سرمایه انسانی، شامل ذخیره دانش اعضای یک سازمان است که شامل شایستگی ها و طرز فکرهای کارکنان و .. است.
سرمایه ساختاری، به ذخایر غیرانسانی دانش سازمان اشاره دارد که شامل پایگاه های داده، نمودارهای سازمانی، دستورالعمل های کاری، سیستم ها و رویه ها، استراتژی، فرآیندها و تکنولوژی اطلاعات میباشد. (Bontisetal, 2000)
مدیریت دانش
در یک تعریف کلی از مدیریت دانش می توان آن را تبدیل به دانش ضمنی افراد به دانش صریح، انتخاب دانشی که برای سازمان مهم بوده و استفاده مجدد از دانش به روشی که به افزایش یا اکتساب منابع نامشهود یاری برساند تعریف شده است.
۱-۹-۲- تعریف عملیاتی:
در این تحقیق جهت سنجش میزان نقش سرمایه فکری، سرمایه انسانی و سرمایه ساختاری در تسهیل مدیریت دانش از پرسشنامه محقق ساخته ۲۴ سوالی ۵ گزینه ای طیف لیکرت استفاده شده است.
فصل دوم
پیشینه تحقیق
مقدمه
زمانی سازمانها به دنبال کسب و یافتن اطلاعات و دانش بودند، اما امروزه با حجم انبوهی از اطلاعات و داده های گوناگون روبه رو هستند که در بسیاری از موارد اداره و بهره برداری صحیح از آن ها خود مسئله دیگری است. در عصر حاضر برخورداری از اطلاعات و مدیریت دانش به موقعیتی استوار برای ادامه حیات در سازمانهای پویا و نوآور تبدیل شده و حتی توان رقابت در بازارها و تجارت،منوط به کسب، توسعه و به روزسازی دانش فردی و سازمانی است. تا حدی که دانش، جزیی اساسی از سرمایه تلقی شود (قربانی و دیگران، ۱۳۸۴: ۱). از این رو مدیریت هوشیار بر آن است تا هر چه بیشتر و بهتر در جهت استفاده از ابزاری به نام دانش برای رویارویی و مقابله با عوامل عدم اطمینان، حفظ موقعیت و ایجاد خلاقیت و نوآوری جهت گسترش عرصه رقابتی برآید، این امر مستلزم این است که سازمان با ارج نهادن به مدیریت دانش،آن را به عنوان یک نیاز ضروری جهت پیشگامی در عرصه رقابت پذیری، در زمره برنامه های اولویت دار خود قرار دهد. لذا گلوگاه سازمان های فعلی مدیریت سرمایه و یا نیروی کار نیست بلکه مدیریت دانش کارکنان در سازمان میباشد (اکبر پور شیرازی و کاظمی صفت، ۱۳۸۶: ۲).
یکی از عوامل کلیدی که سازمان های هوشمند قرن بیست و یکم را از هم متمایز میسازد، تأکید بر دانش و اطلاعات است. برخلاف سازمان های گذشته، سازمان های امروزی دارای تکنولوژی پیشرفته بوده و نیازمند تسخیر، مدیریت و بهره برداری از دانش و اطلاعات به منظور بهبود کارایی، خدمت بهتر به مشتری، مدیریت تغییر و پیگیری تغییرات پایان ناپذیر هستند. مدیریت دانش ابزار مهمی است که سازمانها از طریق آن بهتر میتوانند اطلاعات و دانش را مدیریت کنند. بر خلاف دیگر تکنیک ها، تعریف مدیریت دانش اغلب آسان نیست زیرا حوزه وسیعی از مفاهیم، وظایف مدیریتی، تکنولوژی ها و اقدامات را با خود به همراه دارد.
