۲-۱ بیان مسئله
شادکامی واژه ای است که معانی مختلفی چون لذت آنی و لذت طولانی مدت و همچنین لذت از کل زندگی را شامل می شود بسیاری از روانشناسان بر این باورند که در مفهوم شادی حداقل سه جزء اساسی عاطفی و اجتماعی و شناختی وجود دارد. جزء عاطفی باعث حالات هیجانی مثبت و جزء اجتماعی منجر به روابط اجتماعی گسترده و مثبت با دیگران و جزء شناختی موجب برخورداری از تفکری می شود که وقایع روزمره را با خوشبختی تعبیر وتفسیر میکند. حال با توجه به توضیحات بیان شده در بالا در پی آن هستیم آیا عوامل فردی و شخصیتی در میزان شادکامی افراد رابطهای دارد؟ آیا شادکامی نقش به سزایی در میزان رضایت افراد از زندگی و کیفیت زندگی دارد؟
آیا شادکامی میتواند تأثیری بر پیشرفت تحصیلی افراد داشته باشد؟ برای دریافتن این سؤالات در پی آن شدیم پژوهشی تحت عنوان بررسی میزان اثربخشی شادکامی بر پیشرفت تحصیلی دانشجویان تهیه کنیم.
به نظر محققان شادی متغیری است شخصیتی که پایه ای زیست شناختی دارد. هیجان مثبت و رضایت از زندگی ؛ نبود هیجانات منفی ؛ روابط مثبت با دیگران ؛ هدفمند بودن زندگی ؛ رشد شخصیتی ؛ دوست داشتن دیگران و طبیعت شروط لازم برای رسیدن به شادکامی است.(۱) سلامت عمومی سطحی از سلامتی است که به دو جزء سلامت روانی و جسمانی تقسیم بندی می شود به طور واضح تر سلامت جسمانی به صورت نبود بیماری و در پی آن عدم نیاز به درمان های دارویی مطرح می شود و سلامت روانی سطحی از سلامتی است که فرد قابلیت برخورد با اغلب مشکلات را داشته ومی تواند آن مسائل را به عنوان جزئی از زندگی خود بپذیرد از طرفی بتواند در شرایط موجود بهترین تصمیم را اتخاذ نماید و با دید کلی تر یک احساس رضایت کلی از زندگی داشته باشد.(۲) یکی از متغیرهای مهمی که با پیشرفت تحصیلی رابطه دارد ؛ شادکامی میباشد. فریتز دریافت نوجوانانی که احساس شادکامی و بهزیستی بالاتری دارند ؛در عملکرد تحصیلی فعال تر و پیشرفت تحصیلی بالاتری دارند. اسکات ؛ شانن و کارولین نشان دادن دانش آموزانی که رضایتمندی بالایی از زندگی دارند بیشتر با تکالیف درگیر میشوند و بهتر تکالیف درسی خود را انجام میدهند. در انجام تکالیف درسی بیشتر به توانایی شخصی خود می اندیشند تا به شانس و عوامل بیرونی . آنان میتوانند با فشارهای روانی بهتر و سازنده تر مقابله کنند این دانشجویان در ارتباط و همکاری و برقراری ارتباط با همسالان و اساتید خود توانمند ترند. (۳) با توجه به اینکه شادابی ونشاط از مهمترین نیازهای روانی بشر ؛ به دلیل اثرات عمده بر زندگی شخص همیشه ذهن انسان را به خود مشغول کردهاست نیاز روزافزون به تحقیق در این زمینه را کاملاً ملموس میسازد. از طرفی بررسی ها نشان میدهند که شادکامی تراوشی از سلامت جسمی و روانی میباشد و شادکامی موجب افزایش طول عمر می شود.که این مسئله نشانه تلاش بشری برای رسیدن به سلامت روانی بهتر میباشد(۴).
بنابرین بر آن شدیم که به بررسی اثر متغیرهای سن و جنس و معدل و وضعیت اقتصادی بر سطح شادکامی بپردازیم. آیا این عوامل بر میزان شادکامی افراد نقش دارند؟
۳-۱ اهمیت و ضرورت نتایج پژوهش
همگام با توسعه روزافزون صنعت و تکنولوژی، مسائلی چون افسردگی- افت تحصیلی- خودکشی و … از مشکلات شایع هستند. روانشناسان میخواهند علل شادی و فرآیندهایی که موجب آرامش فرد میشوند را دریابند. از سویی دیگر از جمله مسائل مهم که در زمینهی ویژگیهای شخصیتی است این است که آیا شادکامی را میتوان به عنوان یک مؤلفه مؤثر در پیشرفت تحصیلی در نظر گرفت یا خیر؟
پاسخ این سؤال از پی بردن به این مسئله که شادکامی و پیشرفت تحصیلی تا چه حد ناشی از متغیرهای درونی(شخصیتی) و تا چه حد ناشی از عوامل بیرونی(جمعیتشناختی) میباشد و میتواند مبنایی در جهت طراحی برنامه های مداخلهای به منظور ارتقای میزان شادکامی افراد باشد ناشی میشود.
۴-۱ اهداف تحقیق
۱-۴-۱ هدف اصلی تحقیق
بررسی میزان رابطه شادکامی و پیشرفت تحصیلی در بین دانشجویان زن ومرد دانشگاه امین فولادشهر ۹۱-۱۳۹۰
۲-۴-۱ اهداف فرعی تحقیق
– هدف از انجام این پژوهش بررسی رابطه بین شادکامی و سن دانشجویان است.
– هدف از انجام این پژوهش بررسی رابطه بین شادکامی و جنسیت دانشجویان است.
– هدف از انجام این پژوهش بررسی رابطه بین شادکامی و وضعیت اقتصادی دانشجویان است.
– هدف از انجام این تحقیق ترغیب افراد دیگر نسبت به این موضوع تا زمینه ای برای پژوهشهای آتی فراهم شود.
