وضعیت هایی که باعث ایجاد هیجان های قوی و شدید میشوند همواره به تفکر زیادی نیازی دارند. برای برخی از افراد بسیار دشوار است که قبول کند شغل جدیدشان به آن چیزی که می خواستند تبدیل شده است. خود مدیریتی چیزی است که وقتی به عمل دست می زنید یا نمی زنید روی میدهد خود آگاهی وابسته به خود-آگاهی شما است و دومین عامل اصلی در قابلیت های فردی است. خود مدیریتی یعنی توانای استفاده از آگاهی هیجان ها برای انعطاف پذیر ماندن و و رفتار خود را به طور مثبت رهبری کردن. یعنی واکنش های هیجانی خود و نسبت به مردم و وضعیت های مختلف را مدیریت کردن.یعنی هیجان ها ترس فلج کننده تولید میکنند. این ترس، افکار را به قدری مشوش و غبار آلوده میکند که اگر بخواهید در ان لحظه کاری را انجام دهید نمی توانید تصمیم بگیرید بهترین کاری که می توانید انجام بدهید کدام است در چنین شرایط توانایی در تحمل کردن انواع هیجان ها در لحظه ای بلند یا کوتاه خود مدیریتی را نشان میدهد . وقتی احساسات خود را درک می کنید دامنه و تعداد آن ها شما را اذیت نمی کند بهترین کاری که میتواند انجام بگیرد خودش را نشان خواهد داد. قابلیت های اجتماعی، قابلیت های اجتماعی بر توانایی در درک کردن و مدیریت کردن روابط متمرکز است قابلیت های اجتماعی محصول مهارتهای هوش هیجانی است مهارت هایی که در حضور دیگران به دست میآیند(گنجی ۱۳۸۴، ۱۱۹-۱۰۰).
۲-۲-۱ آگاهی اجتماعی و مدیریت رابطه
آگاهی اجتماعی عبارت است از توانایی درحدس زدن دقیق هیجان های دیگران و فهمیدن اینکه واقعا آن ها چه احساسی دارند به این معنا که متوجه شوید دیگران چه فکر میکنند حتی اگر خودتان مثل آن ها فکرواحساس نکنید گاهی آنقدر درگیرهیجانهای خودهستید که به آسانی فراموش می کنید که باید دیدگاه طرف مقابل رادر نظر بگیرید. مدیریت رابطه محصول سه مهارت هیجانی اول است که خودآگاهی، خود مدیریتی وآگاهی اجتماعی از جمله این مهارتهاست(گنجی ۱۳۸۴، ۱۱۹-۱۱۰).
مدیریت رابطه عبارت است از توانایی به کارگیری از هیجانهای خود واستفاده ازهیجان های دیگران برای مدیریت کردن تعامل ها که این کار باعث می شود تا تبادل اطلاعات شفاف شود و شخص به طور مؤثر بتواند از عهده تعارض ها و برخورد ها برآید. همچنین مدیریت رابطه پیوندی است که در طول زمان با دیگران به وجود میآید. کسانی که روابط خود را خیلی خوب مدیریت میکنند ارزش آن ها را میدانند و به آن ها پای بندند و خوب آگاه هستند که ارتباط داشتن با تعداد زیادی از مردم حتی کسانی که از آن ها زیاد خوششان نمیآید به نفع آن ها است(شامرادلو۱۳۸۳، ۸۷).
روابط محکم و استوار چیزی ارزشمند و مفید است که باید به دنبالش بود و قدر آن را دانست. روابط پا بر جا نتیجه درک از مردم، نحوه برخورد با آنها و گذشته مشترک با آن هاست . هوش هیجانی، سالهاست که جدیدترین نظریه پردازان هوش بهره کوشیدهاند تا بجای آنکه عواطف هوش را دو متضاد ناهمساز در نظر بگیرند، احساسات را به حیطه هوش وارد کنند و از این رو ال.ای.ثرندایک روان شناس نامداری که در دهههای ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ در همگانی کردن نظریه هوش بهره نقش مهمی داشت در مقاله ای در روزنامه هارپر اظهار داشت: هوش هیجانی یعنی توانایی درک دیگران و عمل کردن عا قلانه در ارتباط های بشری. ثرندایک معتقد بود هوش از یک مؤلفه تشکیل نشده است، چرا که نمی توان با یک هوش تواناییهای انسان را سنجید و به همین دلیل او سه نوع هوش را مطرح میکنند: هوش اجتماعی، هوش عینی و هوش انتزاعی. به نظر وی هوش هیجانی عبارت است توانایی درک دیگران و برقراری رابطه مناسب با آن ها.
از این نقطه نظر فرد باهوش کسی است که در هنگام قرار گرفتن در یک جمع بتواند احساسات و عواطف دیگران را بخوبی درک کند و با آن ها رابطه خوب برقرار کند( خسرو جاوید ۱۳۸۱، ۵۴).
کسلر[۱۰] نیز در ابعاد غیر عقلانی هوش عمومی تأکید کردهاست . عبارت زیر بیانگر تأکید وکسلر بر مفهوم هوش هیجانی است .
سوال اصلی این است که آیا تواناییهای غیر عقلانی یعنی هیجانی و نظری عوامل غیر عقلانی که تعیین کننده هوش اند وجود دارد چنان که مشاهده آتی تأیید کننده این فرضیه باشد نمی توان فرض کرد که بتوان هوش کلی را بدون لحاظ کردن عوامل غیر عقلانی محاسبه کرد (لیپر[۱۱] ۱۹۴۸به نقل از بار- ان ۱۹۹۷، ۱۱۷) اظهار کرد : تفکر هیجانی قسمتی از تفکر منطقی است و به هوش کلی آن ها کمک میکند.
این فرضیات اولیه پس از نیم قرن دراندیشه استاد دانشگاه بار وارد گارنر تبلور شد وی دیدگاه سنتی متخصصان به اوایل قرن بیستم از هوش هیجانی راوسعت بخشید او معتقدبودکه هوش هیجانی (یا به قول خود او هوش شخصی) است. بعد هیجانی مفهوم هوش چند وجهی وی شامل دو جز کلی است که تحت عنوان (قابلیت های درون روانی) و (مهارت های بین فردی) مطرح شده اند.
هوش درون فردی هوشی است که به ما کمک میکند تا با آنچه انجام میدهیم افکارمان، احساساتمان و به تمامی روابطی بین این امور معنا ببخشیم با این وجود میتوانیم یاد بگیریم خودمان وهیجاناتمان را به خدمت بگیریم.
هوش بین فردی هوشی است که به ما امکان تنظیم روابط با دیگران-همدلی با آن ها-برقراری ارتباطات شفاف –وبرانگیختن آن ها وفهم ارتباط بین آن ها رافراهم میسازد.با این هوشچ میتوانیم به دیگران الهام ببخشیم واعتمادشان را به خودمان خیلی سریع جلب کنیم.