«قریش چه گمان میکند؟ به خدا سوگند در راه دین خدا که مرا به آن مبعوث فرموده، آنقدر میجنگم تا خدا من را پیروز گرداند و یا اینکه جان خود را بر سر این کار گذارم و از میان بروم.»[۹۴]
تهدیدهای پیامبر نشانگر آن است که اگر چه استراتژی ایشان برقراری صلح بود، اما تهدید به جنگ به عنوان یک تاکتیک ارزنده در جهت استراتژی صلح به کار گرفته میشد و پیامبر از آن به عنوان وسیلهای مؤثر استفاده مینمود.
رویکرد قرآن به جایگاه سیاست خارجی
طرح اصول سیاست خارجی اسلام از منظر قرآن، مستلزم آن است که رابطه دین و سیاست مفروض انگاشته شود. در چارچوب اندیشه جدایی دین و سیاست، زمینهای برای طرح این بحث نخواهد ماند. سیاست خارجی، یکی از بخشهای اساسی سیاست در معنای کلان آن است؛ بنابرین اگر دین در مسائل سیاسی اندیشه نموده، طبیعتا در مسائل سیاست خارجی نیز اندیشیده است. سیاست خارجی، مجموعهای از مسائل سیاسی مرتبط به حوزه خارجی است و از دو بخش نسبتا ثابت و متغیر برخوردار می باشد. قسمت ثابت آن، بیانگر چارچوب کلی سیاست گذاری خارجی است که خط مشیها و استراتژیهای سیاست خارجی در درون آن تنظیم می گردد; این بخش، عمدتاً مبتنی بر آموزههای نظری و نظام ارزشی و ایدئولوژی حاکم است. عناصر متغیر سیاست خارجی ناظر به خط مشیهایی است که متناسب با اوضاع تنظیم و تدوین میگردند.
اسلام دو بخش ثابت و متغیر دارد: ثابت آن ناظر به اصول کلی رفتار دینداران است و در طول زمان ماندگاری دارد؛ اما جنبه متغیر آن از عرف و ضرورتهای زمانه تاثیر می گیرد. بخش متغیر سیاست خارجی به این جنبه برمیگردد؛ زیرا در شرایط و مقتضیات زمانه تغییر مشی می دهد; بنابرین، اندیشه دینی در مورد مسائل سیاسی و مدیریت اجتماعی، در حیطه طرح کلیات و اصول محدود می گردد. مسائل روابط بین الملل و سیاست خارجی به شکل امروزی و در قالب یک سیستم آکادمیک و منسجم، محصول قرون اخیر به خصوص دوره پس از جنگ جهانی دوم است; ولی برخی مسائل آن، نظیر روابط خارجی و مسائل جنگ و صلح به قدمت تاریخ بشر سابقه دارد. چنین نگرشی، طرح بحث سیاستخارجی اسلامی را تبیین می کند؛ زیرا به گفته «هالستی» اگر یکی از مهمترین مسائل روابط بینالملل را مطالعه دو پدیده جنگ و صلح بدانیم، مطالعه مسائل جهانی به دوره های پیش از میلاد باز می گردد و اثر تاریخی «توسیدید» پیرامون جنگهای «پلوپونز» از قدیمیترین متون این رشته محسوب می گردد.[۹۵]
با توجه به نکات مذکور، میتوان از اصول سیاست خارجی اسلام در قرآن یاد کرد. این اصول ناظر به چارچوب کلان رفتار خارجی دولت اسلامی است و روابط خارجی مسلمانان با جوامع غیراسلامی را تنظیم می کند. قرآن کریم دارای مسائل اعتقادی، اجتماعی و سیاسی است و از برخی آیات آن میتوان اصول سیاست خارجی اسلام را استخراج کرد.
اصول سیاست خارجی اسلام
همانگونه که اشاره شد، مقصود از اصول سیاست خارجی، مجموعهای از آموزههای دینی است که چارچوب کلان سیاست خارجی دولت اسلامی را شکل می دهد. این مجموعه از خصلت ماندگاری برخوردار است و از نظر تفسیری بر دیگر مسائل سیاست خارجی حکومت دارد. یکی از پژوهشگران مسلمان در تعریف اصول سیاست خارجی میگوید: «مقصود از اصول سیاستخارجی، مبادی و اساس روابط خارجی دولت اسلامی است که منابع دینی، آن ها را به عنوان چارچوب تنظیم روابط خارجی مطرح می کند.»[۹۶]
با عنایت به تعریف مذبور، میتوان این اصول را از مجموع آیات قرآنی ناظر به روابط خارجی به دست آورده و در محورهای زیر مطرح کرد:
۱ـ اصل توحید؛
۲ـ اصل ولاء؛
۳ـ اصل دعوت و جهاد;
۴ـ اصل عدالت؛
۵ـ اصل ظلم ستیزی و نفی سلطهی کافران;
۶ـ اصل عزت اسلامی و سیادت دینی;
۷ـ اصل پایبندی به پیمانهای سیاسی.
