چنانچه والدین توجه غیر مشروط و مثبت به کودک داشته باشند و کودک احساس کند که والدین ارزش برای او قائل هستند دلیلی بر انکار تجربیاتش وجود ندارد اما چنانچه والدین توجه مشروط به کودک داشته باشند هرگاه کودک تجاربش را با خود پنداره خود در تعارض و ناهماهنگ ببیند آن ها را انکار میکند .در نظریه شناختی – اجتماعی مفهوم خویشتن ساختار ثابتی ندارد ، بلکه به صورت مجموعه ای از فرایند های شناختی است . مفهوم خویشتن شامل فرایندهایی است که بخشی از کارکرد روانی فرد را تشکیل میدهد . فرد یک ساختار واحدی به نام خویشتن ندارد بلکه دارای فرایندهای است که بخشی از وی را تشکیل میدهد . در این نظریه انسان دارای چندین خود پنداره است که از زمانی به زمان دیگر و در موقعیت های مختلف تغییر میکند . ( پروین ، ۱۹۸۹ ، ترجمه جوادی و کدیور ، ۱۳۷۴ ) .
دیدگاه شناختی اجتماعی [۵۷]:
یکی از نظریه های مهم روان شناسی یادگیری که هم جنبه رفتاری دارد و هم جنبه شناختی ، نظریه شناختی – اجتماعی است که واضح این نظریه آلبرت باندورا [۵۸] میباشد . روانشناسان رفتار گرا بیشتر بر محرکهای بیرون از فرد به عنوان عوامل کنترل کننده رفتار تأکید میکردند ، در مقابل روانشناسان شناختی برای فرایندهای شناختی اهمیت قائل میشوند . نظریه شناختی – اجتماعی هم عوامل بیرون از انسان (عوامل محیطی) و هم عوامل شناختی درون انسان را در کنترل رفتار مؤثر میداند . بر اساس این دیدگاه ، انسان نه به وسیله نیروهای درونی رانده می شودو نه محرکهای محیطی او را به سوی عمل سوق میدهد، بلکه کارکردهای روانشناختی بر حسب یک تعامل دو جانبه بین فرد و عوامل محیطی تبیین میگردد .طبق نظریه باندورا ،محیط به خودی خود بر رفتار اثر نمی گذارد و تأثیر محیط بر افراد یکسان نیست بلکه نحوه عمل فرد بر یک محیط تعیین میکند که چه جنبه هایی از آن محیط بر فرد تاثیر خواهد گذاشت . (سیف، ۱۳۷۹ ).
در دیدگاه شناختی – اجتماعی به منظور فهم ساختار شخصیت باید به فرایندهای شناختی توجه نمود که در این دیدگاه دو مفهوم ساختاری ( خویشتن[۵۹] و اهداف [۶۰] ) اهمیت زیادی دارند . خویشتن مجموعه ای از فرایندهای شناختی است و انسان ساختار واحد مشخصی به نام خویشتن ندارد . در این دیدگاه انسان دارای چندین خود پنداره است که در زمان ها و موقعیت های مختلف تغییر میکنند . مفهوم خود کارآمدی یکی از ابعاد خویشتن است که توانایی ادراک شده افراد یا قضاوت افراد درباره تواناییهاشان در انجام یک وظیفه یا انطباق با یک موقعیت خاص میباشد . برداشت انسان از کارآمدی خود از طریق انتخاب فعالیت ها ، میزان تلاشی که برای یک موقعیت صرف میکند و الگوی فکری و واکنشهای هیجانی افراد هنگام انجام یک فعالیت بر عملکرد فرد تاثیر دارد . برداشت انسان از کارآمدی خود بر الگوهای فکری انگیزش ، عملکرد و برانگیختگی هیجانی فرد تاثیر میگذارد.
( پروین ،۱۹۸۹ ، ترجمه جوادی و کدیور، ۱۳۷۴ ).
