بیحوصلگی احساس معمولی (رایج) است که تقریباً هرکس به طور ذهنی آن را می شناسد، اما به رغم شیوع بالا و استفاده از آن در زبان عامیانه، به سختی تعریف میشود. محققان روی مؤلفه های اصلی یا کافی که حالات و احساس بیحوصلگی را تعیین میکنند توافق ندارند. با این حال میکلاس و وودانویچ (۱۹۹۳) تعریف کاربردی زیرا را ارائه کرده اند: بیحوصلگی حالتی از انگیختگی نسبتاً پایین و عدم رضایت است که به محیطی که از لحاظ میزان تحریک نامناسب است، نسبت داده می شود. حالت انگیختگی نسبتاً پایین مربوط به نظریه های انگیختگی و سایق است که بیان میکنند افراد برای ماندن در یک سطح بهینه از انگیختگی تلاش میکنند (زاکرمن، ۱۹۷۹؛ به نقل از یوریچ، ۲۰۰۴). در مواردی که انگیختگی پایین وابسته به بیحوصلگی است افراد به دنبال یک محیط تحریک کنندهتر جهت بالا بردن سطح انگیختگی خود اقدام میکنند (جستجویتازگی ، تغییر، موقعیت های مهیج تر، چالشبرانگیز یا پیچیده).
حالت بیحوصلگی به شیوه های متفاوتی توسط پژوهشگران توصیف شدهاست. برای مثال فنیچل[۴] (۱۹۵۱؛ به نقل از گلدبرگ، ۲۰۰۸)، بیحوصلگی را به عنوان تجربهای توصیف می کند که نتیجه سرکوب یک سایق یا تمایل و کارهایی که فرد میخواهد انجام دهد، و یا از دست دادن احساس هدفمندی در افراد است. مشابه به این هایدگر [۵](۱۹۹۵) آن را به عنوان ماندن درحالت برزخ میداند که در آن فرد هم میخواهد در دنیا به عنوان یک کل باشد، و درعین حال میخواهد خودش را با جداشدن از آن بشناسد. این نظریه ها تأیید میکنند که بیحوصلگی با یک هدفمندی[۶] مشخص می شود که به موجب آن فرد میخواهد در دنیایی درگیر باشد؛ اما اقداماتی که انجام میدهد موفقیت کمی به همراه دارد. از طرف دیگر به عنوان یک حالت بی تفاوتی یا آنچه که بیحوصلگی عمیق نامیده می شود مفهوم سازی شده است (به نقل از مانسیکا[۷]، ۲۰۰۹).
۱-۲ بیان مسأله
بیحوصلگی، موضوعی است که در سالهای اخیر مورد توجه قرار گرفته است. هرچند به طورعامیانه (غیررسمی) هرکس می تواند بیحوصلگی را تعریف کند، اما به طور کلی بیحوصلگی به عنوان یک حالت تنفر یا ناسازگاری با هر نوع تجربه تکراری مثل کار روزانه یا برخورد با افراد کسل کننده و ملالآور و بی قراری زیاد در شرایطی که رهایی از ثبات (یکنواختی)[۸] امکان پذیر نیست، تعریف می شود (زاکرمن،[۹] ۱۹۷۹؛ به نقل از وات[۱۰] و وودانویچ، ۱۹۹۹). بیحوصلگی که در طیفی از متوسط تا شدید قرار میگیرد، به عنوان یک احساس ملالت،[۱۱] بی معنایی،[۱۲] پوچی،[۱۳] کسل سازی[۱۴] و فقدان تمایل به ارتباط با محیط فعلی توصیف می شود. رفتارهایی که اغلب با حالت بیحوصلگی همراه است شامل: خمیازه کشیدن، نشانه های بیتوجهی، و بیقراری است (ساندبرگ[۱۵]، لاکتین[۱۶]، فارمر[۱۷] و ساد[۱۸]؛ ۱۹۸۸). شواهد تجربی پیشنهاد میکنند که بیحوصلگی امر شایعی است. بر اساس منابع سالهای ۱۹۶۰ تا ۱۹۸۰ در همه جا ۰۱۸/۰ تا ۰۵۰/۰ افراد بیحوصله هستند. آمادگی برای بیحوصلگی[۱۹] یک خصیصه یا زمینه برای بیحوصله شدن ، گرایش به تجربه بی حوصلگی در خیلی از موقعیت ها و نداشتن رغبت کافی در زندگی است. رفتارهای وابسته به بیحوصلگی خصیصهای شامل : غیبت کردن، مشکلات ایمنی با کار، کنارهگیری و تمرد و سرکشی در محل کار است (ساندبرگ و همکاران، ۱۹۸۸).
در مورد ماهیت و عناصر بیحوصلگی نظریه های متفاوتی وجود دارد. بیحوصلگی اغلب به عنوان تنفر از تکراری بودن و روزمرهگی توصیف می شود و معمولاًزمانی بروز می کند که محیط فاقد تحریک مناسب باشد (وات و وودانویچ، ۱۹۹۹). یکی از جنبههایی که در ادبیات بیحوصلگی به آن اشاره شده، آمادگی برای بیحوصلگی(بیحوصلگی خصیصهای) و تأکید بر تأثیر تفاوتهای فردی در احتمال بروز آن در موقعیت خاص است (نیل[۲۰]، ۲۰۰۶). علیرغم آنکه بیحوصلگی در ابتدا به عنوان یک ساخت تک بعدی مفهومسازی شده بود، اما اکنون به عنوان یک مفهوم چند بعدی در نظرگرفته می شود (نیل، ۲۰۰۶). وودانویچ و کاس[۲۱] (۱۹۹۰) مدعی شدهاند که در بیحوصلگی پنج عامل متمایز وجود دارد: ۱- تحریک بیرونی که به بر انگیختگی و تنوع در محیط اطلاق می شود ۲- تحریک درونی که توصیفی از بیعلاقگی و مشکل درحفظ توجه است. ۳- پاسخ مؤثر بازتابی است از پاسخ های هیجانی نامناسب به بیحوصلگی ۴- ادراک زمان که به تحمل وقت و اینکه زمان به کندی می گذرد اطلاق می شود. همچنین ممکن است مربوط به افرادی باشد که معتقدند اوقات پرنشده[۲۲] (وقت خالی) زیادی دارند ۵- عامل اجبار، احساس بیقراری و بیحوصلگی را در یک موقعیت محدود اندازه میگیرد.
اما گوردن[۲۳] و همکاران (۱۹۹۷) یک راه حل[۲۴]چهار عاملی را مطرح کردند که به طور قابل ملاحظهای از عوامل وودانویچ و کاس(۱۹۹۰) متفاوت بودند. این چهار عامل عبارت بودند از: نیازهای نامشخص[۲۵] ناتوانی در خودتنظیمی[۲۶]، فقدان خلاقیت[۲۷]، و بی قراری در مهار[۲۸].
وودانویچ (۲۰۰۳) در یک مقاله مروری بیان کردهاست که عموماً بین دو تا پنج عامل با بهره گرفتن از مقیاس آمادگی بیحوصلگی[۲۹] استخراج می شود اما دو عامل که به طور نسبتاً ثابتی در هر تحلیل عاملی تکرار شده تحریک بیرونی و تحریک درونی است. این فرض توسط وودانویچ (۲۰۰۵) با بهره گرفتن از تحلیل عاملی تأییدی (دو عامل تحریک بیرونی و تحریک درونی) به گونه معتبری تأیید شد. بررسی نیل (۲۰۰۶) نیز بیحوصلگی را فقط به عنوان تحریک بیرونی و درونی ارزیابی کرده است.