پ) مکتب رفتارگرایی
رفتارگرایان معتقدند الگو ی رفتاری بنگاهها، عامل مؤثر در شکلگیری عملکرد بازار است. برای مثال، در بازاری که دو بنگاه کنترل تمام بازار را در اختیار داشته باشند، الزاماًً نتیجه و عملکرد انحصاری نخواهیم داشت .اگرچه این بازار بسیار متمرکز است و صد درصد آن در اختیار دو بنگاه است، ولی تحت شرایطی میتوان انتظار داشت که تا درجه زیادی عنصر رقابت در ا ین بازار مشاهده شود. در واقع، به صرف ساختار متمرکز، نتیجه انحصاری و عاری از رقابت تحقق نخواهد یافت، بلکه بروز انحصار ی رقابت بستگی به رفتاری دارد که این بنگاهها در قبال یکدیگر در پیش میگیرند .در مجموع رفتارگرایان معتقدند ساختار در عملکرد بازار چندان مؤثر نیست، بلکه رفتار بنگاهها عنصر اساسی و تعیین کننده عملکرد است( پیرویان و زراءنژاد،۱۳۹۱).
ت) مکتب ورود
این مکتب در فاصله سالهای۱۹۸۲- ۱۹۷۵ توسط اقتصاددانانی مانند بامول ، بیلی و و یلینگ پایهریزی شد .به عقیده این افراد ورود بنگاههای بالقوه از خارج صنعت به داخل آن مهمترین عامل تعیینکننده در نتیجه و عملکرد است. اگر موانع ورود به بازار هموار نباشد، بنگاههایی که از قبل درصنعت فعالیت داشتهاند مجبور به عمل در سطح بهینه و رقابت میشوند، زیرا ورو د تازه واردین آن ها را به تولید در سطح بهینه و قیمتگذاری رقابتی مجبور میکند. در چنین حالتی حتی اگر بنگاههای موجود رفتار مبتنی بر همکار ی و ائتلاف را در پیشگیرند و یا بعضی از آن ها سهم بازار قابل توجهی داشته باشند و بازار بسیار متمرکز باشد، به دلیل احتمال ورود بنگاههای جدید رفتار و عملکرد رقابتی تحقق خواهد یافت .با توجه به مکتبهای یاد شده این پرسش مطرح میشود که در بازارهای واقعی ارتباط بین عناصر سه گانه بازار منطبق با دیدگاه کدام یک از این مکاتب است؟ برای این پرسش، پاسخ دقیقی وجود ندارد ؛ ز یرا اولاً نتایج حاصل از هر یک از این مکاتب با مقدمات پذیرفته شده از سوی آن ها سازگاری دارد، ثانیاًً کارهای تجربی گاه به حمایت یکی از آن ها و گاه به حمایت از دیگری منجر شدهاند. به هر حال، نتایج تحقیقات تجربی به شدت به روششناسی تحقیق وابسته است .ساختارگرایان بیشتر به مطالعات تجربی پرداخته، در حالی که سایر مکاتب به ویژه ش کاگو ی و. س ی. ال. ای بیشتر به مطالعات و کارهای نظری استناد میکنند(پیرویان و زراءنژاد،۱۳۹۱).
رویکرد ســاختار، رفتار و عملکرد در مباحث اقتصاد خرد عمدتاً از سال ۱۹۵۶ مطرح شده اســت. بنابرین رویکرد، عملکرد بنگاههــا در صنایع متمرکز به طور متوســط بیشــتر اســت. به عبارتــی عملکــرد بنگاه هــا در صنایع مختلف، همبســتگی مثبتی با ویژگیهای ساختاری بازار مانند تمرکز دارند. ویژگیهای بازار عبارت از ســاختار، رفتار و عملکرد اســت.
شیوه های محاسبه سهم بازار(تمرکز)
مبحث رقابت و انحصار از مهمترین زمینههایی است که همواره مورد توجه بسیاری از اقتصاددانان و دانشمندان مدیریتی قرار گرفته است. محققان هر بازار را دربرگیرنده سه عنصر عملکرد، رفتار و ساختار میدانند که بسته به ماهیت و نحوه تمرکز .ارتباط این عناصر با یکدیگر، شکل و نوع و سازمان بازار مشخص میشود یکی از جنبهها و ابعاد مهم ساختار بازار میباشد و شاید مهمترین متغیر ساختاری باشد که به کمک آن میتوان ماهیت قیمتگذاری و درجه رقابت یا انحصار در بازار را مشخص کرد.
