معاهده از دیرباز در اقوام مختلف وجود داشته. از زمانی که انسان ها نیاز به ارتباط گسترده تری نسبت به قبل داشته و انسان ها برای پیشبرد اهدافشان باهم، پیمان و عهدی می بستند و برای ادامه حیات خود و خانواده و قبیله شان به وفاداری نسبت به آن عهد (وفای به عهد) نیازمند بودند. بنابرین از زمان پیدایش اجتماع نیازمندی های بشر به همدیگر سبب ارتباط هر چه بیشتر و ارتباطات هر چه تنگاتنگ تر شد و همین ارتباطات سبب به وجود آمدن پیمان نامه ها و عهدنامه های ناشی از همین نیازها و ارتباطات شد.
در حقوق اسلامی و فقهی نیز این تعهدات به وضوح در کتاب قرآن و رسایل فقهی آمده است.
هم در شرع هم در عرف جوهر معاهده به اراده ی آزاد طرفین محدود و وابسته است. در اسلام تردیدی در مشروعیت معاهدات بینالمللی نیست. چون انعقاد آن ها راه و وسیله ای است برای تحقق اهداف عالیه ی اسلام. لذا امام و پیشوای مسلمین میتواند با غیرمسلمین موافقت نامه هایی را چنانچه صلاح دین وامت باشد و یا موجب تالیف قلوب آنان به سمت مسلمین گردد، منعقد نماید. قرآن مجیدانعقاد معاهدات را با حکومتهای غیراسلامی و یا اقوام و جماعات و یا گروههای غیراسلامی را مجاز تلقی نموده است.[۲۶]
در اسلام امام (حاکم مسلمانان یا خلیفه یا نماینده اش) باید معاهده را از طرف جامعه ی اسلامی ببندد، به شرط آنکه پیمان به سود مسلمانان باشد. زیرا، تنها در این صورت پیگیری آن جایز است. بر طبق دیدگاه شیبانی اگر خلیفه نماینده ای مانند فرمانده ی ارتش را منصوب کند ، او میتواند گروهی از غیرمسلمانان را به اسلام دعوت کند، اگر آن ها بپذیرند آنگاه همچون مسلمانان آزاد هستند و تعهد به پرداخت جزیه حذف خواهد شد، اگر این پیشنهاد را رد کنند نماینده میتواند به آن ها ذمی شدن را توجیه نماید و آنگاه طبق قوانین سامان دهنده اهل ذمه که بیشتر اشاره شد با آنان رفتارخواهد شد اعمال فرمانده ی ارتش یا نماینده نشانگر خواسته های خلیفه یا امام هستند. هرکس دیگر از جامعه ی اسلامی بخواهد به غیرمسلمانان امان دهد، باید نخست ازامام مشاوره گرفته، پس از توافق ، امام امان دهد. زیرا پیروی از او بر تمام مسلمانان واجب است.[۲۷]
در هر صورت مسلمانان در هنگام انعقاد هر معاهده یا پیمانی نباید نامسلمان را بر مسلمان چیره سازند . چرا که خداوند بزرگ و مهربان تسلط و چیرگی کافران را بر مسلمانان حرام دانسته است. در سایر مباحث نیز تأکید و سفارش شده که نامسلمان بر مسلمان حق رهبری و تسلط نداشته و ندارد. مثلاً در فقه و همین طور در قانون مدنی ماآمده که: کودک مسلمان باید دارای قیمی مسلمان باشد و گرنه از سوی دادگاه قیمی مسلمان در نظرگرفته خواهد شد. ولی فردمسلمان حق ندارد فردی نامسلمان را برای اداره ی اموال و دارایی و سایر امورات حیاتی طفل مسلمان برگزیند.
فقط مسئله ای که بسیار مهم به نظر میرسد و نباید آن را از ذهن دور ساخت آن است که، در معاهدات فقهی واسلامی ضروری و لازم نیست که، حتماً آن معاهده کتبی نوشته شود و دارای امضای طرفین یا تاریخ و نحوه و چگونگی انعقاد آن معاهده به صورت کتبی باشد. ولی، یکی از اصول بسیار مهم در بحث معاهدات آن است که، معاهده باید به صورت کتبی، تنظیم و تدوین یافته باشد. تا در صورت لزوم و در مواقعی که طرفین دچارابهاماتی در خصوص معاهده و مسایل پیرامون آن شدند به آن متون کتبی مراجعه نموده و رفع اختلاف نظر نمایند. می توان بیشتر عهدنامه های حقوق اسلامی را توافق نامید تا معاهده.