یکی دیگر از مفاهیم باندورا خود تنظیمی است . از نظر بندورا رفتار انسان یک رفتار خود نظم داده شده است . فرد از طریق مشاهده رفتار ها یا تجارب شخصی معیارهای عملکرد [۶۱] را می آموزد که این معیارها انتظار تقویت از دیگران و تقویت از خود را مشخص میکند وقتی که معیارهای عملکرد مشخص شدند فرد تلاش میکند تا رفتار خود را مطابق با این معیارها تنظیم کند چنانچه فرد به این معیارها بر سد احساس رضایت و خشنودی میکند . اما زمانی که عملکرد فرد پایین تر از سطح معیار ها باشد فرد احساس نارضایتی میکند که این احساس خشنودی از پیشرفت و نارضایتی ناشی از عدم دستیابی معیارها به عنوان یک عامل انگیزشی میباشد و مشوقی است برای کوشش هایی که فرد انجام میدهد . در این دیدگاه رفتار فرد به وسیله نتایج فوری نگهداری و حفظ نمی شود ، بلکه به وسیله انتظارات و نتایج مورد انتظار حفظ می شود و علاوه بر تقویت کننده های محیطی فرایند دیگری به نام تقویت خود وجود دارد که فرد خود را برای رسیدن به معیارها پاداش میدهد ( همان منبع )
تعریف ومفهوم خود کارآمدی :
یکی از مفاهیم خویشتن در نظریه باندورا خود کارآمدی ادراک شده است [۶۲]. خودکارآمدی و عوامل مؤثر بر آن سالهاست که مورد توجه روانشناسان تربیتی و دیگر متخصصان تعلیم و تربیت قرار گرفته است آلبرت باندورا نیز یکی از نظریه پردازان دیدگاه شناختی – اجتماعی است که مکانیسم های بسیاری راکه نقش مهمی در انجام تکلیف و عملکرد افراد دارند مورد پژوهش قرار داده است که خودکارآمدی و باورهای افراد از تواناییهایشان را مهمترین عامل تاثیر گذار بر عملکرد انسان میداند. (امینی ،۱۳۸۵)
در نظریه شناختی – اجتماعی، خود کارآمدی به توانایی ادراک شده فرد در انطباق با موقعیتی خاص گفته می شود. باندورا(۱۹۷۷،۲۰۰۰) خود کار امدی را اینطور تعریف میکند :”خود کار امدی به باور های افراد به توانایی های خود در انجام وظایف به طور موفقیت آمیز اشاره دارد”.باور های خود کار امدی پیامد فرایند مقایسه ،ترکیب و ارزیابی اطلاعات در مورد توانایی های فرد میباشد که بر انتخاب ،میزان تلاش برای انجام وظایف اثر میگذارد(گیست ، ۱۹۸۷٫به نقل از عبداللهی ونوه ابراهیم،۱۳۸۵)
نقش خودکارآمدی در عملکرد :
بر اساس نظریه شناختی -اجتماعی باندورا، باورهای خود کارآمدی بر انتخابهایی که افراد دارند و رشته هایی از عمل که دنبال میکنند تاثیر دارد . افراد گرایش به مشغول شدن و پرداختن به کارهایی دارند که احساس قابلیت و اطمینان دارند و از کارهایی که نسبت به آن ها احساس قابلیت و توانایی ندارند دوری میکنند . باورهای خودکارآمدی به تعیین اینکه افراد چه مقدار وقت صرف یک فعالیت میکنند ، چه مدت زمان در مقابل موانعی که با آن مواجه میشوند پشتکار دارند ، چه مقدار در مقابل موقعیت های متضاد و مخالف انعطاف دارند کمک میکنند .پاجارس و میلر[۶۳] (۱۹۹۴) معتقدند یک حس خودکارآمدی بالا باعث تلاش ، مقاومت و انعطاف بیشتری می شود همچنین در مقدار استرس و اضطرابی که افراد موقع انجام یک فعالیت تجربه میکنند تاثیر دارد و نهایتاًً باورهای خودکارآمدی بر سطح موفقیت افراد تاثیر دارد. بر طبق نظریه شناختی – اجتماعی قضاوت افراد از توانایی هایشان برای موفقیت در یک تکلیف خاص به طور قوی بر انگیزش و رفتار انسانی تاثیر دارد .افراد با خودکارامدی بالا معتقدند که قادرند به طور مؤثری از رویدادهای زندگی خود بر آیند ونسبت به کسانی که خودکارآمدی پایین تری دارند انتظار موفقیت بیشتری از خودشان دارند . این افراد در تردیدهای خود غرق نمی شوند و به تکالیف دشوار به عنوان چالش نگاه میکنند نه به عنوان تهدید و معمولاً دنبال چالش هستند( به نقل ازامینی، ۱۳۸۵)