اما در رابطه با بازی به لحاظ اصطلاحی تعریف واحدی وجود ندارد .در اینجا به برخی تعاریف از صاحبنظران متفاوت میپردازیم:
فروبل بر این باور بود که بازیهای کودکان به منزله هستهی حیاتی،برای همه دوره های زندگی میباشد زیرا رشدو بروز شخصیت کودک از راه یازی میسر می شود.در حقیقت بازی،موجب بروز استعداد و شخصیت کودک می شود.از طرفی میتوان اکثر ناهنجاریهای کودکان و نوجوانان را از طریق بازی،درمان کرد (رواندوست،۱۳۶۴،به نقل ازدهقانزاده و نوروزی،۱۳،۱۳۹۱)
هارلوک[۳۸] در تعریف بازی مینویسد: بازی عبارت است از هر گونه فعالیتی که برای تفریح و خوشی، و بدون توجه به نتیجه نهایی، صورت میگیرد. انسان به طور داوطلبانه به این فعالیت میپردازند و هیچ نیروی خارجی یا اجباری در آن دخیل نیست.(خزاعی و خزاعی،۱۱،۱۳۹۲)
لازاروس:بازی را فعالیتی فینفسه آزاد،بیهدف،سرگرم کننده یا تفریحی میداند.(همان منبع)
به عقیده گروس[۳۹] ،بازی ،تمرین غریزی و بیهدف کارهایی است که در زندگی آینده نقش اساسی دارند.(همان منبع)
سی شور[۴۰]، بازی را آزادانه ابراز وجود کردن برای کسب لذت مترتب بر آن معنا کردهاست.(همان منبع)
شانر[۴۱]، آن را فعالیتی در جهت تداوم شادمانی میداند.(همان منبع)
و از نظر نیومن[۴۲] معیارهای بازی از کنترل درونی، واقعیت درونی و انگیزه باطنی تشکیل میشوند.(همان منبع)
به طور کلی نمی توان فعالیتی را به طور مطلق بازی یا کار نامید. اینکه فعالیتی متعلق به کدام یک از این دو دسته است بستگی به فعالیت ندارد بلکه بستگی به انگیزه و نظر شخص درمورد آن فعالیت دارد.مثلا نقاشی را میتوان به عنوان یک فعالیت دلپذیر و لذتبخش(بازی) در نظر گرفت که منظور شخص کسب لذت از آن است، ولی وقتی انگیزه فرد از نقاشی این باشد که از طریق نقاشی امرار معاش کند نوعی کار محسوب می شود نه بازی.بازی ها و ورزشها برای خردسالان بازی محسوب می شود،چون هدف آنها تفریح و لذت بردن از آن است.(همان منبع)
به طور کلی میتوان گفت بازی عبارت است از هر گونه فعالیت جسمی یا ذهنی هدفدار که به صورت فردی یا گروهی انجام شود و موجب کسب لذت و برآورده شدن نیازهای کودک گردد.کودکان نقاط ضعف و قوت خود از جمله تمایل به فرمان دادن یا فرمان دادن،تهاجم یا تسلیم، اجتماعی بودن یا منزوی بودن و همچنین احساسات دوستانه یا خصمانه، افسردگی یا شادمانی، امیال و نیز آرزوهای خود را از طریق بازی نشان می دهند.(همان منبع)
طبیعت سرگرم کننده بازی کودکان اغلب باعث می شود که اهمیت خود بازی پنهان نگاه داشته شود.بازی،علاوه بر اینکه یک سرگرمی است و اوقات را لذتبخش می کند،متضمن انواع مهمی از رفتارهایی است که کار ویژه آن ها، کمک به جنبه های با اهمیت پیشرفت اجتماعی،احساسی و هوشی کودک است. در حقیقت، ظهور گسترده بازی در قلمرو حیوانات و پیچیدهتر شدن آن در انسانها این ایده را تأیید می کند که بازی دارای برخی ارزشها ماندگار برای همه گونه هایی که بدان مبادرت میکنند،باشد. برای کشف این که ارزشهای موردنظر چه هستند،شناخت اشکال مختلف بازی که کودکان عموما انجام می دهند،از مراحل نخستین که هنوز کودک جذب دستگاه تلویزیون نشده است، تا اشکال پیشرفته آن که ممکن است توسط تصاویر تلویزیونی به نمایش گذاشته شود،مفید است.(همان منبع،۹)
