روانشناسان معتقدند که رفاه هر فرد یا گروه دارای اجزای عینی و ذهنی است. اجزای عینی رفاه یا بهزیستی با آنچه که به طور معمول به عنوان استاندارد زندگی سطح زندگی نامیده می شود، ارتباط دارد و اجزای ذهنی آن به کیفیت زندگی اطلاق می شود. به عبارتی کیفیت زندگی را با سنجش احساس خشنودی ذهنی شخص درباره جنبههای گوناگون زندگی می توان ارزیابی کرد (ملک افضلی، ۱۳۸۵)
یکی از مهمترین بحث ها در تعریف کیفیت زندگی مفهوم عینی و ذهنی بودن آن است. یکی از مشکلات عمده در استفاده از معیارهای عینی این واقعیت است که توافق بر روی شاخص های کیفیت زندگی پایین و بالا میتواند اندک باشد و شرایط عینی زندگی یک فرد میتواند ارتباط اندکی با ارزیابی او از کیفیت زندگی داشته باششد. معیارهای ذهنی نیز مشکل زا هستند، زیرا به نظر میرسد که آن ها ضرورتا پاسخ های لحظه ای به زندگی فرد را در یک نقطه زمانی مشخص فراهم می آورند. در حالی که به زندگی باید به عنوان یک دوره ی پیوسته زمانی نگریسته شود که در آن احساس و تجاربی که در یک نقطه از زندگی منفی تلقی شده اند ممکن است بعد ها به گونه ای متفاوتی دیده شوند (سیمونس[۵۶]، ۱۹۹۴).
نظریه های انسان شناسی
انسان شناسان میگویند که زندگی دارای یک سطح و یک عمق است. سطح آن در واقع جنبههای آشکاری است که انسان روزانه در خود و دیگران مشاهده میکند و عمق آن شامل ارزشهای بیشتری است که اغلب پنهان و نادیدنی است، در این قسمت است که فهم و شناخت و تجارب فرد از زندگی قرار دارد و می توان ادعا کرد که قسمت اعظم کیفیت زندگی در این سطح واقع است. هاویکاست[۵۷] اظهار داشت که کیفیت زندگی دربردارنده عوامل درونی مربوط به نگرش فرد به زندگی و عوامل بیرونی مربوط به رفتارهای فرد (تماس ها و فعالیت های اجتماعی) است (فاکوهار[۵۸]، ۱۹۹۵).
فرانس و پاورز (۱۹۹۳) معتقدند، کیفیت زندگی ادراک فرد از رفاه خودش است به نظر میرسد از رضایت و عدم رضایت او در حیطه های عمده زندگی ناشی می شود. فرانس رابطه بین عوامل مرتبط با کیفیت زندگی را به صورت زیر بیان داشته است:
وضعیت خانوادگی شامل: ارتباط با همسر، ارتباط با فرزندان و شادی های خانوادگی
وضعیت عملکرد جسمانی شامل: میزان تحرک و فعالیت، علائم جسمی، فعالیت جنسی، عوارض ناشی از داروها و توانایی در قبال مسئولیت ها و شرکت در فعالیت های تفریحی.
وضعیت روحی و روانی شامل: رضایت از زندگی، خلق (نحوه برخورد)، اضطراب و تنش، اعتماد بنفس، دستابی به اهداف مورد نظر، جنبههای روحی- مذهبی، افسردگی، سازگاری، شور و شوق زندگی و احساس امنیت.
وضعیت اجتماعی و اقتصادی شامل: پایدلری کار (اجتماعی)، تعلیم و تربیت (تحصیلی)، وضعیت مالی و درآمد، دوست یابی در زندگی، حمایت و رضایت از شهر و ملیت خود.
این چهار متغیر اصلی میتواند مستقل یا توام با یکدیگر بر روی کیفیت زندگی تاثیر گذار باشند. البته لازم به ذکر است درک فرد از زندگی اش میتواند بر هر کدام از متغیرهای نامبرده تاثیر بگذارد به طوری که اگر درک افراد از کیفیت زنگی شان کاهش یابد، بر توانایی آن ها در محیط کاری و شغلی شان تاثیر گذاشته و موجب نقصان شرایط اقتصادی و اجتماعی آن ها میگردد (محمدیان، ۱۳۹۱).
ارزیابی کیفیت زندگی
علاقه به مفهوم کیفیت زندگی و اندازه گیری آن در سال های اخیر به ویژه در زمینه مراقبت های بهداشتی رو به افزایش بوده است. معیار های طراحی شده برای اندازه گیری کیفیت زندگی جهت ارزیابی مشکلات مددجویان، نیازهای جوامع مختلف و اهداف تحقیقاتی مورد استفاده قرار گرفته است. با این وجود هنوز توافق عمومی در مورد تعریف کیفیت زندگی و ساختارهای مرتبط با آن وجود ندارد (اکبری بیاتیانی، ۱۳۸۸).