از طرف دیگر تغییرات سریع در تکنولوژی کامپیوترهای شخصی و ارتباطات الکترونیکی در طی دهه گذشته این توانایی را به ما بخشیده است که بتوانیم اطلاعات را خلق، گردآوری، دست کاری، ذخیره و انتقال دهیم. امروزه یک واقعیت است که انتقال حجم عظیمی از اطلاعات روزانه از طریق اینترنت و دیگر ابزارهای ارتباطی صورت میگیرد (۳۹: ۱۹۹۷, Chase). بعلاوه افزایش سرعت و ظرفیت ارتباطی، وجود یک بازار جهانی برای بسیاری از صنایع و بخش های تجاری را امکان پذیر ساخته است. از طرفی فشارهای رقابتی در بازارگاه جهانی بیست و چهار ساعته تقاضا برای کیفیت برتر، تولید با هزینه کم، پاسخگویی بیشتر به مشتریان و سهامداران، بهبود اطلاعات در خصوص مواد، فرآیندها، مشتریان و رقبا را افزایش داده است. محیط جهانی و رقابتی شدید، رشد روندهای مدیریتی مانند مدیریت کیفیت فراگیر، رضایت مشتری، مهندسی مجدد، ساختاربندی مجدد، کوچک سازی و برون سپاری، برنامه ریزی استراتژیک، یادگیری سازمانی و البته مدیریت دانش را ضروری نموده است. بسیاری از مدل های نوظهور مربوط به مبادلات دانش برای اجرای اقدامات دانشی سازمان موردنیاز هستند. در قرن بیست و یکم، سازمان های ذاتاً رقابتی، ثابت قدم و در بازار پیشگام میباشند. ایجاد مزیت رقابتی استراتژیک نیازمند نوع جدیدی از سازمان میباشد که قابلیت ایجاد دانش برای حداکثر سازی رقابت جویی و موفقیت استراتژیک را داشته باشد. دانش مانند هر منبع دیگری در بقاء و موفقیت سازمان در بازار جهانی حیاتی و سرنوشت ساز است. سازمان ها باید برای ایجاد و کنترل دانش دارای ساز و کارهایی هایی باشند. با این وجود بسیاری از سازمان ها هنوز فعالیت مدیریت دانش را به طور رسمی یا آگاهانه مورد بررسی قرار نداده اند. احتمالا علت این بی توجهی این است که بیشتر سازمان ها خواهان این هستند که فقط مفهوم مدیریت دانش را درک کنند. مدیریت دانش هنوز در حال تعیین چارچوب خود است. زیرا ادبیات نظری و تحقیق در این حوزه کم است. هزینه برای مدیریت دانش در سال ۱۹۹۸ برابر ۷۷۶ میلیون دلار بوده است و برآورد می شود که این رقم در سال ۲۰۰۳ به ۸ میلیارد دلار خواهد رسید. همان طور که صنعت در حال ورود به مرحله نسل دوم است، از مدیران خواسته می شود که درک عمیقی از موضوعات داشته باشند و عملکرد شرکت و مزایای یادگیری را از طریق سرمایه گذاری در پروژه های مبتنی بر دانش مدلل کنند. امروزه ثروت جدید سازمان ها مدیریت کیفیت فراگیر، مهندسی مجدد و سرمایه معنوی است و در قرن بیست و یک، شرکت هایی موفق خواهند بود که در حوزه دانش سرآمد باشند. در حالی که رهبران بسیاری از شرکت ها ارزش استراتژیک دانش و نیاز به مدیریت دارایی های دانشی را حس میکنند، به نظر میرسد که بسیاری از آن ها از تلاشهای خود مزیتی به بار نمی آورند. خلق سازمان های دانایی محور یک عمل آسانی نخواهد بود، زیرا سازمانها مجبورند منابع داده ای پراکنده مربوط به سازمان را جمع کرده و در یک انبار داده ای منسجم یا سیستم مدیریت دانش مدون کنند (فاتح، ۱۳۸۵: ۲۴).
۲-۱-بخش اول: پیشینه تحقیق
در این بخش به تعدادی از تحقیقاتی که متغیرهای مطالعه شده در تحقیق حاضر را بررسی نموده اند اشاره میگردد. این بخش در دو قسمت پیشینه داخلی و پیشینه خارجی به نتایج تحقیقات پیشین پرداخته است.
۲-۱-۱-پیشینه خارجی تحقیق
۱-بونتیس، تحقیقی را با عنوان سرمایه های فکری، مطالعه اکتشافی و بررسی مدلها و سنجه های سرمایه فکری در کشور کانادا انجام داد. این تحقیق نشان داد که بین اجزاء سرمایه های فکری روابط متقابلی وجود دارد و هر سه سرمایه انسانی، ساختاری و مشتری بر روی عملکرد تجاری دارای اثر خوبی هستند (بنونتیس، ۱۹۹۸).
۲-بونتیس و همکارانش (۲۰۰۰) در صنایع خدماتی و غیرخدماتی کشور مالزی، تحقیقی را با عنوان بررسی رابطه بین سرمایه های فکری و علمکرد تجاری انجام دادند که این نتایج را به همراه داشت: ” میان اجزاء سرمایه های فکری روابط متقابلی وجود داشته و این سرمایه ها بر روی عملکرد تجاری دارای اثر نسبتاً متوسطی در حدود بیست تا سی درصد میباشد” (بونتیس، ۲۰۰۰).
۳-بونتیس و همکاران مصری ایشان (۲۰۰۴)، تحقیقی را در شرکتهای نرم افزاری مصر با موضوع رابطه بین سرمایه های فکری و عملکرد سازمانی انجام دادند که متاسفانه به دلیل نبود داده های مناسب جهت سنجش سرمایه های فکری، نتایج آن گزارش نشده است.