بحث مدیریت جریان نقد حاصل از عملیات از آنجا آغاز می شود که شرکت ها با علم به افزایش توجهات به جریان نقد حاصل از عملیات سعی در متورم کردن ارقام جریان نقد حاصل از عملیات میکنند. البته، این موضوع با مناسب نشان دادن ارقام سود کاملاً متفاوت است و مدیریت جریان وجه نقد ارتباطی به دستکاری در اقلام تعهدی و اعمال اختیار در برآوردها و تخمین ها ندارد (لی،۲۰۱۱). مدیریت جریان های نقد دو هدف دارد: اول اینکه شرکت ها با دستکاری جریان های نقد عملیاتی به اهداف سودآوری و دوم به اهداف جریان های نقد دست مییابند. مدیریت جریان وجه نقد، عملکرد ضعیف شرکت را می پوشاند و موجب می شود به نظر رسد شرکت از وجه نقد کافی برای ایفای تعهدات خود برخوردار است. در هر صورت، دستکاری جریان های نقد عملیاتی، کیفیت اطلاعات گزارش شده را کاهش قرار میدهد (جیل، ۲۰۰۷). برای مدیریت جریان های نقدی راهکارهای مختلفی وجود دارد. لی(۲۰۱۱) به بررسی دو راهکار با عناوین زمانبندی و طبقه بندی می پردازد. به نظر وی بر خلاف مدیریت سود که از طریق دستکاری اقلام تعهدی و مدیریت تخمین ها و برآوردها انجام می شود، مدیریت جریان وجه نقد ارتباطی به دستکاری اقلام تعهدی و اعمال اختیار در برآوردها و تخمین ها ندارد. مدیرت جریان وجه نقد حاصل از عملیات یا از طریق:۱٫اعمال طبقه بندی؛ یعنی جابه جایی اقلام مندرج در طبقات مختلف صورت جریان وجه نقد و یا ۲٫ اعمال زمانبندی، مانند تأخیر انداختن در پرداخت به تامین کنندگان و یا تسریع در وصول مطالبات مشتریان، انجام می شود. جیل (۲۰۰۷) چهار راهکار برای اجرای مدیریت جریان های نقدی معرفی میکند : ۱٫ تغییرات در سرمایه در گردش؛ ۲ . واگذاری حساب های دریافتنی؛۳٫ خرید و فروش اوراق بهادار قابل داد و ستد و
۴٫ استفاده از تأمین مالی فرعی. از راه های تغییر در سرمایه در گردش می توان به فروش ارزان موجودی ها، کاهش دوره وصول حساب های دریافتنی و به تعویق انداختن پرداخت به تأمین کنندگان مواد اشاره نمود. کاهش سرمایه در گردش سبب افزایش در جریان نقد حاصل از عملیات می شود. شرکت ها میتوانند هنگامی که به وجه نقد نیاز دارند، حساب های دریافتنی خود را قبل از موعد وصول آن واگذار کنند. هرچند اغلب حسابهای دریافتنی با تخفیف اندکی واگذار میشوند، اما واگذاری حساب های دریافتنی کوتاه مدت سبب افزایش وجه نقد شرکت می شود. این رویدادها در حقیقت فعالیت های تامین مالی محسوب میشوند که در بخش عملیاتی گزارش میگردند. اوراق بهادار به سه دسته قابل نگهداشت تا سررسید، آماده برای فروش و قابل داد وستد تقسیم میشوند. اوراق قابل نگهداشت تا سررسید و آماده برای فروش در بخش سرمایه گذاری صورت جریان وجه نقد گزارش میشوند، در حالی که اوراق قابل داد و ستد میتواند در بخش عملیاتی منعکس گردد. با توجه به این طبقه بندی، زمانی که شرکت ها وجه نقد زیادی دارند، در اوراق قابل داد وستد سرمایه گذاری میکنند و سپس هنگامی که جریان های عملیاتی به بهبود نیاز دارند، از فروش ارزانتر این اوراق وجوه مورد نیاز را تامین میکنند. نمونه دیگری از دستکاری در این طبقه بندی، زمانی است که شرکت ها اوراق بهادار آماده برای فروش می خرند که در بخش سرمایه گذاری صورت جریان وجه نقد گزارش می شود، سپس هنگامی که به وجه نقد نیاز دارند، با تجدید طبقه بندی این اوراق به عنوان قابل داد و ستد و فروش آن سبب افزایش در جریان نقد حاصل از عملیات میشوند. تأمین مالی فرعی توسط شرکت های وابسته انجام می شود که به مشتریان شرکت اصلی وام میدهند. این تأمین مالی به طور غیرمستقیم سبب ایجاد جریان های نقدی عملیاتی در صورتهای مالی تلفیقی میگردد، زیرا مشتریان شرکت اصلی از محل وام دریافتی اقدام به خرید از شرکت اصلی کرده، موجب افزایش جریان های نقدی عملیاتی در صورت های مالی تلفیقی می شود (جیل، ۲۰۰۷).
