فرهنگ راه تازه ای برای پی بردن به زندگی سازمانی است ؛ از این رو مدیریت باید با آن چنان مانوس شود تا آن را به خوبی بشناسد و گاه از آن چنان دوری گزیند که ضرورتهای دگرگونی آن را با چشمی باز و آگاه بنگرد. دگرگونی فرهنگ سازمان همانند دگرگونی فرهنگ یک قوم یا گروهی از انسان هاست که نیاز به گذشت زمان دارد و کاری بس دشوار و ظریف است . چاندان[۱۷] (۱۹۹۵) ، به نقل از ادگار شاین بیان میکند که فرهنگ سازمانی سه سطح دارد (ارغوانی،۱۳۸۶،ص۶۹) :
- رفتارها و مصنوعات بشری : این سطح نشانه های فرهنگ در محیط کار فیزیکی و اجتماعی و بیشتر قابل رویت هستند . مانند : الف )قهرمان سازمانی ، ب ) آداب و رسوم ، ج ) داستانها و د) سمبل های فرهنگی.
۲) ارزشهای مشترک : ارزشها، سطح دوم فرهنگ هستند که باید و نباید ها یا هنجارهای رفتاری را در برمی گیرند و به اصول و کیفیت هایی اشاره دارند که فکر و رفتارشان را تشکیل میدهند .
۳) مفروضات زیربنایی : مفروضات به پیش فرض هایی اطلاق می شود که در عمیق ترین لایه فرهنگ قرار دارد و از طریق استنباط سطوح ۱ و ۲ می توان به بخشی از آن پی برد . در واقع می توان گفت که مفروضات اساسی ، نماینده عمیق ترین سطح فرهنگ یا جهان بینی ( آنچه بدون چون و چرا پذیرفته می شود ) هستند،در این سطح است که باید به دنبال معنا و مفهوم رفتار یا باورها و ارزشها بود این فرضیات آن قدر با هم آمیخته اند که یک فرد بیگانه با آن ، فرهنگ نمی تواند به راحتی آن ها را مشاهده و درک کند . حتی با طرح سؤالهای صحیح هم نمی توان به آن ها دست یافت ، بلکه باید آن ها را استنتاج کرد .
شبکه ای از معانی به شکل پیچیده بین عناصر و لایههای مختلف فرهنگ ایجاد می شود و نوعی ثبات و تداوم ایجاد میکند .و به همین جهت است که فرهنگ مانند هر مقوله ریشه دار و با تأثیر فراگیر،دارای ویژگیهای مختص به خود است . برخی از ویژگیهای فرهنگ عبارتند از :
– فرهنگ آموختنی است : یعنی تابع قانون یادگیری است .
– فرهنگ آموخته، قابل انتقال است .
– فرهنگ اجتماعی است : فرهنگها ریشه اجتماعی دارند و بر پایه همین ریشه اجتماعی نوعی همنواختی و همگونی نسبی در آن به چشم میخورد.
– فرهنگ ذهنی و تصویری است : عادت های گروهی که از فرهنگ گروه پدید میآید، به صورت هنجارها یا الگوهای رفتاری ، آرمانی و ذهنی میشوند و یا در کلام میآیند .
– فرهنگ خشنودی بخش است : فرهنگ همواره نیازهای بنیادی زیستی اولیه و ثانویه برخاسته از آن ها را برآورد میسازد .
– فرهنگ سازگاری مییابد: فرهنگ دگرگون می شود و دگرگونی آن همراه با تطبیق و سازگاری است .
– فرهنگ یگانه ساز است :وقتی که فرهنگ سازگاری یابد، به تبع آن گرایش دارد تا پیکری یکپارچه و به هم بافته و سازگار پدید آورد(ارغوانی،۱۳۸۶،ص۷۲) .
