اولیایی که موافق ارائه تکلیف هستند آن را وسیله ای برای تشخیص تواناییهای درسی فرزندشان می دانند و معتقدند که با نظارت برتکالیف متوجه میشوند که آنان مطالب راتا چه حد آموخته اند وچه کمبود هایی دارند.این قبیل اولیا معتقدند که تکالیف درسر شاگردان ،میتواند وسیله ای برای برقراری ارتباط بین خانه و مدرسه باشد،زیرا اولیا از طریق نظارت بر تکالیف متوجه میشوند که در مدرسه چه می گذرد و چه تغییراتی درمحتوا،روش ها و برنامه های درسی شده است.این امر باعث می شود که آنان در مواردی به مدرسه مراجعه نمایند و معلم فرزندشان را ملاقات کنند(بازرگان،۱۳۷۷).
۲-۱۳ اهمالکاری در انجام تکالیف درسی
اهمالکاری در انجام تکالیف تحصیلی یکی از مشکلاتی است که دانشآموزان با آن مواجه میشوند. بسیاری از دانشآموزان در انجام یک تکلیف تحصیلی تعلل میکنند و مرتب با خود قرار میگذارند که مثلاً فردا تکالیفشان را انجام خواهند داد. بسیاری از این دانشآموزان آرزو دارند که بتوانند تکالیف خود را به موقع انجام دهند. اهمالکاری را به عنوان « تمایل به دوری از انجام یک فعالیت،وعده به انجام دادن آن در زمان دیگر و استفاده از بهانهها و عذرهای متفاوت برای توجیه این تأخیر و دوری از سرزنش ناشی از آن » تعریف کردهاند.در تعریف اهمالکاری تجربه ذهنی ناراحتی ناشی از این تأخیر را نیز اضافه نمودهاند و با در نظرگرفتن اینکه اهمالکاری در امور تحصیلی و به ویژه آماده شدن برای امتحانات پایان ترم، شیوع بیشتری دارد آن را به عنوان گرایش به:الف) به تأخیر انداختن مداوم یا تقریبا مداوم تکالیف و ب) تجربه اضطراب مداوم یا تقریباً مداوم مرتبط با این تأخیر، تعریف کردهاند.
اهمالکاری در انجام وظایف تحصیلی بر یادگیری و موفقیت تأثیر منفی میگذارد. چه تأخیر در شروع یادگیری و انجام دادن تکالیف باعث خواهد شد که فرصتهای مناسب یادگیری از دست رفته و مجبور شویم که تکالیف رادر زمانی نامناسب و حتی محدود انجام دهیم و درروند فرایند یادگیری خلل زیادی ایجاد شود و تکالیف به درستی و بادقت انجام نگیرد.بنابرین باعث میشود که کارهایمان را همراه با ارتکاب اشتباهات فراوان انجام داده و این اشتباهات شانس موفقیت ما را کاهش میدهند.اهمالکاری باعث میشود که نتوانیم خودرا برای امتحان آماده کنیم چنانکه بسیاری از دانشآموزان و حتی دانشجویان مطالعه درسهای خود را به طور مکرر به تعویق میاندازند و در نتیجه مجبورند شب امتحان مطالب و موضوعات بسیار زیادی را درزمان محدودی مطالعه کنندوباآمادگی نه چندان مناسب درجلسه امتحان حاضر شوند.دلایل زیادی برای عدم موفقیت افراد در زندگی وجود داد. اهمالکاری میتواند مهمترین دلیل باشد.اهمالکاران فرصتهای خودشان رااز دست میدهند،آنهادرمسیرخود موانعی میگذارند و در واقع مسیرهایی را انتخاب میکنند که به عملکرد و موفقیت شان آسیب میرساند و به طور کلی آن ها زندگی خودشان راتباه میکنند. اضطراب یکی دیگرازمشکلاتی است که دراثر تعلل درانجام کارهاایجاد میشود. نگرانی از انجام ندادن درست و به موقع کارها، نگرانی از نداشتن زمان کافی برای انجام تکالیف ، نگرانی بر اثر تأخیر در شروع انجام کارها و تکالیف و… این نگرانیها باعث میشود که فرد اضطراب زیادی را متحمل شود . اهمالکاری باعث عملکرد ضعیف درامتحان و ناتوانی در رقابت با دیگر دانشآموزان میشود و باعث میشود فرد به کارها وفعالیتهای دیگر که در مقایسه با انجام تکالیف و مطالعه جذابتر هستند، پرداخته و به راحتی ازمطالعه دست بکشد.به طورکلی اهمالکاری با افسردگی و اضطراب بالا،عزت نفس پایین،کارآمدی پایین،اعتماد به نفس پایین و موفقیت تحصیلی و شغلی پایین مرتبط است . در بررسی علل اهمالکاری دو دیدگاه کاملاً متفاوت وجود دارد . دیدگاه اول اهمالکاری را یک ضعف شخصیتی ثابت فرد میداند که در بافتها و موقعیتهای متعددی باعث اهمالکاری افراد میشود.دیدگاه دوم اهمالکاری رانه یک حالت ثابت بلکه یک حالت گذرا و موقعیتی میداند.این دیدگاه علل اهمالکاری را در تأثیرات تعیین کننده موقعیتها جستوجو میکند.افراد اغلب دو نوع جهت گیری هدف دارند یا تکلیف محور هستند، یعنی هدف آن ها این است که از طریق انجام دادن تکلیف به پاداش بیرونی دست یابند، موفقیت کسب کنند و اینگونه نشان دهند که از دیگران برترند. گروه دیگر تسلط محور هستند، هدف این افراد از انجام تکلیف این است که در آن تکلیف مهارت کسب کنند و به طور کلی به خاطر یادگیری و کسب اطلاعات و مهارت تکالیف را انجام میدهند. اخیراًً بعد سومینیز به این جهت گیریها اضافه شده است که به آن اجتناب محور میگویند،افرادی که در این جهتگیری قرار دارند هدف آن ها از انجام دادن تکلیف،اجتناب از شکست است. این افراد برای اینکه از نتایج ناشی از شکست مانند سرزنش ، تنبیه و یا از دست دادن عزت نفس، بگریزند، مداوم در تلاش برای جلوگیری از شکست هستند پژوهشها نشان دادهاند که افرادی که دارای جهت گیری تسلط یابی هستند در مقایسه با تکلیف محورها و اجتناب محورها در انجام تکالیف خود کمتر اهمالکار هستند،برعکس دانشآموزانی که تکلیف محور هستند، گرایش بیشتری به اهمالکاری دارند .