اگر اسیر مرتکب جرم یا جنایتی می شد مجازاتش به دست دارنده ( اعم از اشخاص حقیقی ویاحقوقی ) بود و به هر شکل که صلاح میدانست و هر قدر که لازم می دید مرتکب را مجازات و تنبیه می کرد ، هیچ قانون و مقرراتی در بین نبود لذا تنبیه و مجازات اسیر به انصاف ، عدالت و میزان تشخیص دارنده بستگی داشت .
مبحث دوم : وضعیت اسارت واسیران در جنگ های جهانی اول و دوم و پس از آن ها
گفتار اول : وضعیت اسارت واسیران در جنگ های جهانی اول و دوم
دردوران باستان وقرون وسطی مفهوم اسیر و اسیر جنگی به معنا و مصداق امروزی وجود نداشت و موضوعی ناشناخته بود اسیران جنگی و یا بطورکلی شکست خوردگان درجنگ ، محکوم به قتل ، دارآویخته شدن یابردگی و اسارت بودند بردگی اسیران به این ترتیب بود که آنان از لحاظ مالی و جانی در اختیار شخص اسیر کننده و یا مقامات نظامی کشور اسیر کننده قرار داشته و آن ها به هرنحو که میل و اراده مینمودند با اسیر رفتار و سلایق خود را اعمال میکردند.
‹‹ یونانیان حتی خشونت وبی رحمی را تا آنجا کشانده که درمواردی اسیران را با آهن گداخته یاسرب و چیز نوک تیزکورمی کردند. تاریخ گویای این واقعیت تلخ است که رفتار و عملکرد یهودیان و بخصوص نحوه برخورد مسیحیان درطول جنگ های صلیبی با اسیران جنگی ، رفتاری توام با خفت وخواری و ایذا و شکنجه های سخت بوده است. منجمله اینکه : ‹‹ وتیوریا[۱۱]۱›› عالم مذهبی مسیحیت اعتقاد داشت که باید کلیه اسیران جنگی مسلمانان را بدون استثتا به قتل رساند و زنان و فرزندان آنان را به بردگی در آورده و این رفتار و برخورد با اسیر جنگی قرن ها طول کشید و اصول مربوط به اسارت جنبه عرفی داشت[۱۲]۲››.
مفهوم اسیر جنگی دراواخرقرن هفدهم پس از جنگ های سی ساله معروف به وستفالی در آن قرارداد مطرح گردید. «در همین اعصار بود که مونتسکیو و ژان ژاک روسو دانشمندان و فیلسوفان فرانسوی عقاید علمی و جدیدی را درباره اسیر جنگی ابراز نمودند از نظر این دوجنگ یک رابطه دولت است، تنها اختیار یا حقی که حقوق جنگ برای طرف های متخاصم نسبت به سربازان به بند آمده دشمن می شناسد این است که از ادامه شرکت آنان درجنگ ممانعت بعمل آورد .»[۱۳]۳ همان طورکه قبلا شرح داده شد تا زمانهای درازی اصول حاکم بر اسارت قواعد عرفی و سلیقه های شخصی و حاکمان وقت بود به مرور زمان برخی مقررات در بعضی قراردادهای دوجانبه و نیز تعدادی از متون حقوقی داخلی کشورها هویدا شد شاید بتوان از قرارداد تجارت بین ایالات متحده و دولت پرو در۱۰ سپتامبر۱۷۸۵ که درماده ۲۴ قرارداد موصوف متعرض قوانین و مقرراتی قابل اجرا در زمان جنگ بین دو کشور شده بود از قدیمی ترین قراردادها در این زمینه نام برد. قانون دیگری که ازآن می توان به عنوان عاملی مهم واثر گذار در این برهه نام برد قانونی است که در مه ۱۷۹۲ مجلس ملی فرانسه به تصویب رساند که طی آن اعمال سبعیت و خلاف شان و شئون انسانی، رفتارهای خشن و بهره کشی نسبت به اسیر جنگی مردود و قابل مجازات اعلام گردید. ضمن این که اسرای جنگی برای نخستین بار درجهان تحت مراقبت و حمایت ملت فرانسه قرار گرفت . این مصوبه تاثیر زیادی در وضعیت و رفتار با اسیران جنگی در فرانسه و دیگر کشورها داشت . به عنوان مثال می توان به قرارداد تبادل اسرا مربوط به اسرای جنگی بین ایالات متحده و انگلستان اشاره نمود که در مه ۱۸۱۳ امضا و شرایط و حقوقی جهت اسیران ، همچنین