– هدف از انجام این تحقیق شناسایی عواملی که باعث ایجاد شادکامی در افراد می شود.
۵-۱ بیان فرضیهها
– بین شادکامی و پیشرفت تحصیلی دانشجویان رابطه وجود دارد.
– بین شادکامی و جنسیت دانشجویان رابطه وجود دارد.
– بین شادکامی و سن دانشجویان رابطه وجود دارد.
– بین شادکامی و وضعیت اقتصادی دانشجویان رابطه وجود دارد.
– بین شادکامی و تحصیلات دانشجویان رابطه وجود دارد.
– بین شادکامی و معدل دانشجویان رابطه وجود دارد.
۶-۱ سوالات پژوهش
– آیا بین شادکامى و پیشرفت تحصیلی دانشجویان رابطه وجود دارد؟
– آیا بین شادکامی و جنسیت دانشجویان رابطه وجود دارد؟
– آیا بین شادکامی و سن دانشجویان رابطه وجود دارد؟
– آیا بین شادکامی و وضعیت اقتصادی دانشجویان رابطه وجود دارد؟
– آیا بین شادکامی و تحصیلات دانشجویان رابطه وجود دارد؟
– آیا بین شادکامی و معدل دانشجویان رابطه وجود دارد؟
۷-۱ تعاریف مفهومی و عملیاتی متغیرها
تعریف مفهومی(شادکامی): اگرچه از شادکامی تعاریف مختلفی وجود دارد ولی آرگایل، شادکامی راترکیبی از عاطفه مثبت و رضایت از زندگی و عدم وجود عواطف منفی مثل افسردگی و اضطراب میداند (آرگایل، ۲۰۰۱- ترجمهی گوهری و همکاران، ۱۳۸۲). افرادی که در شادکامی نمره بالایی میآورند افرادی شاد و سالم هستند و از اینکه وجود دارند راضیاند، اما کسانی که نمره کمی کسب میکنند از نظر شخصیتی بدبین و غمگیناند و از زندگی خود ناامید هستند.
طبق تحقیقات، شادکامی با پیشرفت تحصیلی و موفقیت در زندگی رابطه نزدیکی دارد. طبق تحقیقاتی که آرگایل انجام داد؛ هنگامی که از مردم پرسیدهشد که «شادکامی چیست؟» آن ها دو پاسخ را مطرح کردند:
پاسخ اول: حالت هیجانی مثبت(مانند لذت)
پاسخ دوم: راضی بودن از زندگی
اما آرگایل در نهایت «شادکامی» را اینگونه تعریف کرد:
شادکامی شامل وجود هیجانات مثبت و نبود هیچگونه هیجان منفی(افسردگی- اضطراب) داشتن روابط مثبت با دیگران- هدفمند بودن زندگی- داشتن رشدشناختی- دوست داشتن دیگران و زندگی خود.
همچنین وی(آرگایل) در تحقیقاتی دیگر شادکامی را اینگونه تعریف کرد:
به طور کل، شادکامی یعنی نگرش خوشبینانه نسبت به رویدادهای زندگی به جای جبههگیریهای منفی و سعی در استفاده بهینه از این رویدادها.
تعریف عملیاتی(شادکامی): شادکامی در این تعریف عبارت است از نمرهای که آزمودنی در پرسشنامهی شادکامی آکسفورد کسب میکند. شادکامی نوعی ارزشیابی است که فرد از خود و زندگیاش به دست میآورد.(رضایت از زندگی- هیجانات مثبت و حداقل عواطف منفی)
تعریف مفهومی(پیشرفت تحصیلی): یعنی هدفمند بودن تحصیل و تلاش و کوشش و شکیبایی فرد برای رسیدن به مقصد.
تعریف عملیاتی(پیشرفت تحصیلی): میانگین کل تمام دروس پاس شده دانشجویان مورد مطالعه میباشد.(معدل)
تعریف پرسشنامه شادکامی آکسفورد[۱]: پرسشنامهای ۲۹ مادهای میباشد که پنج عامل؛ رضایت- خلق مثبت- سلامتی- کارآمدی و عزتنفس را مورد بررسی و سنجش قرار میدهد و به طور قطع این پنج عامل را در بر میگیرد.
این پرسشنامه اولین بار توسط آرجیل و لو(۱۹۹۰). همچنین پایه نظری این پرسشنامه تعریف آرگایل به همکاری کراسلند از شادکامی است.(آن ها به منظور ارائه یک تعریف عملیاتی از شادکامی آن را سازهای دارای سه بخش مهم دانستهاند: فراوانی و درجه عاطفه مثبت، میانگین سطح رضایت در طول دوره و نداشتن احساس منفی).
تعریف دانشجو: دانشجو به کسی اطلاق میشود که طبق برنامه و مقررات وزارتین علوم، تحقیقات و فناوری- بهداشت، درمان و آموزش پزشکی در یکی از دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالی خارج از کشور که مورد تأیید وزارتین مذبور بوده و شرط ورود به آن ها داشتن حداقل دیپلم کامل متوسط باشد، به تحصیل اشتغال ورزد.
فصل دوم
پیشینه پژوهش
۱-۲ شادکامی
شادمانی که هدف مشترک افراد است و همه برای رسیدن به آن تلاش میکنند، عبارت است از ارزشیابی افراد از خود و زندگیشان(باس[۲]، ۲۰۰۰).از همان ابتدای تمدن بشری متفکران به بحث و گفتگو در مورد حیات انسانی و زندگی مطلوب پرداختهاند. برخی از افراد ایدهآل خود را در ثروت، بعضی در داشتن روابط پرمعنا و گروهی در کمک به افراد نیازمند میبینند. همه این افراد از لحاظ شرایط و ضوابط بیرونی با یکدیگر متفاوتند، ولی از یک احساس بهزیستی ذهنی[۳] برخوردارند(مرادی و همکاران، ۱۳۸۴).