بخش سوم: معاهده در فقه و قرآن.
فقه اسلامی و دینی از کتاب خدا(قرآن ) گرفته شده است. معاهده در قرآن نیز مکرراً با عناوین و مقاصد گوناگون آورده شده است.
سوره ی مبارکه نحل آیه ی ۹۱:
چون پیمان بستید وفا کنید.
[۲۸] سوره ی مبارکه ی انفال آیه ی ۷۲:
اگر در دینی از شما یاری بخواهند، پس بر شما است که یاری دهید، مگر به زیان گروهی باشد که میان شما و آنان پیمان ترک جنگ برقرار است.
سوره ی مبارکه مائده آیه ی ۱ می فرماید:
ای اهل ایمان؛ به قرار داد پایبند باشید.
عهد، همچنین مفاهیم امان و ذمه را در برمی گیرد. اهل عهد، مردم یاافرادی هستند که در بستن قرارداد شرکت دارند. معاهده هم، عمل انعقاد قرارداد میان دو طرف و هم خود پیمان حاصله میباشد. در سطح بینالمللی، معاهده قراردادی میان دو یا چند کشور به منظور عادی سازی روابط میان آن ها است.[۲۹]
سعی شان براین است که، اختلافات موجود میان خود را از بین برده و فقط به حفظ روابط هر چه بیشتر جهت دستیابی به مقاصد و اهداف تعهد شده، در عهدنامه میباشند . به عبارتی دیگر دولتهای متعاهد به فکر ایجاد و گسترش رابطه ها میان خودشان برای بهتر و زودتر رسیدن به موضوع و هدف مورد تعهدشان میباشند. شیبانی، معاهده را چنین تعریف نموده است: موادعه ای میان مسلمانان و غیرمسلمانان، برای مدت زمانی ثابت میباشد.
بسیار ی از فقهای حنفی این تعریف را بر می گزیند. مانند، ثمرقندی شهیر که موادعه را صلح و
آشتی با هدف پایان کشمکش جسمانی برای زمانی ثابت، شامل پرداخت مالیات یا دیگر شرایط تعریف میکند. کاشانی با سمرقندی، موافق و موادعه را صلحی پایان دهنده به کشمکش جسمانی برای مدتی موقت تعریف می کند. بیشتر فقها معاهده را مهادنه انعقاد و آتش بس تعریف می نمایند. اگر دو طرف در گیر یک جنگ یا مناقشه به قید صلح برای مدت زمانی به منظور کاهش تنش و تازش به شرایطی مسالمت آمیز بر سند مهادنه نام دارد. فقهای سالکی، معاهده را آتش بس میان مسلمانان و حربی ها منعقد شده به منظور پایان جنگ جسمانی برای مدت زمانی ثابت در حقوق اسلامی تعریف میکنند. حال آنکه فقهای شافعی، آن را قراردادی بسته شده به منظور پایان جنگ برای مدت زمانی معین با یا بدون غرامت تعریف می نمایند. فقهای حنبلی معنای آن را خودداری از جنگ برای مدت زمانی ثابت با یا بدون تاوان می دانند. مصالحه صلح کردن به اقدام دو طرف درگیر در مناقشه برای رسیدن به توافق مسالمت آمیز اشاره دارد. مقاضات یااقامه ی دعوی کردن راه حلی برای درخواست حکم توسط طرفین در یک پرونده مورد مناقشه میباشد. متارکه یا تعلیق دشمنی ها مفهوم مشابه مصالحه یا مسالمه درخواست توافق مسالمت آمیز دارد.[۳۰]
پس ، معنای مختلف در باب معاهده از دیدگاه مذاهب اسلامی به طور کلی و خلاصه بیان شد. ولی در همه ی موارد بالا، آنچه که در خصوص تعریف معاهدات به چشم میخورد، توافق یکسان دولتها بر سر یک یا چند مسئله یا هدف خاصی است که، دولتها برای رسیدن به آن اهداف و منافع مشترک با همدیگر هم قسم و هم پیمان میشوند.
بخش چهارم: معاهدات در حقوق ایران.