البته برخی پژوهشگران در کنار اصول مذبور، عناوین دیگری مانند: تولی و تبری، تالیف قلوب و امر به معروف را نیز مطرح کرده اند؛ اما به نظرمی رسد اصول هفتگانهی فوق، این عناوین را نیز دربر می گیرد و به ذکر مجزای آن ها نیازی نیست. درباره تالیف قلوب گفتنی است هر چند از آن در ذیل اصول سیاست خارجی اسلام بحث کرده اند، اما از فلسفه تشریع این حکم و موارد اعمال آن میتوان استظهار نمود که تالیف قلوب، بیشتر با ابزارهای سیاست خارجی همخوانی دارد تا اصول؛ چون تالیف قلوب با آنچه امروزه ذیل ابزارهای اقتصادی سیاست خارجی و کمکهای بشر دوستانه مطرح می گردد، شباهتبیشتری دارد. در واقع دولت اسلامی برای جلب جوامع غیرمسلمان یا کاهش خصومتها، از سهم مؤلفه القلوب استفاده می کند. برای مثال پیامبر اسلام در جنگ طائف به اشراف و بزرگانی که تازه اسلام آورده بودند یا مشرکانی که به وی یاری رسانیده بودند، از سهم مؤلفه القلوب بخشید تا نظر آنان و قبایلشان را به اسلام جلب کند.[۹۷]
۱ـ اصل توحید
محور آنچه قرآن مردمان را بدان خوانده، یک اصل بیش نیست؛ اصل ایمان به خدا ـ رب العالمین ـ و اینکه هیچ کس و هیچ چیز را جز او، خدای خود نخوانید. رب العالمین اوست و هر کس خدا را پروردگار جهان بداند، در او بیمی نیست. ایمان به رب العالمین، اعتقادی بر اساس فطرت است؛ لذا تا جهان باقی است، این اصل دگرگون نخواهد شد. پس دین، نژادی، محلی یا فصلی نیست؛ از این رو، اسلام نه از آنِ عرب است و نه از آن عجم.
توحید، سنگ بنای ساختمانی است که پیامبران و پیامبر اسلام در کار ساختنش بودهاند. آنگاه که پیامبر دعوت را به عنوان استراتژی انتخاب مینمود، از توحید شروع کرد. همچنین در ابتدای اکثر نامههای پیامبر که دعوت سران کشورها نوشته شده، این معنا به روشنی دیده میشود. جملاتی مانند: سلام علی من اتبع الهدی و آمن بالله و رسوله و شهد ان لا اله الا الله وحده لاشریک له لم یتخذ صاحبه و لا ولداً. (درود بر کسی که از هدایت پیروی کند و به خدا و رسول او بگرود و گواهی دهد خدایی جز پروردگار یکتا وجود ندارد خدایی که نه او را شریک است و نه همسر و نه فرزند.)
همچنین پیامبر در اکثر نامههایی که به سران مسیحی مینویسد، به این آیه شریفه اشاره میفرماید: «یَا أَهْلَ الْکِتَابِ تَعَالَوْاْ إِلی کَلِمَهٍ سَوَاءِ بَیْنَنَا وَ بَیْنَکمُْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَ لانُشرِْکَ بِهِ شَیًْئا وَ لایَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِّن دُونِ الله… ای اهل کتاب! بیایید از آن موضوعی که پذیرفته ما و شما است پیروی کنیم: آنکه جز خدای را نپرستیم و هیچ چیز را شریک او نسازیم و بعضی از ما بعضی دیگر را بجز خدا به پرستش نگیرد…» (آل عمران/۶۴)
از آن جایی که وظیفه اصلی پیامبر، دعوت به یکتاپرستی بود، از این رو توحید از مهمترین مبانی سیاست خارجی قرآن به شمار میرود.
۲ـ اصل ولاء