الف) پیچیدگی و سطح آن
ب) درجه رسمیت ساختار
ج) سطح و درجه تمرکز و عدم تمرکز سازمانی.
تصمیمات استراتژیک معمولا مربوط به کل سازمان است نه یک بخش یا یک قسمت منفرد از آن، تصمیمات استراتژیک از این نظر که بر برنامه های بلندمدت سازمان اثر میگذارند محیط بر سازمان هستند.
۲- تصمیمات تاکتیکی : این تصمیمات را مدیران میانی و بالایی سازمان اتخاذ میکنند. اما مسئولیت اولیه این نوع تصمیمات که جنبه هماهنگی دارند بر عهده مدیران میانی است. تصمیمات هماهنگ کننده، تصمیمات استراتژیک مدیران ارشد را با تصمیمات عملیاتی و فنی مدیران سطح اول و سطح دوم هماهنگ میسازد. تصمیمات استراتژیک که اغلب مربوط به وضعیت کل سازمان هستند باید از طریق مدیران عملیاتی تحقق یابند از طریق مدیران میانی قابلیت اجرای پیدا میکنند و به آن ها ابلاغ میشوند. بدینسان، این گونه تصمیمات از حساسیت بالایی در موفقیت سازمان برخودردارند.
۳- تصمیمات تکنیکی (فنی) : این تصمیمات به مدیرات سطح دوم سازمانها اختصاص دارند و شامل تصمیمات ترکیب بهینه منابع، برنامه ریزی تولید کالاها و عرضه خدمات، تعیین تکنولوژی و ماشینآلات و لوازم فنی، متناسب سرمایه و نیروی کار، اصولا عهدهدار قابل اجرا کردن تصمیمات استراتژیک هستند.
۴- تصمیمات عملیاتی : تصمیماتی که در سطح پایین سازمان اتخاذ میشوند و بعد زمانی محدودی دارند، تصمیمات عملیاتی نامیده میشوند. این گونه تصمیمات در صورت انحراف از هدفهای عالی، الزاماً حیات سازمان را به خطر نمیاندازند. تصمیمات عملیاتی با فرایند تبدیل داده ها به ستانده های مورد نظر سازمان در ارتباط هستند این تصمیمات را در شرایط مختلف میتوان به کمک روش های آماری پیشبینی کرد. این تصمیمات به صورت یکنواخت و روزمره اتخاذ میشوند و در بسیاری از مواقع تکراری هستند و برای حل مشکلات مشابه به کار میروند. این تصمیمات با جزئیات برنامهریزی سازمانی، بازبینی، و بازرسی انحراف از برنامه ها و تعدیل و تصحیح مستمر منابع و تغییرات به وجود آمده در طول اجرای برنامه های عملیاتی در ارتباط هستند. مدیران سطوح پایین درصددند تا خطمشیها و رویههای سازمان را به طور دقیق برای حل مسائل ، شکایات و تخصیص کار به اجرا در آورند. مدیریت، در این سطح از تصمیمگیری معمولا بصیرت زیادی لازم ندارد و فرصت آن برای تحقق خلاقیت و قضاوت مستقل نسبتا محدود است. شکل شماره «۲-۲» ابعاد و ویژگیهای تصمیمات سلسله مراتبی را بیان میکند.
شکل شماره ۲-۲: ابعاد و ویژگیهای تصمیمات سلسله مراتبی
از آنجا که این مجموعه در رابطه با تصمیمات استراتژیک میباشد، این سطح از تصمیمگیری با تفصیل بیشتری مورد مواقه قرار میگیرد.
۲-۱-۷ تصمیمگیری استراتژیک چگونه ممکن است
زمانی که مشکل و ضرورت و فشار عوامل باعث میشوند که انسان مجبور به اتخاذ تصمیم شود، این تصمیم استراتژیک نیست، ولی وقتی که تصمیمی بر اساس تحلیل از عناصر و پیشبینی آینده و بر اساس منطق گرفته میشود میتواند استراتژیک باشد. آنچه واقعیت دارد این است که یک فرد، یک مجموعه، یک جامعه و یک شرکت نمیتواند بدون استراتژی به زندگی ادامه دهد. شاید بتوان گفت که استراتژی فطری است، یعنی جزء لاینفک وجود و حیات فرد است و به اصطلاح جز خلقت انسان است، اگر در سلسله مراتب سازمانی، استراتژیها در سطوح خودشان و برای سازمانهای پائینتر تدوین نشده باشد، مدیر رده پائینتر شروع به تصمیمگیری میکند. از دلایل رکود صنعت ایران مشخص نبودن سطوح تصمیمگیری است. زیرا وقتی یک نفر تصمیم میگیرد از بالا به او میگویند چرا؟ آیا کسی گفته است که اینکار بشود؟ این وضع همین طور تا سطوح بالای سلسله مراتب سازمانی ادامه مییابد و هیچکس رسالت خود را انجام نمیدهد. وقتی که به بهبود تکنولوژی نیاز است کمک لازم از رده بالا صورت نمیگیرد. یک راه حل این است که تصمیم خود را بگیرد و تا آنجا که میشود، اقدام کنید (تدبیر، ۱۳۶۹،ص۷). لازمه اتخاد تصمیمات استراتژیک، داشتن تفکر استراتژیک است.
