توماس و چیس، در بررسی وضع کودکان از مرحلۀ نوزادی تا مرحلۀ نوجوانی، با مادران زیادی درباره ی نحوه ی رفتار کودکانشان در زندگی، مصاحبه هایی به عمل آوردند، و اینکه عکسالعمل کودکان در برابر تغییر وضعیت زندگی روزمره یا محیط چه بوده است و چه عکسالعملهایی در برابر رویدادها و موقعیتهای ویژه زندگی از خود بروز می دهند، را طبقه بندی کرده و در ۱۰ مورد به شرح زیر ذکر نموده اند (کرمی، ۱۳۸۸).
۱- میزان فعالیت، ۲- حالت توازن و هماهنگ
۳- حالت گرایشی و گوشهگیری ۴- انطباقپذیری
۵- شدت واکنش ۶- آستانه پاسخدهی
۷- کیفیت وضع روانی ۸- آشفتگی، حواسپرتی
۹- فراخنای توجه ۱۰- پایداری
آن ها به تعدادی از خصوصیات مزاجی در بعضی از کودکان دست یافتند و آن ها را به چند گروه که شامل تعاریف خصوصیات بودند، تقسیم کردند:
۱-کودکانی که از نظر مزاجی دارای حالت روانی منفی بوده و تمایل به دوری و گوشهگیری دارند، مثل نوزادان حالت توازن و هماهنگی ندارند و اغلب کند هستند. این ها ۱۰ درصد از کودکان را شامل میشوند و بدخواب هستند و اغلب غذا کم و بد میخورند.
۲- کودکانی که از نظر مزاجی دارای حالت روانی مثبت بوده و گرایش و تمایل به افراد و رویدادهای جدید دارند، و در برنامۀ زندگی خود بسیار توازن و هماهنگی دارند و به سرعت خود را با محیط جدید اطراف خود هماهنگ ساخته و وضع خود را با آن تطبیق می دهند. این گروه از کودکان چهل درصد از کل کودکانی هستند که تحت مطالعه قرار گرفتند، و بودن با آن ها نشاطآور و شادیبخش است(کرمی، ۱۳۸۸).
دو گروه فوق در حدود نصف کودکان را شامل میشوند؛ اما گروههای کوچکتری نیز وجود دارند که شایع ترین آن ها کودکانی هستند که به اصطلاح به کندی با دیگران جوش میخورند و با توجه به این اصطلاح میتوان رفتار آن ها را حدس زد. توماس و همکارانش(۱۹۸۳)، اعلام کردند، که آیا رفتار این گروه از کودکان قابل درمان و بهبودی است، و اینکه نوع اختلال در رفتار چیست را میتوان پیش بینی کرد یا خیر .در سالهای اخیر این نظریه با انتقادهای زیادی روبهرو شده است؛ چون تداوم خصوصیات مزاجی را کم و به ندرت میتوان به طور پیگیر مورد بررسی و تحقیق قرار داد. دیدگاه دیگری که در این زمینه پیشنهاد و ارائه شده است این است که مزاج، یک ادراک جمعی و اجتماعی است و مفهوم مشکل مزاجی را تنها میتوان با احساس و ادراک پدر و مادر و نه بر اساس ویژگی کودک توجیه کرد(کرمی، ۱۳۸۸).
- تأخیررشدی
بسیاری از کودکانی که دارای اختلال رشدی در حد کم هستند، زمانی که مشکلات رفتاری آنان توسط پدر و مادرشان گزارش می شود، مورد توجه و بررسی کارشناسان حرفهای قرار می گیرند. والدین ممکن است از این امر شکایت داشته باشند که فرزندشان توالت رفتن بلد نیست، و یا رفتاری ناسنجیده و ناقص از خود نشان داده و به نظر نمیرسد که به حرف پدر و مادر توجه داشته باشد. کودک ممکن است از رشد معینی برخوردار نشده باشد و در نتیجه والدین، این رفتار کودک را یک مشکل رفتاری تلقی کنند بدون اینکه توجه داشته باشند که چنین رفتاری برای چنین مرحلۀ رشدی مناسب است. توقعات و انتظارات والدین و توانایی کودک بایستی با هم مطابقت و هماهنگی داشته باشد. اضطراب و نگرانی والدین و فشار بر کودک می تواند مشکلات بیشتری را برای کودکبه دنبال داشته باشد، و موقعیت او را سختتر و بدتر نماید. مشاوره و نظرخواهی از صاحبنظران در مورد حل مشکلات کودکان به والدین کمک خواهد کرد که به شیوه های مناسب برخورد با فرزند خود، دست یافته و بتوانند از تواناییهای بالقوۀ کودک حداکثر استفاده را بنمایند. در این زمینه میتوان از اسباب بازیهایی که با توان ذهنی و هوشی کودک بیشتر هماهنگی دارد، استفاده کرد. به علاوه میتوان رفتاری از یک کودک با سن عقلی پایینتر از سن تقویمی آن انتظار داشت (داگلاس، ۱۳۸۸).
