پارک [۵۸](۲۰۰۱) بر مبنای روش ماسودا به ارزیابی عملکرد پارک ها پرداخت. عوامل مورد ارزیابی شامل تسهیلات بنیادی، تسهیلات R&D عمومی و ملی، همکاری با دانشگاه ها، تسهیلات R&Dشرکت های خصوصی، تسهیلات تولیدی شرکت های خصوصی و تسهیلات اقامتی بود نمره هر عامل ۱ و حداکثر نمره ممکن ۶ بود.
نوناکا و همکاران[۵۹] (۲۰۰۰) در پژوهشی تحت عنوان “شرکت به عنوان موجودیت خلق دانش :دیدگاه جدید در نظریه شرکت” بیان کردند که به دیدگاه مبتنی بر دانش شرکت به عنوان یک موجودیت و نهاد ایجاد دانش نگریسته می شود و استدلال میکنند که دانش، قابلیت ایجاد و استفاده از چنین دانشی مهمترین منبع مزیت رقابتی پایدار شرکت است. دانش و مهارت به شرکت یک مزیت رقابتی می بخشد چراکه شرکت از طریق مجموعه ای از دانش و مهارت ها قادر به نوآوری در محصولات، خدمات و فرآیندهای جدید و یا بهبود موارد موجود به صورت موثرتر و کاراتر خواهد بود. علت وجودی یک شرکت این است که به طور مداوم ایجاد دانش کند. در این پژوهش به این نتیجه رسیدند که میزان و سرعت تبدیل دانش از طریق عواملی مانند دیدگاه دانش، ساختار سازمانی، سیستم های تشویقی، فرهنگ سازمانی و رهبری تعیین می شود . به ویژه رهبری بسیار مهم است زیرا موجب هماهنگی عوامل و فاکتورهای دیگر می شود تا شرکت را هدایت کند و دانش را به صورت مداوم و پویا ایجاد کند.
والکوکاری و هلاندر (۲۰۰۷)به مقاله ای تحت عنوان “مدیریت دانش در انواع مختلف شبکه های استراتژیکSME” پرداختند. هدف این پژوهش ایجاد ارتباط میان مدیریت دانش(KM) و شبکه های استراتژیک کسب و کار از دیدگاه شرکت های کوچک و متوسط بوده است.این پژوهش به معرفی یک نوع از مدیریت دانش(KM) پرداخته است و به این نتیجه رسیدند که شبکه SMEحاضر میتواند مدیران را در مواجهه با شبکه سازی و چالش هایKM بهره مند کند. علاوه بر آن نشان داده است که باید یک استراتژی مشترک برای تمام انواع شبکه های توسعه یافته به منظور فعال کردن شایستگی ها و قابلیت های مبتنی بر دانش توسعه یابد.
هانگ و سریلگو[۶۰] (۲۰۱۲) در پژوهشی تحت عنوان” چگونه آگاهی برند به بازخورد بازار، ارزش ویژه برند و آمیخته بازاریابی مرتبط می شود” به بررسی ارتباط آگاهی نسبت به برند با ارزش ویژه نام و نشان تجاری و آمیخته های بازاریابی پرداختند.داده های این پژوهش از منابع متعددی گرفته شده است. شرکت در بسته محصولات مشتری، آگاهی برند و ارزش ویژه برند را ارائه داده است. این شرکت ۱۱ برند مهم را در رده محصولات مصرف کننده برای استفاده خانگی در ایالات متحده مورد توجه قرار داده است. درآمد فروش حاصل از ۱۱ برند شامل حدود ۹۰ درصد کل فروش در ایالت متحده در طول دوره جمع آوری داده ها، از ژانویه ۲۰۰۴ تا دسامبر ۲۰۰۶می شود.این شرکت نظرسنجی از حقوق صاحبان سهام را با۷۵ نمونه به طور هفتگی و ماهانه خلاصه کردهاست.پاسخ دهندگان از پانل یکی از تامین کنندگان سرب شرکت انتخاب شدند نتایج تحقیق نشان داد که بین آگاهی نسبت به برند با فروش، سهم بازار و ارزش ویژه برند رابطه ای وجود ندارد.هم چنین فرضیه تاثیر پیشبرد فروش و ترفیع بر اگاهی نسبت به برند تأیید نشده است.تجزیه و تحلیل ها در این تحقیق حاکی از آن است که بین توزیع و آگاهی نسبت به برند و بین قیمت و ترفیع رابطه مثبتی وجود دارد.