چکیدههای روانشناسی[۴] از سال ۱۸۸۷ تا کنون نشان میدهد که روانشناسی در طول تاریخ خود اغلب به احساسات منفی پرداخته است. از نوشته های موجود ۸۰۷۲ مقاله به خشم و پرخاشگری، ۵۷۸۰۰ مقاله به اضطراب و ۷۰۸۵۶ مقاله به افسردگی اختصاص یافتهاست و در ازای ۱۴ مقاله در زمینههای نامبرده، فقط یک مقاله به احساسات مثبت، شادی، رضایت از زندگی و خرسندی و رضایت خاطر پرداختهاند. البته پرداختن به احساسات منفی توجیه دارد چون اینگونه احساسات زندگی انسان را غمانگیز میسازد و فرد را بر میانگیزد که به دنبال کمک باشد، اما در سالهای اخیر پژوهشگران به طور روزافزون به سلامت و بهزیستی ذهنی علاقهمند شدهاند(مایرز[۵]، ۲۰۰۴).
اگرچه توجه به احساسات مثبت از جمله شادمانی از عهد باستان مورد توجه بشر بوده است، اما روانشناسی در سالهای آخر قرن بیستم، توجه به احساسات مثبت آغاز کردهاند. وینهوون[۶](۱۹۸۸) در یک بررسی به این نتیجه رسید که تا سال ۱۹۶۰ کل پژوهشهای مربوط به شادمانی و مقولههای وابسته به آن از جمله رضایت، لذت و احساسات مثبت ۶۲ مورد بوده است. از سال ۱۹۶۰ پژوهشهای مربوط به شادی افزایش یافت و سازمانهای مختلفی به بررسی شادمانی پرداختند(آرجایل، ۲۰۰۱). در این پژوهشها سه جهتگیری اساسی را میتوان مشخص کرد:۱)در برخی از آن ها سنجش میزان شادمانی و تهیه ابزارهایی برای سنجش میزان شادمانی هدف اصلی بوده است. ۲)در برخی پژوهشها بررسی عوامل مؤثر بر شادمانی مدنظر قرار گرفتهاست. ۳)و در گروهی شیوه های افزایش شادی مورد ارزیابی قرار گرفتهاند(همان منبع).
از آنجا که شادکامی یکی از هیجانات اساسی بشر است، لذا هرکس بع فراخور خود آن را تجربه میکند. اما تعریف شادی به سادگی تجربه آن نیست. افلاطون در کتاب جمهوری به سه عنصر در وجود انسان اشاره میکند که عبارتند از قوه عقل یا استدلال[۷]، احساسات[۸] و امیال[۹]. افلاطون شادی را حالتی از انسان میداند که بین این سه عنصر تعادل و هماهنگی وجود داشته باشد(دیکی[۱۰]، ۱۹۹۹). ارسطو شادی را زندگی معنوی میداند(آیزیک، ترجمه فارسی، ۱۳۷۸). جان لاک[۱۱] و جرمی بنتام[۱۲] معتقدند که شادی تعداد وقایع لذتبخش است(همان منبع).
لیوبومیرسکی[۱۳] شادی را تعادل میان تجربه های هیجانی مثبت و منفی در طول یک دوره زمانی میداند(برادبرن[۱۴]، ۲۰۰۱). وینهوون(۱۹۸۸) معتقد است شادی به درجه یا میزانی گفته میشود که شخص درباره مطلوبیت کل زندگی خود قضاوت میکند. به عبارت دیگر شادی به این معنا است که فرد، به چه میزان زندگی خود را دوست دارد. لیوبومیرسکی، شلدون و شید[۱۵](۲۰۰۵) شادی را تجربه احساس نشاط، شادی و خوشی و نیز دارا بودن این احساس که فرد زندگی خود را خوب، با معنا و با ارزش بداند در نظر گرفتهاند. طبق این تعریف مشخص میشود که شادی یک پدیده ذهنی و دورنی است. دونو و کوپر[۱۶](۱۹۹۸) در یک فراتحلیل مهمترین ویژگی افراد شاد را عاطفه مثبت و عزتنفس گزارش کردهاند. همچنین وارت[۱۷](۲۰۰۱) از صاحبنظران روانشناسی شادی نیز عزتنفس را جزء جداییناپذیر شادی میداند.
آرجایل و همکاران[۱۸](۱۹۹۵) شادی را ترکیبی از وجود عاطفه مثبت، فقدان عاطفه منفی و رضایت از زندگی میدانند.
۲-۲ عوامل مؤثر بر شادکامی
شناخت
شخصیت انسان دارای ابعاد شناختی یا به اصطلاح سبکهای فکری است، که با شادی ارتباط دارد. برخی از شناخت ها یا سبکهای فکری، پولینا[۱۹] یا نگاهکردن به طرف روشن قضایا را تشکیل میدهدند. این سبکهای فکری به شرح ذیل میباشند:
الف)خوشبینی[۲۰] و تفکر مثبت[۲۱]: خوشبینی به معنای آن است که فرد اعتقاد قوی داشته باشد؛ اعتقاد به این که علیرغم وجود موانع و دلسردیها همه چیز درست خواهدشد(گلمن، ترجمه فارسی، ۱۳۸۰). بسیاری از محققان دریافتند که خوشبختی شامل دو عامل مستقل یعنی خوشبینی و بدبینی میباشد. این دو عامل با جنبههای دیگر خوشبختی همبستگی دارد و البته بدبینی همبستگی منفی و قویتری دارد(آرجایل، ترجمه فارسی، ۱۳۸۲).