۲-۳-۵ انگیزه های مدیریت جریان نقد حاصل از عملیات
سه دسته از انگیزه های بررسی شده مدیریت جریان نقد حاصل از عملیات عبارتند از:
۲-۳-۵-۱ ناتوانی مالی
تنوع رویدادهایی که برای یک شرکت با عنوان بحران مالی رخ میدهد، باعث شده تا ارائه تعریفی دقیق از ناتوانی یا بحران مالی مشکل گردد. اگرچه این رویدادها بی شمار هستند، تعدادی از آن ها عبارتند از: کاهش در سود سهام، وقوع زیان، دوران تعلیق یا توقف، استعفای مـدیران ارشد و سقوط سهام. در ادبیات مالی از
واژه های زیادی برای معرفی بحران مالی استفاده شده است. برخی از این واژه ها عبارتند از :ناتوانی مالی، ورشکستگی، شکست و … (شریعت پناهی، ۱۳۸۶). دیفاند و هانگ(۲۰۰۳)، جریا نهای نقد را سنتی ترین معیار ارزیابی نقدینگی و ریسک اعتباری معرفی نمودند. آن ها نشان دادند که مدیریت جریان های نقد
وسیلهای برای پوشاندن عملکرد ضعیف در شرکت های دارای ناتوانی مالی است. گراهام (۲۰۰۵) به این نتیجه رسید در شرایطی که شرکت ها در درماندگی مالی به سر میبرند، مدیران به جریان های نقدی بیشتر از سود اهمیت میدهند. بسیاری از تحلیلگران جریان های نقدی را در پیشبینی ورشکستگی شرکتی عاملی تاثیرگذار می دانند، لذا مدیران در حالی که در ناتوانی مالی به سر میبرند، انگیزه بالایی برای مدیریت
جریا نهای نقد حاصل از عملیات خواهند داشت. به عبارتی، هر چه سلامت مالی کمتر باشد، انگیزه مدیریت جریان های نقد نیز بیشتر خواهد بود(لی،۲۰۱۱). البته، زانگ (۲۰۰۶) نظری متفاوت دارد :وی معتقد است شرکت ها در شرایط آشفتگی مالی تمرکز بسیاری بر رفع بحران میکنند و در مقابل شرکت ها با آشفتگی مالی کم، انگیزه بیشتری برای مدیریت جریان های نقد دارند.
۲-۳-۵-۲ سود با پایداری کم
تحقیقات نشان دادهاند که سودمندی اطلاعات مربوط به سود، در مورد شرکت های با پایداری سود پایین مورد تردید است. البته، صرف پایین بودن پایداری سود نشان دهنده کیفیت پایین سود نیست؛ تحلیلگران و سرمایه گذاران با درک این مطلب به دیگر گزینه های ارزیابی عملکرد مانند جریان وجه نقد حاصل از عملیات تکیه میکنند (دفون،۲۰۰۳). توجه بیشتر به جریانهای نقد موجب می شود تا مدیران اقدام به گزارش رضایت بخش جریانهای نقد کنند. بنابرین، هرچه سود دارای پایداری کمتری باشد، مدیران انگیزه بالاتری برای مدیریت جریان نقد حاصل از عملیات خواهند داشت (لی،۲۰۱۱).
۲-۳-۵-۳ واگرایی بین سود و جریان نقد حاصل از عملیات