منشا اندازه گیری کیفیت زندگی را می توان در کار ثرندایک[۵۹] (۱۹۳۹) ملاحظه نمود. در ابتدا رویکرد شاخص اجتماعی با این فرض که تاثیری معنی داری بر کیفیت زندگی افراد دارد، مورد پذیرش بود؛ اما بعد ها ثابت شد که شاخص های اجتماعی برای اندازه گیری کیفیت زندگی کافی نمی باشند و اعتقاد روز افزون بر آن شد که اکثر تعیین کننده های کیفیت زندگی بیشتر جنبههای روانشناختی دارند تا اقتصادی و جمعیت شناختی. پس از آن محققین رویکرد روانشناختی را مورد بررسی قرار دادند. در این رویکرد دو جریان ظهور نمود. جریان اول ارزیابی کلی از بهزیستی، مسرور بودن[۶۰] یا رضایتمندی[۶۱] را به عنوان معیار کیفیت زندگی مورد نظر قرار دادند. برای مثال برادبرن [۶۲](۱۹۹۶) مقیاس ده ماده ای تعادل عاطفی ای را برای ارزیابی احساسات ذهنی فرد نسبت به تجربه های منفی و مثبت در ارتباط با زندگی روزانه اش به وجود آورد. جریان دوم رویکرد روانشناختی، به طور تجربی زمینههای خاص زندگی را شناسایی کرده و واکنش فرد را نسبت به این زمینه ارزیابی نمودکه بیانگر شاخصی از درک خوشبختی بود (اکبری بیاتیانی، ۱۳۸۸).
مدل های کیفیت زندگی:
مدل روحی- روانی
این مدل بر روی رشد فردی، توانایی شناختی، سازگاری و کارایی، شان و بزرگی، استقلال، کنترل، خودمختاری، نفوذ و تسلط بر خود و همچنین خوش بینی و بدبینی تأکید دارد (طیبی رامین، ۱۳۹۲).
مدل ایدئولوژیکی یا فردی
این مدل مبتنی بر ارزش ها، تفاسیر و انتظارات فردی، رضایت فرد از وضعیت و موقعیت خود و شرایط و اولویت های زندگی است. این شاخص ها به وسیله تکنیک های کیفی، نیمه ساختار یافته و مصاحبه های فردی سنجیده می شود (فرایش[۶۳]، ۲۰۰۶).
مدل ادراکی کیفیت زندگی ژان[۶۴]
ژان ابعاد کیفیت زندگی را در قالب رضایت از زندگی، مفهوم خود، فاکتورهای بهداشتی- عملکردی و اقتصادی- اجتماعی مطرح میکند. بر اساس این نوع مدل، زمینههای شخصی فرد، سلامت، وضعیت اجتماعی، فرهنگ، محیط و سن بر کیفیت زندگی اش تاثیر دارد. مفهوم درک شده از کیفیت زندگی حاصل اثر متقابل بین شخص و محیط او خواهد بود (تاتینا بلداچی، ۱۳۸۷).
مدل فرل و هاسی
فرل و هاسی[۶۵]مدلی را ارائه نمودند که بر اساس آن، کیفیت زندگی متاثر از رفاه جسمی، رفاه روانی، رفاه روحی و رفاه اجتماعی قلمداد می شود (طیبی رامین، ۱۳۹۲).
عوامل مؤثر بر کیفیت زندگی
بسیاری از محققین رابطه بین صفات فردی و کیفیت زندگی را مورد بررسی قرار داده و عواملی را شناسایی کردهاند. این عوامل شامل میزان شناخت از خود، تنش های متحمل شده، میزان دست یابی به اهداف زندگی، روش های مقابله و میزان سازگاری هستند. تلقی فرد از خود شامل عواملی از قبیل مفید بودن، تصویر ذهنی از خود، مولد بودن، نحوه نگرش نسبت به زندگی و آینده نگری، تاثیر زیادی بر کیفیت زندگی دارد (فرایش، ۲۰۰۶).
متغیرهای روانی مانند افسردگی، اضطراب، اعتماد به نفس و خوش بینی میتواند به عنوان واسطه بر تاثیر متغیرهای فردی (سن، وضعیت اقتصادی- اجتماعی) و حتی بیماری ها بر کیفیت زندگی نقش داشته باشند. سایر عوامل مؤثر بر کیفیت زندگی شامل: رضایت از خود و زندگی خانوادگی، منابع اقتصادی در دسترس و فعالیت های اجتماعی هستند (اسفنجاری کناری، ۱۳۸۸).