پژوهشها نشان میدهند که افرادی که خوشبینترند، نسبت به افراد بدبین و واقعبین شادی بیشتری دارند و یکی از راههای افزایش شادی خوشبینی است(عابدی، ۱۳۸۳). لوکاس، داینر و ساح[۲۲](۱۹۹۶) دریافتند که خوشبینی با مقیاسهای شادمانی مانند رضایت از زندگی، عاطفه مثبت و منفی رابطه دارد. هیلز[۲۳] و آرجایل(۲۰۰۱) در تحقیق خود همبستگی بین خوشبینی و شادی را ۷۵/۰ نشان دادند. شوارتز و استراک[۲۴](۱۹۹۱، به نقل از مرادی و همکاران، ۱۳۸۴) معتقدند افراد شادکام اطلاعات را به گونهای پردازش و تفسیر میکنند که به شادمانی و شادکامی آن ها منجر شوند.
ب)هدفمند بودن زندگی: فریدمن[۲۵](۱۹۸۷، به نقل از مرادی و همکاران، ۱۳۸۴) دریافت که اگر افراد احساس کنند که زندگیشان معنادار و جهتدار است و ارزشهایی که به زندگیشان جهت میبخشد، اطمینان داشتهباشند، شادتر خواهند بود.
به عقیده شلدون و الیوت[۲۶](۱۹۹۹) اهداف هماهنگ با خود مهم هستند؛ بدین معنا که اعتقاد به اهمیت اهداف و انتخاب آن ها برای لذت و تفریح مهم است، نه این که اهداف از بیرون به فرد تحمیل و یا به منظور اجتناب از احساس گناه و اضطراب پیگیری شوند. آن ها یک الگوی عالی را تأیید کردهاند که بر اساس آن اهداف هماهنگ با خود منجر به تلاش بیشتر، نیل به اهداف و افزایش خوشبختی میشود. به اعتقاد آرجایل(ترجمه فارسی، ۱۳۸۲) نمرات مقیاس هدف زندگی، به طور قوی با نمرات شادی همبستگی دارد.
شخصیت
الف)برونگرایی: پژوهش طولی کاستا و مککری و نوریس(به نقل از آرجایل، ۱۳۸۲) نتیجه قابل توجهی به دست میدهد که برونگرایی بهترین پیشبینی کننده شادمانی و درونگرایی بهترین پیشبینی کننده عاطفه منفی و ناشادی است. آن ها دریافتند که برونگرایی میتواند شادکامی ۱۷ سال بعد افراد را پیشبینی کند. همبستگی برونگرایی با شادی آنقدر مسلم و قوی است که برخی صاحبنظران تعریف شادی را بدون در نظر گرفتن برونگرایی صحیح نمیدانند(به عنوان مثال، فرانسیس، لستر و فلیپ کالک[۲۷]، ۱۹۹۸). یافته های ۵ پرسش که به وسیله آرجایل و لو(۱۹۹۱، ۱۹۹۰)، دونالدسون، برینی و وارد[۲۸](۱۹۹۵)، فرانسیس، براون، لستر و فلیپ کالک(۱۹۹۸)، انجام گرفته نشان دادهاست که شادی به طرز مثبت با برونگرایی و به طرز منفی با روانرنجوری همبسته است.
دنیو و کوپر(۱۹۹۸) و آرجایل، مارتین و لو(۱۹۹۵) با انجام مطالعات مختلف همبستگی برونگرایی و شادی را به ترتیب ۲۲/۰ و ۴۵/۰ گزارش کردهاند.
ب)ثبات عاطفی یا هیجانی: ثبات هیجانی تعبیری است که هیلز و آرجایل(۲۰۰۱) هنگامی که در موارد پیشبینی کننده های شادی تحقیق میکردند، ارائه دادند. به عقیده آن ها ثبات هیجانی مهمترین عامل مؤثر بر شادی میباشند. آنان در پژوهش خود به این نتیجه رسیدند که افراد با ثبات دارای خصوصیاتی از قبیل آرامش، خونسردی و پرهیز از شکایت درباره نگرانیها یا اضطرابهای شخصی میباشند. همچنین گزارش میکنند که ثبات عاطفی پیشبینی کننده قوی رضایت از زندگی میباشد. سالیوان[۲۹](۲۰۰۲) نیز معتقد است ثبات عاطفی همراه با عزتنفس حقایق کلیدی بهداشت رواناند که هر کدام لازمه احساس عمومی رضایت و خشنودی از زندگی میباشند.
ج)توافق اجتماعی و وظیفهشناسی: این دو متغیر دارای همبستگی مثبت با شادمانی هستند. ولی سطح معناداری آن ها کمتر از سطح معناداری دو عامل برونگرایی و روانرنجوری است. فارنهام و چنگ[۳۰](۱۹۹۷) در تحقیق خود دریافتند که همبستگی شادی با وظیفهشناسی ۳۱/۰ میباشد و چنین فرض میشود که ارتباط بین این دو متغیر با شادمانی به این افراد دارای این صفات در محیطهای خاص با پاداش مواجه میشوند یا نمیشوند بستگی دارد.
عزتنفس
عزتنفس یکی از عواملی است که بر میزان شادی افراد تأثیر زیادی دارد. وارت(۲۰۰۱) عزتنفس را از اساسیترین عوامل شادی میداند و ویلسون[۳۱](۱۹۷۶) گزارش کردهاست که عزتنفس یکی از مهمترین پیشبینی کننده های شادی است. اهمیت عزتنفس در شادمانی به حدی است که برخی از صاحبنظران از جمله آرجایل(۲۰۰۱) آن را جزء جداییناپذیر شادی میدانند. به اعتقاد برخی از کارشناسان(مانند براون و مکگیل[۳۲]، ۱۹۸۹) هنگام وجود احساس ناراحتی و فقدان شادکامی عزتنفس افراد کاهش مییابد. به عبارت دیگر بین شادمانی و عزتنفس رابطه علی متقابل[۳۳] وجود دارد. اما آرجایل و لو(۱۹۹۰) ضمن مخالفت با این نظر، معتقدند که شادمانی عزتنفس را افزایش میدهد، اما فقدان آن موجب کاهش عزتنفس نمیشود.
