در این پژوهش، عدالت سازمانی به عنوان یک متغیر سازمانی برای پیشبینی خشنودی شغلی مورد استفاده قرار گرفته است. متخصصان علوم اجتماعی از مدتها پیش به اهمیت عدالت سازمانی به عنوان پایه ای اساسی وضروری برای اثر بخشی فرایند های سازمانی وخشنودی شغلی کارکنان آن ها پی برده اند. چنین توجهی به عدالت درسازمانها امر غیر منتظره ای نیست،چون ادعا شده است که عدالت اولین عامل سلامتی مؤسسات اجتماعی محسوب می شود.گرینبرگ(۱۹۹۰)در مقاله ای که وضعیت تحقیق رادرگذشته ،حال وآینده درخصوص عدالت سازمانی مورد ارزیابی قرار میدهد، مطرح کردهاست که تحقیقات مربوط به عدالت سازمانی ممکن است به گونه ای بالقوه، بسیاری از متغیر های پیامدهای رفتار سازمانی را تبیین کند.اگر چه به نظرمیرسدکه عدالت سازمانی بر متغیرهای مهمی ازجمله خشنودی شغلی اثر قابل توجهی دارد،امادرسازمان کشورما،تاکنون کندوکاوی درمورد آن انجام نگرفته است.خشنودی شغلی موضوعی است که هم مورد علاقه گسترده کارکنانی است که درسازمانها کار میکنند وهم محققان وپژوهشگرانی که آن را مورد مطالعه قرار میدهند. درحقیقت،خشنودی شغلی متغیری است که بیشتر مطالعات رفتار سازمانی راهم درپژوهش نظری وهم درپژوهش عملی از طراحی شغلی گرفته تا سرپرستی به خود اختصاص داده است وبه عنوان یک متغیر مرکزی در این مطالعات محسوب می شود(نعامی و شکرکن،۱۳۸۳ :۷۰). لذا در این تحقیق سعی خواهد شد،با سنجش میزان رابطه عدالت سازمانی با خشنودی شغلی،زمینه دستیابی به این مفاهیم جدید سازمانی در پلیس کشورمان فراهم وجنبه کاربردی و قابل تعمیم به سایر یگان های ناجا مد نظر قرارگیرد.
فصل دوم
ادبیات و پیشینه تحقیق
مقدمه
هر کار تحقیقی علمی باید در راستای تحقیقات قبلی وادامه دهنده وتکمیل کننده آن ها باشد. لذا برای تحقق این هدف وآگاهی از نتایج ویافته های تحقیقات قبلی ،آثار ومنابع مرتبط باموضوع تحقیق شامل؛ طرح های پژوهشی ،مقالات انتشار یافته در مجلات معتبر علمی-پژوهشی وعلمی- ترویجی در قالب دو بخش داخلی وخارجی مورد بررسی قرار گرفته است.چراکه هر تحقیقی در یک پیوستار جا میگیرد. به این معنی که از کارهای تحقیقی قبلی اثر می پذیرد و برکارهای تحقیقی بعدی اثر میگذارد.بنابرین آشنایی باکارهای تحقیقاتی قبلی که درباره موضوع مشابه صورت گرفته ودانستن وجوه مشابهت ومفارقت تحقیق حاضر با آن ضروری به نظر میرسد.در واقع هیچکس نمی تواند مدعی باشد که بضاعت علمی اش اورا از خوشه چینی ازاین دستاوردها بی نیاز میسازد(اسمعیلی گیوی،۳۶:۱۳۸۷). در این فصل ابتدا در بحث مفهـوم شناسی متغیرها به معـانی لغوی ، اصطلاحی و نظریه های مختلف در رابطه با متغیرهای مستقل و وابسته اعم از نظریه بزرگان دینی، قرآنی، روایات و احادیث و همچنین نظریه دانشمندان در ارتباط با عدالت سازمانی ،خشنودی شغلی وابعاد هریک بطورجداگانه اشاره می شود. سپس رابطه هریک ازابعادعدالت سازمانی با خشنودی شغلی مورد بررسی قرارمی گیرد. و در ادامه با مطالعه تحقیقات انجام شده درداخل و خارج از کشور، به پیشینه مطالعاتی در این زمینه پرداخته می شود. درگام بعدی چارچوب نظری، مدل مفهومی ومدل تحلیلی این تحقیق ارائه میگردد.
