محقق در فرضیات بعدی به مقایسه عملکرد تحصیلی فرزندان با سبکهای مختلف فرزندپروری پرداخته است.
فرضیه چهارم این پژوهش به مقایسه بین عملکرد تحصیلی فرزندانی که والدین آنها دارای رفتار قاطعانه بوده با فرزندانی که والدین آن ها رفتار استبدادی داشته اند اختصاص داشته است. نتایج حاصل از آزمون این فرضیه نشان داد که بین عملکرد تحصیلی فرزندانی که والدین آنها دارای رفتار قاطعانه بوده با فرزندانی که والدین آن ها رفتار استبدادی داشته اند، تفاوت معناداری وجود داشته است.با نگاه به نمرهی میانگین، میتوان دریافت که عملکرد تحصیلی دانشآموزانیکه رفتار والدین آن ها قاطعانه است، بالاتر بوده است. این یافته نظریه باومریند(۲۰۱۱) را مورد تأیید قرار میدهد. همچنین با نتایج حاصل از پژوهشهای عابدی و عریضی(۱۳۸۶) و باقرپناه (۱۳۸۴) همسو بوده است.
فرضیه پنجم نیز به ارتباط بین عملکرد تحصیلی فرزندانی که والدین آنها دارای رفتار استبدادی بوده با فرزندانی که والدین آن ها رفتار سهلگیرانه داشته اند اختصاص داشته و محقق در پی آن بوده تا ببیند که آیا فرزندانی که با این دو سبک تربیت میشوند در عملکرد تحصیلی آنها تفاوتی وجود دارد یا خیر؟. نتایج آزمون این فرضیه نیز بیانگر آن است که بین عملکرد تحصیلی فرزندانی که والدین آنها دارای رفتار استبدادی بوده با فرزندانی که والدین آن ها رفتار سهلگیرانه داشته اند تفاوت معناداری وجود دارد.هرچند با نگاه به نمرهی میانگین آن ها میتوان گفت که عملکرد تحصیلی دانشآموزانیکه رفتار والدین آن ها مستبدانه بوده، پایینتر از سایر بوده میباشد. این نتیجه با نتایج حاصل از تحقیقات الدر، لوئدس و پیترسون (۱۳۸۴) همسو میباشد چرا که آنها نیز به این نتیجه دست یافتند نوجوانانی که دارای والدین مستبد هستند در برخورد با مشکلات تحصیلی انعطافپذیری کمتری دارند. والدین سهلگیر به صورتی افراطی نسبت به کودکان خود پذیرش و پاسخدهی دارند ، اما توقعی از کودکان خود ندارند(اشتاین برگ[۵۲]، ۱۹۹۶) و نسبت به آموزش رفتارهای اجتماعی فرزند خود سهل انگار هستند. در این خانواده ها نظم و ترتیب و قانون کمیحکمفرماست و پایبندی اعضا به قوانین و آداب و رسوم اجتماعی بسیار کم است و هر کس هر کاریکه بخواهد میتواند انجام دهد. شیوه فرزندپروری استبدادی با ویژگی های توقع بالا و پذیرش پایین مشخص شده است. این والدین قوانین خود را به صورت انعطاف ناپذیری تحمیل میکنند. از نظر تربیتی خشن و تنبیه گرند. با رفتار بد مقابله میکنند و کودک بدرفتار را تنبیه میکنند. ابراز محبت و صمیمیت آن ها نسبت به کودکان در سطح پایین است. آن ها امیال کودکان را در نظر نمیگیرند و عقایدش را جویا نمیشوند. کودکان دارای چنین والدینی ثبات روحی و فکری ندارد و خویشتن را بدبخت میپندارد . آن ها زود ناراحت میشوند و در برابر فشار های روانی آسیب پذیرند (هیبتی، ۱۳۸۱).