اعتقادات مذهبی
مایرز(۲۰۰۰) معتقد است ایمان مذهبی تأثیر زیادی بر میزان شادمانی دارد. ایمان مورد نظر مایرز، ایمانی است که حمایت اجتماعی، هدفمندی، احساس پذیرفتهشدن و امیدواری را برای فرد به ارمغان میآورد. هیلز و آرجایل در این زمینه به مواردی از جمله احساس اتصال به معبودی بسیار قدرتمند و مقدس، عشق، برابری و احساس در جمع بودن اشاره میکنند. کالدور[۳۴](۱۹۹۴) معتقد است که افراد مذهبی نزدیکترین دوستان خود را از میان افراد مذهبی انتخاب میکنند و علاوه بر داشتن احساس نزدیکی به خداوند، نسبت به مردم دید مثبتی دارند که همه این ها بر شادی آن ها میافزاید.
سرمایه اجتماعی[۳۵]
یکی از مفاهیمی که در سالهای اخیر وارد حوزه علوم اجتماعی و اقتصادی شدهاست مفهوم سرمایه اجتماعی است. ریچاردز[۳۶](۲۰۰۰) سرمایه اجتماعی یا همبستگی اجتماعی را چگونگی شبکه روابط اجتماعی[۳۷]، دوستیها، احساس کنترل شخصی و اعتقاد اجتماعی[۳۸] میداند. به عقیده او سرمایه اجتماعی بیش از سرمایه انسانی(سطح تحصیلات، درآمد، موقعیت اجتماعی فرد و …) بر میزان شادمانی افراد جامعه اثر میگذارد. پونتام و همکاران در پژوهش خود دریافتند که افردای که از نظر روابط اجتماعی مهارت بیشتری دارند و بهتر میتوانند با مردم رابطه برقرار کنند، نسبت به افرادی که از نظر مالی غنیتر، ولی روابط اجتماعی مطلوبی ندارند، شادمانتر هستند. آن ها معتقدند سرمایه اجتماعی در واقع یک پیشبینی کننده قوی برای تعیین میزان شادکامی افراد و کیفیت زندگی در اجتماع است، لذا برای افزایش سطح شادمانی مردم سرمایهگذاری در سرمایه اجتماعی بسیار ارزشمندتر از سرمایهگذاریهای اقتصادی است(هوپکه[۳۹]، ۲۰۰۱).
فعالیتهای اوقات فراغت
شادیآفرینی فعالیتهای اوقات فراغت را با دو تئوری میتوان توضیح داد. تئوری اول مربوط به انتخابگر بودن انسان است. از آنجا که فعالیتهای اوقات فراغت، فعالیتهایی هستند که فرد با علاقه خود و با آزادی عمل درباره آن ها تصمیمگیری میکند؛ اینگونه فعالیتها حتی وقتی که فرد را از لحاظ جسمانی آزار میدهند نیز موجب شادمانی او میشوند. به عنوان مثال میتوان به ورزش بوکس یا دوی ماراتن اشاره کرد(هیلز و آرجایل، ۱۹۹۸). تئوری دیگر که نشاطانگیزی فعالیتهای اوقات فراغت را تبیین میکند، تئوری انگیزش اجتماعی است، زیرا تمام فعالیتهای اوقات فراغت با وجود تنوع و تفاوتهایی که با هم دارند، به نحوی نیازهای اجتماعی را برآورده میسازند. به عنوان مثال شرکت در مسابقات ورزشی حمایت اعضای تیم و طرفداران آن ها را به همراه دارد. بندورا(۱۹۷۷) علاوه بر حمایت اجتماعی، شادیبخش بودن اوقات فراغت را اینگونه تفسیر میکند که وقتی افراد، به این فعالیتها میپردازند، در حال انجام کاری هستند که میتوانند آن را به خوبی انجام دهند یا لااقل تصور میکنند که توانایی انجام آن را دارند، بنابرین سعی میکنند هرچه بیشتر به این فعالیتها بپردازند و نهایتاًً بر میزان شادمانی آن ها افزوده میشود. یکی از فعالیتهای اوقات فراغت ورزش است. به نظر بیدل و موتریه[۴۰](۱۹۹۱) ورزش علاوه بر کاهش افسردگی و اضطراب، عزتنفس فرد را تقویت میکند و نهایتاًً موجب افزایش شادی میشود.
وضعیت اقتصادی
به نظر میرسد شادمانی انسان با افزایش ثروت افزایش مییابد و کاهش ثروت، شادی را کاهش میدهد. برخی از دانشمندان نیز همین عقیده را دارند. برخی دانشمندان از جمله داینر، ساح، لوکاس و اسمیت[۴۱](۱۹۹۹) چنین گزارش کردهاند که مردم کشورهای ثروتمند از مردم کشورهای فقیر بسیار شادترند. اما مایرز(۲۰۰۰) چنین بیان میکند که بین سطح درآمد و شادی، در میان مردم آمریکا، کانادا و اروپا همبستگی ضعیفی وجود دارد. آرجایل(۱۹۹۹) معتقد است بین درآمد و شادمانی ارتباط مثبت وجود دارد، اما پژوهشهای وی نشان میدهد که این ارتباط در بین اقشار کمدرآمد بیشتر است؛ یعنی درآمد تا اندازهای که نیازهای مادی افراد را برآورده میسازد بر شادمانی تأثیر دارد ولی درآمد بیش از حد نیز شادمانی را افزایش نمیدهد، سیکزنت میهالی[۴۲] در این رابطه معتقد است که اولاً افراد خیلی زود به سطح درآمد خود عادت میکنند. ثانیاًً افراد درآمد و دارایی خود را با درآمد و دارایی دیگران مقایسه میکنند و سوماً این که ثروت شاید برای زندگی مفید باشد، اما انسان نیازهای دیگری دارد که با پول قابل مقایسه و خریداری نیست و بنابرین دلایل ثروت شرط لازم برای شادمانی است اما هرگز کافی نیست.
