مدیریّت در هر یک از شاخه های فوق الذّکر جنبه ی تخصّص پیدا کردهاست و همان گونه که رشته ی پزشکی به تخصّص های گوناگونی تقسیم شده، مدیریّت نیز همان راه را می پیماید۱.
مدیریّت تخصّص و شغلی است که با بزرگتر و پیچیده تر شدن سازمان ها و در تنگناها و دشوارهای اقتصادی و مالی اهمیّت بیشتری مییابد. هرچه سازمان ها بزرگتر میشوند، تعداد کارمندان، مصرف کنندگان و تشکیلات سازمانی افزایش پیدا میکنند، فعّالیّت ها بیشتر و متنوّع تر میشوند و نیاز به سرمایه گذاری بیشتر می شود، که موجب می شود که اداره ی سازمان ها مشکل تر و پیچیده تر شوند، انتظارات، درگیری ها، و ناهماهنگی ها افزایش مییابد، ارتباطات سازمانی دچار وقفه و اختلال میگردد، کنترل امور دشوارتر شده و به عبارت دیگر اثر بخشی و کارایی در سازمان کاهش مییابد. در این میان سازمان های آموزشی از این روند قاعده مستثنی نیستند. آن ها همانند سازمان های دیگر برای اینکه بتوانند مشکلات بزرگتر و پیچیده تر خود را حل کنند و اهداف سازمانی را تحقّق بخشند نیاز به افراد آگاه و شایسته دارند تا با برنامه ریزی، هماهنگی و جهت دهیهای به موقع و هوشمندانه طرح و اجرای سیاست ها و برنامه های آموزش ایفای نقش کنند. یکی از صاحب نظران در امر مدیریّت در مورد اهمیّت مدیریّت در سازمان ها میگوید مدیران کمیاب ترین و درعین حال با ارزش ترین سرمایه ی سازمان ها میباشند۲.
سابقه ای از علم مدیریّت :
علم مدیریّت آغاز مشخّصی نداشته و به طور طبیعی انتهایی هم نخواهد داشت. مدیریّت سابقه ای به قدمت تاریخ زنندگی انسان دارد. از زمانی که انسان بر این کره ی خاکی قدم نهاد دانش و روش های مختلف مدیریّت نیز آغاز شد و تا زمانی که زندگی میکنند نیز به دانش و روش های مدیریّت همچنان نیاز خواهد داشت.
همان طور که در قرآن آمده است خداوند بزرگترین مدیر جهان هستی میباشد.
« یدبر الامر من السماء الی الارض » او عالم را از آسمان تا زمین تدبیر میکند.
در انسان نیز روح الهی دمیده شده است ائو خصوصیّت رهبری و مدیریّت دارد ولی آن را باید پرورش دهد و به کار اندازد.
تا قبل از قرن نوزدهم میلادی، مدیریّت در قلمروی فلسفه جای داشت امّا با پیدایش انقلاب صنعتی و توسعه ی علم و تکنولوژی، مدیریّت اهمیّت و گسترش یافت و در ردیف سایر علوم قرار گرفت، امروزه علم مدیریّت مهمتر از گذشته است و آینده نیز مهمتر از امروز خواهد بود۳.
آینده ی مدیریّت ( چشم انداز مدیریّت ) :
از آنجایی که د رعصر حاضر در گستره ی جها به صورت روزمره شاهد دگرگونی و تغییرات عدیده ای در سطح جوامع و محیط پیرامون خود هستیم و هر روز بر روند سرعت این دگرگونی نیز افزوده می شود تئوری مدیریّت نیز در یکصد ساله ی گذشته به میزان قابل توجّهیدچار دگرگونی و بازبینی شده است.
ما در اوّلین قسمت این دوره پیشرفت، مکانیزه شدن و خودکار شدن را در گسترش ساخت صنعتی دیده ایم ( انقلاب صنعتی ).