برای برآورد اندازه تمرکز و سهم بنگاههای مختلف از بازار میتوان از شاخصهای مختلفی نظیر معکوس تعداد بنگاههای صنعت (بازار)، نسبت تمرکزn بنگاه، شاخص H (هرفیندال هیرشمن)[۶] ، شاخص کی و هانا[۷] ، شاخص آنتروپی، شاخص(HHI) ضریب جینی و … استفاده نمود. از این میان، شاخص هرفیندال هیرشمن لحاظ پایه های نظری از سایر شاخصها مستدلتر و قویتر میباشد( پیرویان و زراءنژاد،۱۳۹۱).
شاخص هرفیندال هیرشمن(HHI):
این شاخص از اطلاعات تمام بنگاههای صنعت استفاده میکند و برای به دست آوردن این شاخص از مجموع مربع سهم اندازه های (تولید، فرو ش، دارایی، نیروی کار و غیره) تمام بنگاهها در صنعت یا بازار استفاده می شود. در واقع این شاخص به هر بنگاه به اندازه سهم آن در بازار وزن داده میشود.
HHI=
=Kتعداد بنگاههای فعال در بازار
=Siسهم بازار شرکت i ام
Xj=فروش شرکتj
i=نوع صنعت
این شاخص بین صفر و یک تغییر می کند(پیرویان و زراءنژاد،۱۳۹۱).
فشردگی سرمایه
فشردگی سرمایه افزایش شدت سرمایه است. فشردگی سرمایه یک مفهوم اقتصاد کلان میباشد، عوامل سه گانه فیزیکی (فرسودگی ناشی از استعامل، گذشت زمان، پوسیدگی و زنگزدگی ) مرتباً بر داراییهای مشهود اثر میگذارند و از عمر مفید آن ها میکاهند. ولی وقوع عوامل کاربردی (عدم کفایت، نابابی که تعویض زودرس را هم دربر میگیرد )کمتر مورد پیدا میکند. عدم کفایت از آن ناشی میشود که گسترش فعالیت مؤسسهای موجب آن گردد که وسیله تولید اگر به حداکثر گنجایش هم به کار افتد نتواند پاسخگوی تقاضا باشد.(رضایی و همکاران،۱۳۸۹).
در واقع، در کار آن نقص و کاهشی از آن چه به هنگام خرید انتظار میرفت دیده نمیشود ولی اکنون به حد کافی کارآئی ندارد. نابابی ممکن است به این علت حادث شود که پیشرفتهای تکنولوژی سبب کهنه شدن ماشین آلات و طرز کار آن ها و کاهش و یا از بین رفتن تقاضا برای محصولات و خدمات گردد.
تعویض زودرس به هنگامی ضرورت مییابد که ماشین آلات جدیدی ابداع کنند که خدمات بهتری عرضه نماید و سبب انصراف از کاربرد نوع قدیمی موجود شود.
در حسابداری استهلاک، کلیه عوامل قابل پیشبینی که موجب محدودیت فایده اقتصادی دارایی میگردد مورد بحث واقع میشود. سرشکن کردن بهای تمام شده یا بهای تحصیل مال بر ادوار مختلف استفاده از آن بر اساس عوامل فیزیکی و عوامل کاربردی هر دو صورت میگیرد. ولی باید گفت در حسابداری استهلاک بدواً توجه معطوف به عواملی میشود که به طور پیوسته و مداوم بر مال اثر میگذارند. نسبت به رویدادهای غیرمترقبه و پیشبینی نشده مانند طوفان، سیل، تغییر ناگهانی در تقاضای محصول و از مد افتادگی شدید اموال میباید به ترتیبی خاص عمل کرد. مثلاً پیشآمد آتش سوزی که منجر به بستن حساب دارایی سوخته و روزمره صورت میگیرد و ارتباطی با طرز عمل استهلاک پیدا نمیکند. تنها استهلاک انباشته تا بروز آتشسوزی در تعیین مبلغ خسارت مؤثر واقع میشود. (رضایی و همکاران،۱۳۸۹).
همچنین خط مشی مؤسسه نسبت به تعمیر و نگهداشت اموال بر عمر مفید آن ها اثر میگذارد. طبعاً صرفهجویی در تعمیر و نگهداشت موقتاً از هزینه میکاهد ولی ممکن است عمر مفید مال را کوتاه کند و مآلاً موجب افزایش هزینه استهلاک گردد.
بر اموالی که موقتاً بدون استفاده افتادهاند و یا پیشبینی میشود که در آینده به کار آینده کماکان استهلاک تعلق میگیرد زیرا عوامل فیزیکی و کاربردی استهلاک که سرانجام موجب کاهش فایده اقتصادی آن ها میشود همچنان تاثیر میگذارند.