بریستین و زوریلا[۶۱] (۲۰۱۱)در پژوهشی تحت عنوان”رابطه بین تصویر فروشگاه و ارزش ویژه برند فروشگاه”به منظور بررسی راه های افزایش ارزش ویژه برند فروشگاه های زنجیره ای به بررسی متغیرهای تصویر فروشگاه و قیمت پرداختند.اطلاعات در دو مرحله جمع آوری شد: در مرحله اکتشافی، از یک روش گروه متمرکز از مدیران شرکت استفاده شد.با بهره گرفتن از تکنیک گروه متمرکز، این پژوهش به دنبال سرمایه گذاری بر روی ظرفیت برای گفتمان آزاد مصرف کنندگان در فروشگاه بود. مصاحبه عمیق با کارکنان مدیریت از سه فروشگاه تحت مطالعه انجام شد.هدف به دست آوردن اطلاعات در طیف وسیعی ازجنبه هایی مانند روش های مورد استفاده برای مدیریت هویت فروشگاه بود. در مرحله دوم، یک نظرسنجی تلفنی از۴۰۵ نفر ازخریداران جهان(۱۳۵ نظر سنجی برای هر بنر) انجام شده است.نتایج نشان داد که تصویر فروشگاه به عنوان عاملی مهم برای خرده فروشان در افزایش ارزش ویژه برند فروشگاه آنان به حساب میآید. در این تحقیق رابطه تصویر با کیفیت، وفاداری و آگاهی نسبت به برند، مثبت و معنادار ارزیابی شده و نیز نتایج حاکی از رابطه مثبت قیمت با وفاداری و آگاهی و رابطه منفی قیمت با کیفیت است.
بویل و چرناتونی[۶۲](۲۰۱۱) در پژوهشی تحت عنوان “تاثیر تبلیغات و پیشبرد فروش بر ارزش ویژه برند”به بررسی روابط بین دوعنصر بازاریابی یعنی تبلیغات و پیشبرد فروش و ایجاد ارزش ویژه برند پرداختند. به طور خاص، این پژوهش به مطالعه بر روی تبلیغات از دیدگاه کمی(هزینه های تبلیغاتی) و کیفی(ادراکات عمومی از تبلیغات) متمرکز است.به طور مشابه، این مطالعه به بررسی اثرات دو نوع از تبلیغات فروش، یعنی تبلیغات پولی وغیر پولی می پردازد. بر اساس یک نظرسنجی از۴۱۱ نفر از مصرف کنندگان انگلستان، محتوای تبلیغات نقش کلیدی مؤثر بر ابعاد ارزش ویژه برند ایفا میکند، در حالی که تبلیغات موجب آگاهی نام تجاری می شود، اما برای تاثیر مثبت بر مجموعه برند کافی نیست. دسته بندی محصولات و مارک های انتخاب شده بر اساس بهترین مارک های جهانی۲۰۰۶و توسط اینتربرند رتبه بندی شدند.این پژوهش همچنین اثرات متمایز تبلیغات پولی وغیر پولی بر ارزش برند را نشان میدهد. علاوه بر این نتایج نشان میدهد که شرکت ها میتوانند فرایند مدیریت ارزش ویژه برند رابا توجه به روابط موجود بین ابعاد مختلف حقوق صاحبان سهام بر ارزش برند بهینه سازی کنند.