ب – دیدگاه روانشناختی : توجه علم روانشناسی اصولاً معطوف به کارآفرینان بوده است. به عبارت دیگر این رویکرد در پی ارائه پاسخ به این سؤالات بوده است که کارآفرین کیست و چگونه کارآفرینی میکند ؟ در این رویکرد دو تفسیر متمایز از کارآفرینان قابل مشاهده است. در اولین رویکرد که تفسیری ایستا از کارآفرینان است، ویژگیها و خصوصیات شخصی کارافرینان مورد بررسی و تشریح قرار گرفته است. دومین تفسیر روانشناسی از کارافرینان تصویری پویا ترسیم میکند و در آن که ریشه در روانشناسی رفتاری دارد، کارآفرینی به عنوان نمود و جلوههای از رفتارهای کارآفرینان محسوب میگردد و بزرگترین دستاورد این رویکرد را می توان ارتباطی دانست که بین ویژگی های شخصیتی فرد، سابقه و تجارب وی و مهارت های انطباق با محیط پیرامون برقرار میکند. بنابرین در رویکرد اخیر رفتار کارآفرینانه افراد، تابعی از ویژگیها و خصوصیات شخصیتی فرد، گذشته و تجارب فردی و متغیر های محیطی است. روانشناسی شامل مطالعه رفتار و پدیدههای ذهنی است. این رویکرد به دنبال شناسایی رفتارها و ویژگی های شخصیتی که منحصر به کار آفرینان موفق است میباشد. جایی که ویژگی ها به عنوان خصوصیات خلقی افرادی که زیاد استوار هستند تعریف میشوند. هنسمارک[۳۰] (۲۰۰۳) مطالعات روانشناسی زیادی را برای شناسایی ویژگیهای شخصیتی انجام داد. این ویژگی ها شامل: درجه سازگاری و تکانش گری، استقلال طلبی، نیاز به پیشرفت و وسعت این باور که شخص تا چه حدی نتایج و اتفاقات را نتیجه کنترل فعال خود میداند تا نتیجه سرنوشت.
ج – دیدگاه اقتصادی : اقتصاددانان به بررسی اینکه چگونه جامعه منابع کمیاب مانند زمین، نیروی انسانی، مواد خام و ماشینها را برای تولید کالاها و خدمات تقسیم میکند، می پردازند. اقتصاددانان نقش کارآفرین را در قرنهای گذشته شناسایی کرده و مورد بحث قرار دادهاند و چنین مکتب فکری برای آن به وجود آوردهاند. رویکرد اقتصادی در قالب دو رویکرد قابل بررسی است که عبارتند از: اقتصاد کلاسیک و اقتصاد نئوکلاسیک، که در ادامه به توضیح هر یک پرداخته می شود. از نظر اقتصاددانان کارآفرین کسی است که ارزش افزوده ایجاد نماید. یعنی اینکه با زمان و انرژی لازم، سرمایه ها را به گونهای به کار گیرد که ارزش آن ها و یا محصولات به دست آمده، نسبت به حالت اولیهاش افزایش یابد. «رابرت هیسریچ» فرایند کارآفرینی را خلق چیزی نو میداند که توام با صرف وقت و تلاش بسیار و پذیرش خطرات مالی، روحی و اجتماعی برای به دست آوردن منابع مالی، رضایت شخصی و استقلال است، که نتیجه این فرایند از فعالیتهای منظمی حاصل میشود که خلاقیت و نوآوری را به نیازمندی ها و فرصتهای بازار پیوند میدهد یا به عبارتی فرایند کارآفرینی تنها خلق محصول یا خدمتی جدید نیست بلکه خلق محصول جدیدی است که متناسب با نیازهای بازار و تقاضای موجود باشد و بتوان آن را به جامعه ارائه نمود. (سعیدی کیا، ۱۳۸۲)
۲-۲-۵-کارآفرینی و کارآفرینی سازمانی :
در این قسمت به ارائه برخی از مهم ترین تعاریف کارآفرینی و کارآفرینی سازمانی می پردازیم :
-
- کارآفرینی : واژه کارآفرینی از کلمه فرانسوی Entreprendre به معنای ”متعهد شدن “ نشأت گرفته است. بنابر تعریف واژه نامه دانشگاهی وبستر کارآفرین کسی است که متعهد می شود مخاطره های یک فعالیت اقتصادی را سازماندهی، اداره و تقبل کند.