فرضیه ششم و آخر تحقیق نیز به این امر اختصاص داشت که آیا بین عملکرد تحصیلی فرزندانی که والدین آنها دارای رفتار سهلگیرانه بوده با فرزندانی که والدین آن ها رفتار قاطعانه داشته اند تفاوت معناداری وجود دارد؟. نتایج حاصل از آزمون این فرضیه نشان داد که بین عملکرد تحصیلی فرزندانی که والدین آنها دارای رفتار سهلگیرانه بوده با فرزندانی که والدین آن ها رفتار قاطعانه داشته اند تفاوت معناداری وجود دارد.با نگاه به نمرهی میانگین میتوان دریافت که عملکرد تحصیلی دانشآموزانیکه رفتار والدین آن ها قاطعانه داشته اند، بالاتر بوده است. این نتیجه با نتایج حاصل از تحقیقات بهرامیو همکاران(۱۳۸۶)، عابدی و عریضی (۱۳۸۶) و باقرپناه(۱۳۸۴) همخوانی داشته است.
پس از آزمون فرضیات، محقق متغیرهای مستقل و متغیر وابسته را وارد دستگاه رگرسیون چند متغیره نموده و نتایج حاصل از تحلیل واریانس، معناداری هر ۳ متغیر مستقل (سبک قاطعانه، سهلگیرانه و مستبدانه) با متغیر وابسته (عملکرد تحصیلی) را نشان میدهد. همچنین مقدار ۲R تصحیح شده که برابر با ۴۲۲/۰ بود که نشان میداد ۲/۴۲ از کل تغییرات متغیر عملکرد تحصیلی، وابسته به ۳ متغیر ذکر شده در این معادله میباشد. به عبارت دیگر این ۳ متغیر ۴۲ درصد از تغییرات متغیر وابسته را تبیین میکنند.
همچنین مدل حاصل از آزمون فرضیات نشان میدهد که بیشترین میزان اثر بر متغیر وابسته، مربوط به متغیر مستقل سبک مستبدانه با اندازه اثر ۴۴۶/۰- و کمترین میزان اثر، مربوط به متغیر سبک سهلگیرانه پاسخگویان با اندازه اثر ۰۷۶/۰- است. به عبارت دیگر بدترین شکل تربیت فرزند، شکل مستبدانهی آن خواهد بود.
به طور کلی نتایج پژوهش حاضر موید نظریه محوری تحقیق (نظریه باومریند) و نظریه مک کلهلند(۱۳۸۵) بوده و با نتایج حاصل از اغلب تحقیقاتی که در این پژوهش بدانها پرداخته شده (رضایی و خداخواه(۱۳۸۸)، بهرامی و همکاران (۱۳۸۶)، عریضی و عابدی (۱۳۸۶)، باقرپناه (۱۳۸۴)، باقری(۱۳۷۲)، الدر- لوئیس و پیترسون(۱۳۸۴) همسویی داشته است، اما با برخی از نتایج تحقیق مهرآفر و شهرآرای(۱۳۸۱) ناهمخوان بوده است.
به طور کلی نتایج تحقیق بیانگر آن است که نوجوانانی که والدین با سبک تربیتی مقتدر دارند، نسبت به نوجوانانی که والدین آن ها سبک تربیتی سهلگیر یا استبدادی دارند از عملکرد تحصیلی بهتری برخوردار بوده اند. همچنین با توجه به نمرهی میانگین هر سه شیوه فرزندپروری، نتایجاین تحقیق نشان میدهدکهاستفادهی والدیناز سبکفرزندپروری استبدادی و اجباروتنبیهوسرزنشدرنهایتموجب بیشترین کاهش در بازده تحصیلی آنها میگردد. بنابرین غیرموثرترین نحوه تربیت، روش مستبدانه است. بچه هایی که در این خانواده ها بزرگ میشوند معمولا از نظر رشد قوای ذهنی، آزمایش های هوش (کلامی) و در کل عملکرد تحصیلی ضعیف تر از بچه های دیگر هستند.
۵-۳- پیشنهادها
۵-۳-۱- پیشنهادهای کاربردی
-
- در درجه نخست باید والدین را نسبت به تأثیر شیوه های فرزندپروری بر عملکرد تحصیلی فرزندان آنان آگاه نمود.
-
- برگزاری دورههایی در خصوص آموزش شیوه های فرزندپروری مقتدرانه به والدین