رضایت از زندگی
رضایت از زندگی به عنوان سطحی از آگاهی فردی و یا به عبارت بهتر، ارزیابی شناختی از کیفیت زندگی تعریف شده که ممکن است یک ارزیابی کلی وجامع را به همان خوبی یک ارزیابی در حوزه های اختصاصی زندگی(خانواده- خود …) منعکس نماید (هدی و ویرینگ، ۱۹۹۲).
نتایج مطالعات متنوعی حاکی از ارتباط گسترده رضایت از زندگی با تعدادی از رفتارها و حالات روانشناختی مهم از جمله افسردگی(لوینسون، ۱۹۹۱)، عزتنفس و امید(جانگ، ۲۰۰۳) مرتبط است. لوکاس(۱۹۹۹) اشاره میکند که هرچه محیط زندگی لذتبخشتر باشد به طور قابل ملاحظهای با شادکامی و رضایت از زندگی بیشتری نیز همراه است.
سلامت
سلامت و شادمانی با یکدیگر ارتباط دارند. دولرو استوارد(۲۰۰۱) معتقدند، که عواطف مثبت به خصوص شادی، فعالیتهای قلبیعروقی و سیستم ایمنی را بهبود میبخشد. وینهوون(۱۹۸۸، به نقل از میرشاه جعفری و همکاران) نیز ارتباط شادمانی با سلامت را چنین بیان میکند که اولاً فقدان شادمانی استرسزا است و استرس میتواند بیماریهای خطرناکی تولید کند. ثانیاًً فرد شادمان در صورت مواجهه با یک بیماری سخت بهتر میتواند از پس آن برآید و ثالثاً شادمانی برای رشد روانی فرد سالم و مفید است، زیرا شادمانی به فرد کمک میکند تا با فشارهای روحی مقابله کند. برخی دیگر از صاحبنظران از جمله مایرز(۱۹۹۲) معتقدند که وجود سلامت شرط اول شادمانی است.
جنسیت
داینر و همکاران(۱۹۹۹) معتقدند میزان شادمانی زنان و مردان برابر است، اما هنگامی که افسردگی را در نظر میگیریم، موضوع تا حدی پیچیده میشود. به این صورت که با وجود شادی یکسان زنان و مردان، افسردگی در زنان بیشتر از مردان است. توضیح این امر توسط داینر و همکاران این است که زنان نسبت به مردان هم عاطفه منفی بیشتر و هم عاطفه مثبت بیشتری را تجربه میکنند و برآیند این دو عاطفه شادی زنان و مردان را یکسان میسازد. فوجیتا، دایز و ساندویک[۴۳](۱۹۹۱) نیز بر همین اعتقاد هستند.
شادکامی چندین مفهوم متفاوت دارد،(برای مثال: شادی، خشنودی، لذت، خوشایندی) و از اینرو تعدادی از روانشناسان به اصطلاح بهزیستی اشاره میکند و در بر گیرنده انواع ارزشیابیهایی است که فرد از خود و زندگیاش به عمل میآورد.
این ارزشیابیها شامل مواردی از قبیل رضایت از زندگی- هیجان- خلق مثبت و فقدان افسردگی و اضطراب را شامل میشود و جنبههای آن نیز به شکل شناخت و عواطف است. در صورتی که افراد از شرایط زندگی راضی بوده و عواطف مثبت بیشتری و عواطف منفی کمتری را تجربه کنند گفته میشود که از بهزیستی ذهنی بالایی برخوردارند. اصطلاح بهزیستی، اصطلاح روانشناختی است و معادل شادی میباشد که به دلیل مفاهیم بسیاری که در خود نهفته دارد ارجحیت دارد.
«ونهون» شادمانی را میزانی که یک فرد در مورد کیفیت کلی مطلوب زندگیاش قضاوت میکند تعریف میکند. «آیزیک» با اقتباس از تعریف «برادبرن» شادی را حداکثر عاطفه مثبت و حداقل عاطفه منفی تعریف کرده که احتمالاً کاربردی تعریف شادمانی است.
«کانت» شادی را ارضای تمامی امیال میداند، به اعتقاد «آرگایل» شادمانی سه جزء اساسی دارد که عبارتند از: هیجانات مثبت رضایت از زندگی و فقدان عواطف منفی همچنین روابط مثبت با دیگران- هدفمند بودن زندگی- خشم- اضطراب- افسردگی.
اما در حقیقت فقط یک خلق مثبت وجود دارد که با عنوان شادی از آن یاد میشود. «آیزیک» بیان میکند که شادی با مجموعهای از کلمات مثبت از قبیل نشاط- خرسندی- خوشی- مسرت- وجد- سرخوشی- لذت- دلخوشی و خوشبینی هممعنا است.
«شوارز و استراک» معتقدند که افراد شادکام، کسانی هستند که در پردازش اطلاعات در جهت خوشبینی حالی سوءگیری دارند. یعنی اطلاعات را طوری پردازش و تفسیر میکنند که به شادمانی آن ها منجر شود از طرفی بیشتر پژوهشها از جمله «آرگایل» معتقد است که شادکامی یک ویژگی شخصیتی است و در بسیاری از پژوهشها شادی را معادل برونگرایی باثبات در نظریهی «آیزیک» دانستهاند.
شادی صرفنظر از چگونگی کسب آن میتواند سلامت جسمانی را بهبود بخشد افراد شاد امنیت بیشتری دارند، آسانتر تصمیم میگیرند، روحیه مشارکتی بیشتری دارند و نسبت به کسانی که با آن ها زندگی میکنند بیشتر احساس رضایت میکنند. به نظر «کارسون» عادیترین حالت ذهنی ما حالت خشنودی و شادی است موانعی که ما را از دستیابی و تجزیهکردن احساسات شادی باز میدارد و یا در فاصله قرار میدهد.