۲-۱- بخش اول- ادبیات نظری پژوهش:
۲-۱-۱- مفهوم لغوی عدالت:
یکی ازدشواری های بحث عدالت،ابهام درتعاریف و معانی آن است. زبان عربی برای برخی واژه ها بیش از ده مترادف دارد و واژه عدالت نیز واجد چنین مترادف هایی است. بنابرین برای هرجنبهای ازعدالت، معانی متعددی وجود داردکه شایدمهمترین آنهاقسط، قصد، استقامت، وسط، نصیب، حصه، میزان، انصاف وغیره باشد. واژه عدالت درلغت به معانی؛ موزون بودن دربرابر بی تناسبی، مساوات دربرابر تبعیض، اعطاءحق ذی حق دربرابر جور، رعایت استحقاق افراد در افاضه وجود دربرابر امتناع ازافاضه وجود به آنچه امکان وجود، بکاررفته است،معنی دیگری غیرازمعانی مذکورنیامده است (حیدری، منور،۵:۱۳۸۶).کلمه معادل عدالت درفرانسه وانگلیسیjustice ودرلاتین justitia است. فرهنگ لغات آکسفورد، عدالت را به عنوان حفظ حقوق با اعمال اختیار و قدرت و دفاع از حقوق با تعیین پاداش یا تنبیه توصیف کردهاست. اما آنچه درتعاریف این واژه به مقاصد ما نزدیکتر است، مفهوم عدالت به معنای برابری و تساوی، دادگری و انصاف، داوری با راستی و درستی و مفاهیم دیگری از این قبیل است (حسین زاده وناصری؛۱۹:۱۳۸۶).
۲-۱-۲- مفهوم اصطلاحی عدالت:
در اغلب کتابهای علمی تعریف علمای علوم اجتماعی درباره عدالت مد نظر است و عدالت عبارت است ازچگونگی توزیع پاداشها و تنبیه ها به وسیله ودرون یک مجموعه اجتماعی(مشرف جوادی،دلوی ،عبدالباقی ؛ ۱۳۵:۱۳۸۵ ).عدالت یک مفهوم چندوجهی وگسترده است ودررشته ها و شاخه های مختلف دارای یک مفهوم فلسفی و به معنای عدم تبعیض ورعایت منصفانه تفاوت هاست(مردانی حموله ،حیدری ؛۴۸:۱۳۸۸) عدالت در شریعت به معنی راستی درراه حق و برتری دادن عقل بر هوی است و در اصطلاح، عدالت عبارت است از،پرهیزازگناهان بزرگ و اصرار نکردن بر گناهان کوچک و رعایت تقوا و دوری از افعال پست،که از همه این ها به ملکه عدالت تعبیرمیکند (حق پناه،۶۴:۱۳۸۶).عدالت از نظرگاه اندیشمندان،حکما و فلاسفه تعاریف مختلفی یافته است. افلاطون در جایی از آثار خود، عدالت را به هماهنگی انجام وظیفه خود، تعریف میکند. عدالت عبارت است ازنیکی کردن بادوستان درصورتیکه خوب باشندوبدی کردن بادشمنان درصورتیکه بد باشند (اخوان کاظمی ،۱۳۷:۱۳۷۹). ارسطو عدالت را این گونه معنا میکند که «عدالت» به معنای خاص کلمه، برابر داشتن اشخاص و اشیاء است. مهم این است که میان سود و زیان و تکالیف و حقوق اشخاص تناسب و اعتدال رعایت شود. پس در تعریف عدالت می توان گفت که فضیلتی است که به موجب آن باید به هرکس آن چه را که حق اوست، داد. ارسطو معتقد است: «عدالت امری است که انسان عادل فکر میکند».
درفرهنگ علوم سیاسی عدالت درسه تعریف بیان شده است:
۱٫فضیلتی که به موجب آن بایدبه هرکسی آنچه راکه حق اوست،داد.
۲٫بنانهادن اخلاق برپایه مساوات در مقابل قانون واحترام به حقوق افراد.