- کارآفرینی سازمانی : فرآیندی است که سبب می شود شرکت (سازمان) نوآور شده و نسبت به موقعیتهای بازار سریعتر عکس العمل نشان دهد و از طریق ایجاد حس مالکیت، کارکنان را بر می انگیزاند.
فرآیندی است که از طریق القای فرهنگ کارآفرینانه در یک سازمان به ارائه نوآوری در محصول و فرآیندها می انجامد. کارآفرین سازمانی فرد خلاقی است که محاسبه میکند چگونه یک فکر را به یک واقعیت سودآور تبدیل نماید. شباهتهای بسیاری بین کارآفرینی و کارآ فرینی سازمانی وجود دارد و تفاوت آن ها در این است که کارآفرینی سازمانی در داخل سازمان صورت میگیرد. موضوع اصلی آن ایجاد یا توسعه روح کارآفرینانه در داخل محدوده شرکت میباشد که به موجب آن، ارتقاء یابد. کارآفرینی سازمانی عبارت است از فرهنگ ایجاد نوآوری در محصولات یا خدمات با به کارگیری خلاقیت و ایده های نو و قبول ریسک درجهت رسیدن به سود مطلوب. به عبارت دیگر، مجموعه ای است از استراتژیها و گرایشات رفتاری تحت حمایت فرهنگ و ساختار سازمان در جهت تقویت، رشد و به کارگیری خلاقیت و نوآوری افراد، که منتج به توسعه پایدار و ممتاز بودن سازمان می شود. در یک سازمان کارآفرین فضایی حاکم است که در افراد روحیه فعال بودن، ابراز نظر کردن، تفکر وتأمل (در رابطه با پیشنهاداتی که از سایر بخش ها و گروه ها میرسد) را بالا میبرد. سازمان کارآفرین نسبت به تغییرات (درونی و بیرونی) از انعطاف پذیری مناسب برخوردار است و با انتخاب استراتژیهای تهاجمی برای حداکثر کردن نوآوریهای خود در رقابت با سایر رقبا تلاش
میکند. در عصر ما برای بقا و پیشرفت، باید جریان نوجویی و نوآوری را در سازمان تداوم بخشید تا از رکود و نابودی آن جلوگیری شود.
۲-۲-۶- سازمان های کار آفرین و سازمان های سنتی :
یک سازمان کارآفرین آماده است، میخواهد، و میتواند با یک محیط خارجی متغیر سازگار شود. کسب و کارهای امروز با هزاران تغییر روبرو هستند. تغییر بنیادی که در محیط اقتصادی رخ داده است ضرورت بازار جهانی میباشد. جامعه از طرق گوناگونی در حال تغییراست که شدیداًً کسب و کار را متاثر ساخته است. فناوری نیز یک نیروی تغییر است. به عنوان مثال معجزه ی دیروز تراشه ها ی کامپیوتری سیلیکونی اکنون معمولی هستند. ابررسانا ها همچون اعجوبه امروز ظهور کردهاند. این تغییرات و بسیاری دیگر، کسب و کار ها را به راه های بسیار جدید دیگری رهنمون خواهد ساخت. سازمان های کارآفرینانه درک میکنند که راه های قدیمی آنان را به شکست و انحطاط می رساند و بدین ترتیب چشم انداز تغییر، یک فرصت دیده می شود و نه یک تهدید. اغلب کارکنان کلیدهای دستیابی به موفقیت و تغییرات را در دست دارند چرا که آن ها اطلا عات ضروری مؤثر برای تغییر را در دست دارند. خلق یک سازمان کارآفرین همچنین به توجه بیشتر به آینده نیاز دارد تا توجه به گذشته، در جدول زیر به ویژگی های سازمانهای سنتی و کارآفرین اشاره شده است.