۱۵-۲ شخصیت و آسیب شناسی روانی
رابطه ی بین شخصیت و آسیب شناسی روانی تاریخچه ای طولانی دارد، هر چند ماهیت این روابط در طول زمان تغییر کردهاست (ماهر و ماهر، ۱۹۹۴). اکثر تحقیقاتی که در این زمینه صورت گرفته است، به جای تبیین و فهم جامع این روابط، یافته های اختصاصی را ارائه کردهاند. به عبارت دیگر، پرسش اصلی در این تحقیقات این است که چگونه یک صفت شخصیتی با انواع خاصی از آسیب شناسی روانی مرتبط می شود (تاکت، ۲۰۰۶). در دهه های اخیر، بسیاری از تحقیقات تلاش کردهاند ماهیت این روابط را از طریق بررسی سبب شناسی و ساختار شخصیت و آسیب شناسی تبیین کنند (لاهی[۱۵۱]، ۲۰۰۴؛ تاکت، ۲۰۰۶). در این زمینه دو دیدگاه مختلف وجود دارد که در فهم ما از رابطه ی بین شخصیت و آسیب شناسی روانی تاثیر دارند : در دیدگاه اول، دو مفهوم شخصیت و آسیب شناسی روانی حوز های جدا از هم در نظر گرفته میشوند. در این دیدگاه، شخصیت به عنوان جنبههای وسیعی از رفتار های اجتماعی و هیجانی در نظر گرفته می شود و آسیب شناسی روانی به عنوان هیجان ها و رفتار های خاص که با اختلالات کارکردی مرتبط است، تعریف می شود. بر اساس این دیدگاه، تعیین مرز بین شخصیت و آسیب شناسی روانی دشوار است زیرا در مورد این که کدام جنبه از رفتار به عنوان شخصیت و کدام جنبه از رفتار به عنوان آسیب شناسی روانی در نظر گرفته می شود، توافق کمی وجود دارد. در دیدگاه دوم، شخصیت و آسیب شناسی روانی مفاهیم جدا از هم در نظر گرفته نمی شوند، بلکه آن ها پدیده هایی در نظر گرفته میشوند که روی یک پیوستار واحد قرار دارند. در این دیدگاه شخصیت به عنوان رفتار های اجتماعی هیجانی تعریف می شود که در دامنه ی بهنجار این پیوستار قرار دارند و آسیب شناسی روانی به دامنه های افراطی این پیوستار اطلاق می شود (لاهی، ۲۰۰۴).
به طور کلی در زمینه ی تبیین رابطه ی بین شخصیت و آسیب شناسی روانی چهار مدل کلی پیشنهاد شده است. این مدل ها مکانیزم این روابط را نشان میدهند (کروگر و تاکت، ۲۰۰۳).
۱- مدل عوارض یا مدل اسکار[۱۵۲]: مطابق با این مدل، رشد آسیب شناسی روانی، شخصیت پیش مرضی فرد را تغییر میدهد. به عنوان مثال، وجود دوره های افسردگی اساسی ممکن است سطوح نوروتیسم افراد را افزایش دهد.
۲- مدل پاتوپلستی[۱۵۳]: این مدل فرض میکند که ویژگی های شخصیتی ممکن است سیر، شدت، پیش آگهی و ظهور اختلالات محور یک را متاثر کند. به عنوان مثال مهارت های مقابله ای ضعیف در افرادی که مشکلات مربوط به وابستگی مواد دارند، اختلال آن ها را تشدید میکند.
۳- مدل آسیب پذیری[۱۵۴]: این مدل فرض میکند که صفات شخصیتی ممکن است فرد را نسبت به شکل خاصی از آسیب شناسی روانی آسیب پذیر کند. به عنوان مثال فردی که نمرات پایینی در صفت شخصیتی با وجدان بودن دارد، به خاطر بازداری پایین ممکن است دچار اختلال سلوک شود.
۴- مدل پیوستاری[۱۵۵]: در این مدل فرض می شود که صفات شخصیتی و ظهور علائم آسیب شناسی روانی در یک پیوستار قرار دارند. به عبارت دیگر در این مدل رابطه بین شخصیت و آسیب شناسی روانی، ابعادی است. به عنوان مثال در این مدل اختلال اسکیزوفرنی، اختلال شخصیت اسکیزوتایپال و اختالال شخصیت پارانویید در یک طیف قرار دارند و فرض می شود که این اختلالات شکل های مختلفی از یک علت واحد هستند.
اعتبار همه ی این مدل ها در تحقیقات مختلف نشان داده شده است . در تببین رابطه ی بین شخصیت و آسیب شناسی روانی به نظر میرسد هیچ مدلی نسبت به مدل دیگر برتری ندارد، در واقع بیش از یک مدل ممکن است جنبههای متفاوت این روابط را تبیین کند و تبیین های مختلف ممکن است برای انواع متفاوتی از آسیب شناسی روانی دارای اهمیت باشد (تاکت، ۲۰۰۶).