فرآیندهای منفی، اکتسابی هستند، وقتی که احساس مثبت ذاتی را کشف میکنیم و موانعی که ما را از رسیدن به آن باز میدارد از سر راه برمیداریم و به تجربه های بسیار معنیدارتر و زیباتر زندگی دست مییابیم. این احساسات مثبت عواطف گذرایی نیستند که صرفاً با تغییر اوضاع بیایند و بروند. بلکه در زندگی نا نفوذ میکنند وجزئی از ما میشوند. یافتن این حالت ذهنی به ما اجازه میدهد سرزنده و بیتکلیفتر باشیم، چه این دیدگاه اوضاع این دیدگاه مثبت را توجیه کند چه نکند…
عواطف مثبت و منفی
حدود ۵۵۰ تا ۶۰۰ کلمه مختلف در زبان انگلیسی تجربیات هیجانی را بیان میکند که یک شاهد خوب برای رویکرد بعدنگر در تجربیات هیجانی به حساب میآید. تحقیقهای بسیاری در فرهنگهای مختلف روی تجزیه و تحلیل فاکتور خودسنجی هیجانهای گوناگون مطابقت نشان دادهاند. دامنه گستردهای از تجربیات هیجانی به وسیله دو بعد اصلی توضیح داده شدهاست. به هر حال در چگونگی مفهومسازی این دو بعد یک تضاد به چشم میخورد. بعضی از محققان مثل: (لارنس) این ابعاد را مطلوبیت برانگیختگی یا تحول نامیده است، دامنه سطح برانگیختگی از خیلی زیاد تا کم وجود دارد.
عواطف مثبت دارای ابعاد خوشی(مثل شادی و سرزندگی) اعتماد به خود(مثل شجاعت- قوی بودن- رازداری) و هوشیاری(مثل تمرکز داشتن و مصمم بودن) میباشد. عواطف مثبت بعد از ۳۰ سالگی به طور موقت ثابت باقی میماند. نقطه اوج در عواطف مثبت و منفی در اواخر نوجوانی است و بعد از آن با افزایش سن تا اواخربزرگسالی کاهش مییابد. عاطفه مثبت میتواند در طول فعالیت فیزیکی منظم- در الگوی خواب مناسب داشتن و داشتن روابط دوستانه و داشتن اهداف باارزش افزایش یابد.
عاطفه مثبت یک دیدگاه از شادکامی است. «ویرنیگ» در طول ۶ سال در ۳۱ درصد از آزمودنیهایشان افزایش عواطف مثبت را مشاهده کرد. عواطف مثبت در رابطه با شادکامی راضیبودن از شغل- ازدواج و زندگی ارتباط دارد. و عواطف منفی در صورت نبودن شادکامی راضینبودن از زندگی را به دنبال دارد و عواطف منفی همچنین رابطه نزدیکی را بیماریهای روانی پس بین این دو متغیر رابطه وجود دارد و ارتباط آن ها پیچیده و دوبعدی است.
برخی از یافته های مهم، عواطف مثبت و منفی را نشان میدهند. عواطف مثبت با خصیصه شخصیتی برونگرایی و عواطف منفی با خصیصه «روان نژندی» ارتباط دارند. همبستگی بین عواطف و خصایص شخصیتی بسیار مهم بوده و دامنهای بین ۹/۰-۴/۰ دارد.
عواطف مثبت و منفی با همبستگی ۵/۰ تا حدودی جزء خصوصیات ارثی هستند با این وجود محیط میتواند باعث بهبود عواطف مثبت شود. به طور مثال: «هدی و ویرینگ» در طول ۶ سال ۳۱% آزمودنیهایشان افزایش عواطف مثبت را مشاهده کردند. عواطف مثبت را با راضی بودن از شغل و ازدواج ارتباط دارد. ارتباط بین این متغیرها پیچیده و دوبعدی است.
عاطفه مثبت باعث میشود که مردم از شغل و ارتباطشان لذت برده و بر کار و عشق شاد باشند. با عاطفه مثبت کم با دامنه گستردهای عاطفه منفی(مثل خصیصه رواننژندی) یک جنبه از سیستم بازدارنده رفتار اجتنابی آگاهانه میباشند یا عملکرد این سیستم، تحریک رفتار بازدارنده و فرونشاندن رویکرد رفتاری برای دور نگه داشتن ارگانیسم از موقعیتهای خطرناک و دردناک است ولی عاطفه مثبت سنجشی از سیستم تحصیلکننده رفتار(مثل خصیصه شخصیتی برونگرایی) میباشد. عملکرد این سیستم به ارگانیسم برای نگهداری منابع لازم و مهم ادامه زندگی مثل غذا خوردن- داشتن خانه و همسر کمک میکند. عاطفه مثبت با فعالیت فیزیکی مداوم، خواب کافی، ارتباط اجتماعی با دوستان نزدیک و تلاش برای اهداف باارزش ارتباط دارد. بنابرین عاطفه مثبت ممکن است در طول فعالیت فیزیکی منظم، داشتن الگوی خواب مناسب، داشتن روابط دوستانه و داشتن اهداف باارزش افزایش یابد (عاطفه مثبت یک دیدگاه از شادکامی است).
شادکامی و مثبتاندیشی: شکی نیست که همگی ما به طور فطری، در جستجوی حالات مطلوب و خوشایند هستیم. صفاتی چون شادی و غم، شجاعت و ترس، اعتماد به نفس و خود کمبینی و … اینها ریشه در احساسات انسان دارند. احساسات نیز در جای خود شخصیت افراد را شکل میدهند؛ چرا که این احساسات محرکی برای تعامل ما با محیط پیرامونمان هستند، که اگر از تعادل مناسبی برخوردار باشند، سبب تصمیمگیریهای درست و منطقی در مشکلات زندگی میشوند و موفقیت را در انجامشدن کارها به دنبال خواهند داشت.