جستجوی کورمال و غریزی کودک و حسهای چشایی و بویایی وی،که در نخستین سال زندگی به طور فزایندهای معنادار میشوند،می توانند به عنوان مراحل آغازین بازی نگریسته شوند و به کودکان کمک میکنند که نخستین درک خودرا از خودشان، در ارتباط با محیطشان کسب کنند. کودکان با آشکارسازی جستجوگری بدون ارده و مبتنی بر غرایز درونی خود، شروع به تشخیص و فرقگذاری بین خود و والدینشان و درسطح گسترده تر، با جهان میکنند و درک و یادگیری برخی چیزها را درباره محیط اطراف خود آغاز میکنند.(همان منبع،۹)
به علاوه فراهم کردن شناختهای اولیه برای کودکان ،از طریق بازیها و تجاربی که از سر میگذرانند، این امکان را برای آنها فراهم می کند که دست به مهارت های بدنی مهمتری در روند رشد خود بزنند. به عنوان مثال، کودک برای گرفتن یک اسباببازی، هماهنگی میان چشم و دست خود را توسعه میبخشد، توانایی که اهمیت پایداری دارد(خزاعی و خزاعی،۱۴،۱۳۹۲).
نظریه های بازی:
در طول زمان، دانشمندان نظریات متفاوت، اما در اغلب موارد مشابه را درمورد بازی ارائه کرده اند که برخی از آن ها به این شرح است:
سقراط: سقراط معتقد است که پرداختن به بازی و فعالیتهای بدنی در سنین کودکی و نوجوانی، برای تندرستی آدمی در سالهای پیری،از اهمیت ویژهای برخوردار است.وی میگوید:دریغ است آدمی پیر شود و زیبایی اندام و نیروی پیکر خود را در سالهای جوانی به طور شایسته تکامل نداده، آن را تجربه نکرده باشد.(مهجور،۳۹،۱۳۸۰)
ارسطو: از نظر ارسطو بازی نیروی نهفتهای است که روان آدمی را از خواستهای مضر و احساسات و امیال چرکین پاک می کند.(همان منبع)
تئوری انرژی مازاد شیلر- اسپنسر[۴۳]: هربرت اسپنسر در” تئوری انرژی مازاد شیلر- اسپنسر” بیان کردهاست که : به طور طبیعی مقداری انرژی اضافی در بدن خردسال موجود است. آن دسته از انرژیهای بدن که نمیتواند از طریق کارهای اجتماعی مصرف شود،باید در سالهای کودکی و نوجوانی از راه بازی تخلیه گردد.(همان منبع)
کارل دایم[۴۴]:دایم معتقد است اگر انسان در دوران کودکی و نوجوانی بازیهای با ارزشی را آموخته باشد،در بزرگسالی هرگز به بازیهای کم ارزش مانند قمار کردن نمیپردازد.(همان منبع)
آلفرد آدلر[۴۵]: از دیدگاه آدلر بازی وسیلهای است برای آرام ساختن میل خودنمایی و برتری جویی کودک. به گفته آدلر بازی به کودک امکان میدهد که امیال مذبور را با توجه به خواستهای خود به راحتی دگرگون ساخته، در بازیهای خود نشان دهد.(همان منبع)
گروس: ارزش انطباقی
گروس شاید نخستین نظریهپرداز درباره بازی باشد که در سال ۱۸۹۸ مشاهداتش را از بازیهای انسان و متاثر از نظریه تکاملی داروین منتشر کرد.او معتقد بود بازی انسان از بازی حیوانات دیگر پیچیدهتر است، بازی را دارای ارزش انطباقی میداند و میگوید، بازی به کودکان فرصت میدهد که فعالیتهای بزرگسالان را تمرین کنند و هدف خاصی از آن ندارند. کودکان ابتدا به بازیهایی میپردازند که به رشد و تکامل مهارت های حسی و حرکتی آنها میانجامد و بعدا به بازیهایی علاقهمند میشوند و اقدام میکنند که روابط اجتماعی آنها را تسریع میکنند.(خزاعی و خزاعی،۱۷،۱۳۹۲)
فروید: بازی وسیلهای است برای کامروایی