نحوه مبادله ی آن ها متذکر شده بود. و یا معاهده «تروخیلو» که بین اسپانیا و کلمبیا درخصوص نظم و ترتیب دادن به جنگ و وضعیت اسرای جنگی در نوامبر۱۸۲۰ امضا شد و حقوق زیادی را برای اسرای جنگی پیشبینی کرد. در این سال ها نیز اسیران علی رغم اینکه از حقوق زیاد و جدیدی برخوردار شده اما هنوز با فرم ها و استانداردهای حقوقی و مطابق با موازین انسانی فاصله زیادی وجود داشت کشتارهای جمعی هنوز تکرار می شد و عدم رعایت حقوق اسیران هنوز شمایی از قدرت ویک باب بود، سرنوشت رقت بار و اسفناک اسیران در جنگ های انفصال آمریکا که در خلال این جنگ ها ۲۴۰۰۰ اسیر فدرالی در اردوگاه های نیروهای جنوب به فجیع ترین شکل کشته شدند. ویا۳۶۰۰۰ کنفدره در اردوگاه های شمال بدون هیچ رحمی کشته گشتنداین ها از نمونه های بارز و کاملاً مشخص عدم رعایت حقوق اسیران جنگی بودند. وضعیت حقوقی اسیران جنگی تا پایان قرن ۱۹ درهیچ معاهده ای به طور تفصیلی گنجانده نشده بود قبل از آن در مواد ۱۰۵ و ۱۰۶ مقررات ۱۸۶۳ کشورآمریکا در مورد مبادله اسیران اشاراتی شده بود در سال ۱۸۶۶ درپراگ کنوانسیونی بین اطریش و پروس منعقد شد که در برگیرنده اصولی در رابطه با تخلیه سرزمین اتریش بود قوانین و مقرراتی هم در مورد مبادله اسیران جنگی در این کنوانسیون به چشم میخورد . اولین تلاش درتنظیم وضعیت اسیران جنگی و رفتار با آن ها در یک معاهده ی چند جانبه و در کنفرانس ۱۸۷۶ بروکسل بود که اگر چه جنبه الزام آوری نداشت اما حاوی اصولی بود که میتوان آن اصول را پیش در آمد تحولات و تصمیمات و مقررات بعدی دانست ، دراعلامیه بروکسل تعداد۱۲ ماده از مواد آن به قوانین و مقررات حاکم براسیران جنگی اختصاص داشت ، ولی همانطورکه قبلا ذکرگردید اعلامیه مذکور مورد تصویب واقع نشد و در نتیجه به مرحله اجرا نیز در نیامد. اما اصول آن درموافقت نامهها و معاهدات بینالمللی بعدی مؤثر واقع و زیر بنای آن ها قرارگرفت. قرن نوزدهم شاهد مفاهیم نوین و جدیدی در حقوق طبیعی و حرکت جدید بشر دوستانه به ویژه درایده های دانشمندان و فلاسفه همانند ‹‹ هنری دونان››[۱۴]۱ بود.
« سرانجام جهان متمدن و پیشرفته این اصل مهم را پذیرفت که اسیر یک جنایتکار نیست ، بلکه صرفا دشمنی است که دیگر قادر به حمل سلاح نمی باشد و باید از حقوق انسانی برخوردار و در پایان مخاصمات او را آزاد نمود ضمن این که هنگام اسارت نیز باید مورد احترام قرارگرفته و با او رفتار انسانی داشت ، شخصیت جسمانی، معنوی ، شئونات انسانی وحقوق حقه ی او محفوظ بماند. این مفهوم ودیدگاه جدید از اسیر که مقبول اکثر دول بود از طریق فعالیت های دیپلماتیک وحقوقی به شکل متون حقوقی مدون در رویه حقوقی و عملی دولت ها جای گرفت .
متن پیش نویس ۱۸۷۴ بروکسل ، کنوانسیون ۱۸۹۹ و ۱۹۰۷ لاهه ، موافقت نامه های ویژه میان دولت های متخاصم در۱۹۱۷ و۱۹۱۸ دربرن سوئیس وکنوانسیون ۱۹۲۹ ، همگی نشان دهنده نقاط عطف و شگرف در این تحول بزرگ بودند»[۱۵]۲ .
اصول اولیه حقوق و تکالیف اسیران جنگی درفصل دوم بخش اول قواعد مربوط به حقوق وآداب جنگ زمینی ، ضمیمه کنوانسیون دوم اولین کنفرانس صلح لاهه در سال ۱۸۹۹ طی موارد ۴ تا ۲۰ در نظرگرفته شده بود که همان قواعد مذکور با تغییرات کمی در موارد ۴ تا ۲۰ کنوانسیون سال ۱۹۰۷ لاهه آورده شده بود، که درآن به مسئله بازگشت هرچه سریعتر اسیران جنگی به ارکان خود اشاره شده بود.