پذیرش رو به رشدی از سوی محققان حوزه ی شخصیت در خصوص مدل پنج عاملی از شخصیت وجود دارد. مدل پنج عاملی شخصیت در آزمایشات و تحقیقات تجربی مقاوم بوده است و ثابت شده که میتواند به عنوان مدل ارجحی برای فهم شخصیت در نظر گرفته شود. با به کارگیری روش های آزمایشی تکمیلی و متمایز در بررسی شخصیت، نشان داده شده که مدل پنج عاملی شخصیت علاوه بر اینکه توضیح و تبیینی درباره ی شخصیت همه ی افراد فراهم می نمیآید ولی در عین حال قادر به ارائه ی توضیحات اختصاصی در خصوص ویژگی های شخصیتی متمایز و متفاوت افراد نیز میباشد (هارتمن[۱۵۶]، ۲۰۰۶). این مدل پنج عاملی از شخصیت مدافعان (جان، ۱۹۹۰؛مک کری و و کوستا، ۲۰۰۳؛ مک کری و جان، ۱۹۹۲؛ سوسییر و گلدبرگ، ۱۹۹۶) و منتقدان (بلاک[۱۵۷]، ۱۹۹۵؛ آیزنگ، ۱۹۹۲؛ مک آدامز[۱۵۸]، ۱۹۹۲) خاص خود را داشته است. هارتمن (۲۰۰۶) استدلال کرده که ادبیات تحقیقی گسترده ای که از بنیاد روانسنجی، اساس بیولوژیکی و کاربردهای عملی این مدل حمایت میکنند، خود گواهی بر قابلیت این مدل به عنوان چارچوبی برای جهت دهی به تحقیقات بیشتر در سایر حوزه های شخصیتی میباشد.
۱۶-۲ آسیب شناسی روانی از دیدگاه مدل پنج عاملی
مدل پنج عاملی طبقه بندی جامعی از صفات شخصیت بر حسب پنج بعد کلی نوروتیسم، برون گرایی، بازبودن به تجربه، توافق، باوجدان بودن میباشد. این صفات شخصیت از تحلیل عاملی صفات درجه بندی شده و داده های پرسشنامه ای به دست آمده است. این ساختار، از طریق پنج عامل مشاهده شده در هر دو شکل خود گزارشی و گزارش همسالان ، در تحلیلهای انجام گرفته در مورد کودکان و بزرگسالان و بررسی در بین انواع گسترده ای از زبانها و فرهنگها مورد تأیید قرار گرفت. بر اساس چنین یافته های همسویی مک کری و کوستا (۱۹۸۶، ۱۹۸۷) مدعی هستند که مدل پنج عاملی، ساختاری بنیادی برای تحقیقات در زمینه ی شخصیت فراهم میکند. همچنین این مدل یک طرح سازماندهی شده ی مناسب برای ارتباط دادن شخصیت به پدیدههای دیگرمی باشد. همچنین یافته- ها نشان میدهند که کارکردهای ژونگ، نیازهای مورای، مزاج های گیلفوردو مفاهیم عامیانه ی گوگ همه میتوانند بر اساس این مدل پنج عاملی فهمیده شوند (استراک[۱۵۹]، ۲۰۰۶).
همچنین ارتباط قوی بین مدل پنج عاملی و مقیاسهای آسیب شناسی روانی نشان داده شده است. در یکسری مطالعات در نمونه های بالینی با بهره گرفتن از پرسشنامه ی شخصیتیNEO برای عملیاتی کردن FFM، همبستگی های معناداری بین مقیاسهای پرسشنامه ی شخصیتی چند وجهی مینه سوتا، پرسشنامه ی بالینی چند محوری میلون، پرسشنامه ی بنیادی شخصیت و پرسشنامه ی ارزیابی شخصیت نشان داده اند. در دهه ی گذشته تحقیقات روی آسیب شناسی- روانی و FFM در دو روش گسترش یافته است. ابتدا تحقیقات قابل ملاحظه ای در ارتباط با FFM و آسیب شناسی روانی در جمعیت های بالینی شامل افراد مبتلا به اختلالات روانی ، اختلالات اضطرابی و اختلالات سوء مصرف مواد صورت گرفته است. ثانیاً، بسیاری از روابط گزارش شده در نمونه های آمریکایی در نمونه های بیمار دیگر کشورهای جهان تکرار شده است. در پرسشنامه ی نئو، نوروتیسم به وسیله ی مجموعه مقیاسهای اضطراب، خشم، خصومت، افسردگی، خودآگاهی، تکانشگری، و آسیب پذیری ارزیابی می شود. شگفتی جزئی اینکه، آن با مقیاسهای اختلال شخصیت مرزی مرتبط است، و همبستگی های منفی بین توافق و مقیاسهای اختلال شخصیت پارانویید، ضد اجتماعی، و خود شیفته تصدیق کننده ی تسلسل یا پیوستگی بین ویژگی های بهنجار و نابهنجار میباشد (استراک، ۲۰۰۶).