در آغاز قرن بیستم، حرکت مدیریّت از سطح عملیاتی به مقیاس کوچک و روزمره تجاوز نمی کند، اساساً مدیران وظیفه ی خود را عبارت میدانستند از به دست آوردن حداکثر بازدهی از کارگران با صرف حداقل هزینه، تکیه ی عمده بر برنامه ریزی، سازماندهی و کنترل سیستماتیک عملیات قرار داشت و فعّالیّت های تولیدی عموماً بر نتایج حاصله از تحقیقات علمی و آزمایش مبتنی نبود. بلکه بر اساس استانداردهای ذهنی قرار داشت که برای ما بازده در نظر گرفته می شد. هیچ فکری برای برآوردن نیازهای شغلی با در نظر گرفتن میزان توانایی و استعداد کارکنان نمی شد لذا مبنای اکثر تصمیمات مدیریّت را حدس، ظن کشف و دریافت های گمانی و تجربه ی گذشته تشکیل میداد.
فعّالیّت و عملکرد مدیریّت با پیدایش مدیریّت علمی، در خلال ربع از اوّل قرن بیستم به طور شدیدی تغییر کرد. تمرکز اساسی مدیریّت از عقلانیت غیر شخصی با دیدگاه هایی که احساسات، نگرش ها، باورها و ادراکات کارگران را مورد توجّه قرار میداد متوجّه گردید.
در آینده مدیران همچنین در خاوهند یافت که واکنش مناسب نسبت به جهان در حال تغییر را نمی توان از راه تبعیّت از برنامه ها و فنون سیستم های بسته ی قدیمی به دست آورد. مثلاً واکنش نسبت به یک طیف وسیعی از نیازهای اجتماعی به جای عکس العمل صرف نسبت به نیروهای کاری، نیازی به درک اتّکای متقابل بین بخش های مختلف سازمان، پیچیدگی زندگی سازمانی و عوامل بحرانی در محیط خارجی دارد.
نابراین تقاضای وارده بر مدیریّت از محیط خارجی به عنوان عناصر مختلف، دیدگاه جامعه نسبت به مدیریّت برای کمک در امر جلوگیری و حلّ مسایل مختلف جامعه به افزایش خود ادامه خواهد داد۱.
کیفیّتی که مدیریّت در آینده به خود خواهد گرفت بستگی دارد به نوع محیط کاری که ما برای خود میخواهیم. اعمال ما مبیّن کوششی است که ما برای تحقّق آرزوها و کمال مطلوب های خود به عمل می آوریم، بنابرین هر اقدامی که برای بیان و توضیح مدیریّت آینده صورت میگیرد شامل کوششی می شود که برای مشخّص کردن نوع روابط مطلوب میان اعضاء در سطح هر سازمان به عمل میآید. یکی از بهترین آزمایش هایی که مدیر میتواند در مورد اعمال خود به کار برد طرح این پرسش است، آیا اقدامی که من می خواهم به عمل آورم کار کردن گروهی را در آینده ممکن میسازد؟ آیا آن اقدام امکان تفاهم و تبادل افکار را افزایش میدهد؟ اگر عمل مدیر در آزمایش فوق نتیجه ی مطلوب حاصل کند به طور حتم عمل و افدام مطلوبی خواهد بود۲.
مفاهیم مدیریّت :
مدیریّت فرایندی است اجتماعی که با یه کار گیری مهارتهای علمی، فنّی و هنری کلیّه ی نیروهای انسانی و مادّی را سازماندهی و هماهنگ نموده و با فراهم آوردن زمینههای انگیزش رشد با تأمین نیازهای منطقی فردی و گروهی قصد دارد که به اهداف سازمان دست یابد.
همان طور که از تعاریف فوق بر میآید برای مدیریت چند ویژگی مهم آمده است که در این بحث به توضیح این مفاهیم و ویژگی ها می پردازیم :
۱- حالت کلّی و تمامیّت دارد. همتنطور که از تعریف بر میآید کسی که میخواهد مدیریّت یک سازمان را به عهده بگیرد باید تمامی خصوصیّات و ویژگی های مدیریّت ( برنامه ریزی، سازماندهی، هماهنگی، کنترل، روابط انسانی، ایجاد روحیّه و … ) ر یکجا دارا باشد و در خود جمع کند. هر کس فقط به خواهد به چند ویژگی بسنده کند و به بقیه ی موارد توجّه نکند موفق نخواهد بود یعنی مدیریّت مجموعه ی این وظایف و در یک حالت جمعی و به شکل یک سیستم یا نظام است.