۲-۵ نقش فرهنگ سازمانی
در سازمانی که زندگی خود را در آن سپری میکنیم بی شک اعتقادات، باورها و اندیشه، طرز تفکر همه به نوعی برخاسته از فرهنگ سازمان است و هم تاثیرگذار بر سازمان. در گذر زمان سازمان و افراد دو مفهوم مختلف از فرهنگ داشتهاند. از یک طرف فرهنگ به عنوان یک متغیر مستقل و جدا از سازمان تلقی شده که فقط با ساختار سازمان ترکیب شده تا اینکه سازمان و افراد را به اهداف مورد نظرشان دست یابند. از این دیدگاه، سازمان دارنده فرهنگی ترسیم میشود که به وسیله دخالت افکار و اعتقادات مدیران طراحی شده تا بتوانند نوعی خاص از ارزشها و ویژگیها را در سازمان تزریق کرده و شکلهای خاص از رفتار را در سازمان به وجود آورند که آثار شدید و مخربی را بر اثر بخشی از سازمان میگذارد و در واقع به صورت نوعی بار اضافی است که بر سازمان تحمیل میشود و نمیگذارد که سازمان در برابر تغییرات محیط از خود واکنش صحیح و مطلوب نشان دهد و از طرف دیگر فرهنگ به عنوان یک جز از ساختار متشکله سازمان تلقی شده است که با این طرز فکر در سازمان، مجموعهای از ارزشها، اعتقادات در طول زمان به وسیله اعضای سازمان شکل میگیرد. در این گونه سازمانها فرهنگ تنشهای متفاوتی را ایفا میکند. نخست فرهنگ تعیین کننده مرز سازمانی، یعنی سازمانها را از هم تفکیک میکند. دوم، نوعی احساس هویت در وجود اعضای سازمان تزریق میکند. سوم، فرهنگ باعث میشود که در افراد نوعی تعهد نسبت به چیزی به وجود بیاید که بسی بیش از منافع خود است. چهارم، فرهنگ موجب ثبات و پایداری سیستم اجتماعی میگردد و سرانجام فرهنگ به عنوان یک عامل کنترل به حساب میآید که موجب به وجود آمدن یا شکل دادن به نگرشها و رفتار کارکنان میشود(رابینز،۱۳۸۶،ص۸۲).نمودار شماره (۲-۱) نقشهای فرهنگ سازمانی را نشان میدهد. مطالعات دیگر در این زمینه نشان میدهد که فرهنگ سازمانی روی تمام جنبههای سازمان تاثیر میگذارد و در سازمان، پدیدهای به دور از تاثیر فرهنگ نیست. نمودار (۲-۲) نفوذ فرهنگ سازمانی را بر بخشهای کلی سازمان نشان میدهد.
هویت سازمانی
فرهنگ سازمانی
تعهد گروهی
شکل دادن به رفتار
ثبات نظام اجتماعی
نمودار (۲-۱) کارکرد های فرهنگ سازمانی
تعهد، انگیزه، رضایت شغلی افراد، خلاقیت و نوآوری
فرهنگ سازمانی
رفتار سازمانی و عملکرد سازمانی
تصمیم گیری، برنامهریزی، تدوین، خط مشی، دستورالعمل
رسالتها، تعهدات، اهداف
نمودار (۲-۲) ارتباط و نفوذ فرهنگ سازمانی بر بخشهای مختلف سازمان(مدنی،۱۳۸۲،ص۲۱۳)
۲-۶ عوامل مؤثر بر فرهنگ سازمان
با توجه به وسعت موضوعات مرتبط با فرهنگ عوامل بیشماری را میتوان معرفی کرد که هریک به نحوی بر فرهنگ یک جامعه در نتیجه یک سازمان تأثیر میگذارد. این عوامل اصلی و عمده عبارتند از: اوضاع اقلیمی، موقعیت جغرافیایی، مذهب، نظام حاکم بر جامعه (در سطح خرد و کلان) هریک از عوامل فوق در ایجاد و تقویت یا توسعه فرهنگی مؤثر میباشند و عامل تاریخی نیز در هریک از عوامل فوق در ایجاد و تقویت یا توسعه فرهنگی مؤثر میباشند و عامل تاریخی نیز در هریک از عوامل فوق جریان دارد. اما آنچه که سازمانهای عمومی را از دیگر سازمانها متمایز میسازد این است که رهبران این سازمانها با فشارهایی از قبیل: قوانین پیچیده اداری مداخلات سیاسی، تغییراتی که در نتیجه انتخابات دورهای در ادارات به وجود میآید، تصدی نسبتاً کوتاه در موقعیتهای شغلی و اهداف ناسازگار مواجه هستند. در چنین حالاتی رهبران سازمانها صلاحیت کمی در نفوذ بر فرهنگ سازمانی دارند. زیرا که عوامل فوق خود به خود فرهنگ سازمان را متأثر میسازند.( معرفتی،۱۳۸۹،ص۱۷۸)