- بیش فعال بودن
جنب و جوش و فعالیت بیش از حد، خصیصۀ مهم رفتار یک کودک بیش فعال است. به طوری که الگوهای تربیتی بهنجار و عادی والدین را در هم میشکند. یک کودک بیش فعال معمولاً به عنوان یک کودک حرف نشنو یا دارای اختلالهای رفتاری توصیف می شود .
دقیقاً علت نافرمانی کودک مشخص نیست. کودکانی که هرگز آرام نمینشینند، از مبل و صندلی بالا میروند، از پنجره آویزان میشوند از نردههای باغچه بالا میروند و در پارکها به طور وحشیانه میدوند، بدین وسیله والدین خود را ذله میکنند؛ و به طور مداوم باید مواظب آن ها بود تا از خطر در امان بمانند، باید برای سرگرم کردن آن ها وقت زیادی صرف کرد (داگلاس، ۱۳۸۸).
۲-۳-۶-۲ عوامل محیطی
این عوامل انواع فشارها و عکسالعملهای اجتماعی و عاطفی مؤثر بر رفتار کودک را در برمیگیرد. عوامل فوق به تنهایی سبب بروز مشکلات رفتاری کودکان نمیشوند. و در بسیاری موارد، علیرغم وجود مشکلات غیرقابل شناسایی و تشخیص، استرسهای محیطی و رویدادهای مختلف، رشد و نمو کودکان صورت میگیرد(میلانی فر، ۱۳۸۹).
۱- افسردگی مادری
افسردگی مادری عاملی بسیار مهم در زندگی بسیاری از کودکان است. پژوهشگران یافته های نگرانکننده ای را ارائه می دهند؛ مثلاً در یک بررسی نشان داده شد که ۳۰ درصد مادرانی که دارای ناراحتی بوده اند، فرزندانشان دارای علایم محسوس افسردگی بودند این امر مؤید آن است که یک رابطۀ بسیار قوی بین افسردگی مادری و مشکلات رفتاری کودکان وجود دارد(میلانی فر، ۱۳۸۹).
۲- فشار روانی محیطی
مسائل مربوط به مسکن و فقر از عوامل ویژهای هستندکه به ایجاد و بروز مشکلات رفتاری ربط داده می شود. تحقیقات نشان داد که کودکانی که در مجتمع های بزرگ آپارتمانی زندگی میکنند، از درصد بالایی از مشکلات رفتاری رنج میبرند. و نکتۀ قابل توجه اینکه افسردگی در بین مادرانی که در طبقات چهارم یا بالاتر زندگی میکنند بسیار بالا بود. خفه بودن محل مسکونی، فقدان برق یا آب گرم و شلوغ بودن خانه، همه از عوامل به وجود آمدن استرس در محیط خانواده هستند. تعداد زیادی از خانوادههای بیخانمان با کودکان زیاد و مادران زیاد و مادران بی سرپرست با کودکان پیش دبستانی که در طبقهها به صورت تنها زندگی میکنند، زمینۀ بسیار وسیعی از محرومیت و تنگدستی را در برمیگیرد.این نوع فشارهای روانی به طور غیرمستقیم اثرات خود را بر روی واکنشهای عاطفی والدین در ارتباط با موقعیتشان ظاهر میسازند (داگلاس، ۱۳۸۸).
۲-۳-۷ چگونگی بروز اختلال در رفتار از نظر رفتارگرایان
طرفداران مکتب رفتارگرایی که تمام توجه خود را صرف مطالعه عینی رفتار میکنند، معتقدند که رفتارها به طور کلی در محیط یاد گرفته می شود. لذا میتوان با بهره گرفتن از روشها و تکنیکهای مختلف آن ها را از بین برد یا با رفتارهای دیگری تعویض کرد(ابوالقاسمی، نریمانی و کیامرثی ؛۱۳۸۹).