۲-۱-۸ تعریف تفکر استراتژیک
تفکر استراتژیک یعنی شکل دادن و نظام دادن به آشفتگی، یعنی اینکه شخص قادر است در ذهن خود نظم و هماهنگی به وجود بیاورد و در تفکرش منسجم باشد. ما در جهانی زندگی میکنیم که اگر تفکر استراتژیک نداشته باشیم که دیگران دارند، دائما در تکامل با جهان هستیم، آن ها استراتژیهای خودشان را به ما القاء میکنند. تفکر استراتژیست به همراه انسجام و نظم فکری، ابزاری اصلی یک استراتژیست را تشکیل میدهند به مدد این ابزار و با اتکا به سایر همکاران در زمینه تامین اطلاعات و تخصصهای مورد نیاز، استراتژیست برای طراحی روش برای مرتفع ساختن تنگناها و پیچیدگیهای که شرکت را به دشواری مبتلا ساخته است به صحنه عمل گام مینهد (ایچیاومی، ۱۳۷۱، ص۵۹).
۲-۱-۹ عوامل مؤثر در رواج تفکر استراتژیک
۱- ایجاد سیستمهای اطلاعاتی : از اولین و مهمترین اقدامات در رواج تفکر استراتژیک ایجاد سیستمهای اطلاعاتی برای شناخت افراد درونی و بیرونی سازمان، رقبا، سیستم خارجی مرتبط با سازمان است.
۲- آموزش: آموزش شیوه و اهمیت تفکر استراتژیک به مدیران.
۳- فرهنگ سازمانی : هر سازمانی شبیه به یک انسان است یک شخصیت دارد و به طور کل هر جا چند نفر با هم کار کنند برایشان فرهنگی درست میشود. مدیران باید فرهنگی در سازمان ایجاد کنند که بر این نوع تفکر احترام بگذارند و دیگران را بیشتر به آن علاقمند سازند.
۴- چگونگی تصمیمگیری در سازمان : هر تصمیمی در هر سازمانی قابل قبول و پیاده شدن نیست. معیارها باید مشخص و معین باشد.
۲-۱-۱۰ سلسله مراتب اداری، آفت تصمیمگیری استراتژیک
سلسله مراتب اداری، بخش اعظم مدیران را صرف توجیه سلسله مراتب تا بالاترین مقامات در رابطه با کوچکترین کارها میکند. از طرفی در فرهنگ ما خاصیت اسطورهسازی قوی است و ما شدیداً به قهرمانها بها میدهیم. شخصیت مدیران نقش بسیار تضمینکنندهای دارد. بسیاری از مدیران از توان شخصی و قدرتهای شخصی برای جا انداختن مسائل استفاده میکنند. در رابطه با دو مسئله، بدون توجه به اهمیت آن مسائل ممکن است مسئلهای که بیاهمیت است، پیش برود فقط بخاطر شخصیت مدیری که از آن دفاع میکند.
۲-۱-۱۱ هفت معیار تصمیم استراتژیک
۱- تناسب با شرایط محیطی و درونی (Stability)
۲- تشخیص اینکه، استراتژی انتخاب شده بر اساس مفروضات هست یا نه. (Validity)
۳- انسجام و سازگاری، باید قسمتهای مختلف استراتژی با هم تطابق داشته باشند (Consistency)
۴- قابلیت انجام : در این مرحله باید دقت داشت که آیا منابع کافی برای پیاده کردن استراتژی داریم (Feasibility)
۵- ریسک و آسیبپذیری : به جای اینکه عدم قطعیت (uncertainty) یک مانع به شمار آید باید آن را به نفع خود تغییر داد.
۶- انعطاف پذیری و قابلیت انعطاف
۷- مطلوبیت مالی