شاکامی تأثیر مهمی در موفقیت افراد دارد. افراد شادکام نگرش خوشبینانهای نسبت به وقایع و رویدادهای اطراف خود دارند و به جای جبههگیری منفی نسبت به رویدادهای پیرامون خود سعی در استفاده بهینه از این رویدادها دارند. همچنین انسانهای دارای شخصیت سالم، انسانهایی مسئولیتپذیر و شهروندانی خوب خواهند بود.
شادکامی و موفقیت: تحقیقات نشان دادهاند که انسانهای شاد و سالم در جامعه متمدن انسانهایی مسئولیتپذیر و شهروندانی خوب خواهند بود. هرچه هوش هیجانی(مهارتهای اکتسابی) در ما بالاتر باشد، هیجانات و احساسات به ما بیشتر کمک میکنند تا اطلاعات مربوط به پایه و اساس سلامتی(یعنی شادی) را جمع آوری و اولویتبندی و پردازش کنیم تا بتوانیم به بهترین شکل از آن ها استفاده کنیم. کسانی که هوش هیجانی بالاتری دارند با توسل به مهارت خودشناسی بیشتر میتوانند به ریشههای پنهان شادی و غم خود، آگاه شوند و آن را مدیریت کنند و طبعاً چنین کسانی به موفقیت نزدیکترند.
۳-۲ شادکامی ضامن موفقیت در پیشرفت تحصیلی
شادکامی عبارت است از رضایت از زندگی و وجود حداکثر میزان عواطف مثبت و نبود هیجانات منفی و تکاندهنده عصبی برای فرد. مسئله شادکامی همچون عزتنفس جزء اساسیترین عوامل در رشد مطلوب شخصیت کودکان و نوجوانان است. مطالعات و پژوهشهای متعدد نشان میدهند که کودکان و نوجوانانی که دارای حس شادی هستند نسبت به همسالان خود در شرایط مشابه، پیشرفت تحصیلی و کارآمدی بیشتری از خود نشان میدهند. پرورش احساس شادی در کودکان و نوجوانان از مهمترین وظایف مربیان و والدین است که در این ارتباط بیشترین نقش بر عهده الگوهای رفتاری است.
۴-۲ رهنمودهای کلی برای بالا بردن و حفظ شادکامی در کودکان و نوجوانان
برای بالا بردن شاد زیستی در دانشآموزان و دانشجویان راههایی وجود دارد که در اینجا به اختصار به آن ها اشاره میکنیم:
– والدین به عنوان الگو و سرمشق خصوصاًً قبل از ورود به مدرسه میتوانند از طریق چگونگی درگیری با مسائل زندگی نقش مهمی در شادکامی کودکان خود داشتهباشند.
– برای ایجاد حس خرسندی ضروری است اولیا و مربیان به تفاوتهای فردی، ویژگیهای رشدی، مهارتها، قابلیتها، عواطف، منش و نیازها و استعدادهای کودکان توجه کنند.
– اگر مادر و پدر، رفتار پسندیدهی کودک را تقویت و رفتار ناپسند آن را مورد بیاعتنایی قرار دهند به فرزند خود کمک کردهاند تا بینش مثبتی در او نسبت به پیشرفت پیدا شود.
– به جای انتقاد از تحسین استفاده کنید. بچه هایی که مورد انتقاد قرار میگیرند همین برخورد را با خودشان خواهند داشت و در نهایت اشخاصی خواهند شد با عزتنفس پایین و این امر موجب ایجاد هیجان منفی در کودک میشود و فرد احساس افسردگی میکند. والدین فکر میکنند اگر به طور دائم از کودکان خود انتقاد کنند و اشتباهات آنان را یادآوری کنند به آن ها کمک میکنند چرا که تصور آنان بر این است که کودکان با این تذکرات پرورش خواهند یافت. واقعیت این است که ما از آنچه انجام میدهیم دفاع میکنیم و لذا اگر مورد انتقاد قرار بگیریم، کارمان را ادامه خواهیم داد و همین صفت یکدندگی که فطری است به ما اجازه نمیدهد که انتقاد را بپذیریم. در پس تمامی این انتقادها این جمله قرار دارد: اگر فقط بیشتر شبیه من بودی و مثل من زندگی میکردی بهتر از این بودی اما هیچکس حتی فرزند شما، دقیقاً خود شما نیست.
پس فرزندانتان را به دلیل تلاشی که میکنند تحسین کنید حتی اگر ناموفق باشند. شرایطی فراهم آورید که فرزندانتان بدانند شما در کارهای آن ها همراهشان هستید و به دنبال انتقاد از آن ها نیستید. بدین ترتیب برای ساختن یک تصویر مثبت در کودکان گام مثبت برداشتهاید.
– نگذارید کودکان خود را تحقیر کنند. هر وقت عبارت «من هیچ کاری نمیتوانم انجام دهم» را از آن ها شنیدید در واقع به شما پیام داده میشود که به آنها توجه کنید و عزتنفس آن ها را بالا ببرید تا احساس شادی در آن ها افزایش یابد. در این مواقع نیازی به سخنرانی طولانی نیست. فقط بایدآنها را باعبارات مثبت تشویق کنید.مثلاً «اگر از ذهنت استفاده کنی،همه کار میتوانی انجام دهی» «اگر تلاش کنی میتوانی در مدرسه پیشرفت کنی» «اگر کمی دقت کنی از عهده آزمون برمیآیی». اگر بچه ها اینگونه جملات را مرتب بشنوند جملات مثبتتر را هم خواهند پذیرفت. هر وقت کسی در خانواده میگوید من نمیتوانم کاری انجام دهم یکی دیگر از اعضای خانواده میگوید «موفقیت از میتوانمها به دست میآید نه از نمیتوانها» این عبارات شعار ساده و کوتاه است. اما برای اینکه انسان بتواند یک کودک را برای انجام کاری به