۲-۷-۲٫ نوروفیدبک
شکلی از بیوفیدبک که افراد را قادر میسازد وضعیت روحی روانی خود را با تنظیم فعالیت الکتریکی مغز خود تغییر دهند. نورفیدبک یا EEG بیوفیدبک است. دلیل تمرکز ویژه روانشناسی بر این حیطه این است که مغز تنظیم کننده مرکزی هیجانات، نشانگان فیزیکی، افکار و رفتارهایی است که بسیاری از مشکلات را که افراد را به مطالبه مشاوره و درمان روانشناختی وادار میکند تبیین میکند. نوروفیدبک بر پایه ایده پذیرفته شده ارتباط ذهن- بدن و شامل آموزش ذهن برای عمل به شیوه ای بهینه به منظور تجربه درست رفتاری، فیزیکی، شناختی و هیجانی است و در واقع توانایی ذهن را برای بازسازی، تغییر و التیام خود به روش طبیعی درگیر و افزایش میدهد (لاورنس، ۲۰۰۲). به طور کلی نوروفیدبک در دو شاخه عمده اثربخش است: ۱- نرمال سازی EEG 2- رشد فردی و انعطاف پذیری ذهنی (دموس،۲۰۰۵).
نوروفیدبک روش ایمن و بدون دردی است که طی آن حسگرهایی که الکترود نامیده میشوند به سر بیمار متصل میگردد (کیزر[۱۱۰] و اوتمر[۱۱۱]،۲۰۰۰). نوروفیدبک فرایند ضبط و فرستادن داده ها به سوی مراجع است (کریس ول،۱۹۹۷ به نقل از دموس،۲۰۰۵). در این روش، حسگرهایی که الکترود نامیده میشوند به پوست سر بیمار وصل میشوند. این حسگرها اطلاعات مربوط به سطح فعالیت مغزی افراد را ثبت و در غالب امواج مغزی به آن ها نشان میدهد.اطلاعات دریافتی پیرامون فعالیت مغزی بیمار، توسط دو مانیتور قابل مشاهده است. در نتیجه فعالیت امواج مغزی (از جمله آلفا، تتا، بتا[۱۱۲] و دلتا[۱۱۳])، که فرآیندهای ناهشیار و خارج از اراده فرد هستند، برای بیمار و درمانگر کاملا محسوس میگردد و بیمار با کمک درمانگر و با دریافت محرکهای دیداری- شنیداری قادر خواهد بود هر یک از امواج آلفا، بتا، تتا و دلتا و …را که در مقایسه با پایگاه داده های نرمال موجود، نابهنجار تشخیص داده شده و خارج از شکل طبیعی (مثلا با بسامد بالاتر یا پایین تر از حد معمول، شدت بیشتر یا کمتر از حالت نرمال و…) عمل میکنند، کنترل کرده و طی جلسات آموزش آن ها را به حالت بهنجار تبدیل کند (گانکلمن و جانسون،۲۰۰۵).
ابزارهای مورد استفاده در نوروفیدبک (الکترودها و دستگاه ثبت امواج)، صرفاً به عنوان منبع ثبت، عینی سازی و ارائه اطلاعات استفاده میشوند و هیچ گونه جنبههای تهاجمی ندارند. در واقع نورفیدبک یک سیستم انتقال یک سویه اطلاعات از دنیای درون مغز به دنیای بیرون است، و هیچ چیزی از بیرون وارد مغز نمیشود (زایدل[۱۱۴] و بارنیا[۱۱۵]،۲۰۰۵).
ابتدا مصاحبه ای اولیه ای جهت به دست آوردن توصیفی از علائم و شناسایی کلی از تاریخچه سلامتی و خانوادگی افراد انجام میشود. میتوان آزمونهای دیگری هم انجام داد. از فرد EEG گرفته میشود و سپس تحت اولین جلسه آموزش قرار میگیرد. جلسه اول ممکن است حدود ۲ساعت طول بکشد، سایر جلسات حدود ۴۵ دقیقه تا یک ساعت طول می کشد. تعداد جلسات حداقل سه روز در هفته و درباره برخی از اختلالات مثل سوء مصرف مواد و وابستگی به مواد هر روز هفته میباشد. طی جلسات درمانی بیمار در یک اتاق نسبتاً آرام روی یک صندلی راحت نزدیک به سیستم کامپیوتری تصویری قرار میگیرد. درمانگر بر اساس پروتکل درمانی، حسگرهای[۱۱۶] مخصوص ضبط امواج مغزی را به سر و گوشهای بیمار وصل میکند. هیچ چیزی از کامپیوتر به حس گرها منتقل نمیشود، این یک انتقال یک سویه از حس گرها به کامپیوتر است تنها احساس فیزیکی که وجود دارد آگاهی از وجود حس گرها روی مو یا چسبیده به گوش است. یک یا چند حس گر روی فرق سر و یکی هم روی هر یک از دو گوش قرار میگیرد.
امواج دریافتی به وسیله یک تقویت کننده و یک دستگاه کامپیوتری که علائم را پردازش کرده و پسخوراند مناسب را فراهم می آورد، پی گیری میشود. در رایج ترین روش مورد استفاده برای نوروفیدبک، بیمار در مانیتور خود یک بازی ویدئویی را انجام میدهد. البته بر خلاف بازیهای رایج بیمار نباید از دست خود استفاده کند، بلکه این کار را از طریق امواج مغزی خود انجام میدهد.
درمانگر در طول درمان، امواج مغزی و تحلیلهای صورت رفته از آن ها را در مانیتور خود مشاهده میکند و جریان بازی را به گونهای هدایت میکند تا الگوی مناسب و بهنجار امواج مغزی فعال شود. از آزمودنی خواسته میشود که این بازی یا صوت و نمایش را به وسیله مغزش و تنها با تمرکز بر روی آن، بدون به کارگیری دستها هدایت کند. بازی به گونهای توسط درمانگر نتظیم میشود که با افزایش یا کاهش فعالیت در یک موج مورد نظر تقویت ارائه میشود. وقتی فعالیت در یک باند نامناسب افزایش یا کاهش مییابد بازی یا تقویتها بازداری میشود. به تدریج مغز و به دنبال آن فرد یاد میگیرد به علائم خاصی پاسخ دهد و کم کم یادگیری پیرامون امواج مغزی جدید جایگزین الگوی امواج مغزی غلط قبلی میشود این الگوی جدید آن چیزی است که به آنچه در افراد فاقد اختلال به طور نرمال وجود دارد نزدیک تر است (هاموند ۲۰۰۶؛ LIB 2004؛ ماستر پاسکوا و هلی، ۲۰۰۳؛ لاورنس، ۲۰۰۲). شکل۲-۵ نمایی از جلسه درمانی نوروفیدبک را نشان میدهد.
شکل۲-۵٫ نمایی از جلسه درمانی نوروفیدبک
۲-۷-۳٫ مبانی نظری نوروفیدبک
پس از کشف نقش مهم مغز در فرایندهای هیجانی، تحول فرد و صفات شخصیت و این که بدعملکردی مغز، بدعملکردی رفتاری و روانی و اختلالات مختلف روانشناختی را ایجاد میکند (دامازیو، ۱۹۹۴؛ به نقل از دموس، ۲۰۰۵). تصویربرداری مغزی به دانشمندان اجازه داده تا متابولیسم فعالیت نواحی خاصی مغز را حین فعالیتهای هیجانی- شناختی مشاهده کنند (دموس، ۲۰۰۵)این دانش کلید درک چگونگی اثربخشی نورفیدبک در درمان و کمک به بیماران است.
مکانیسم زیربنایی اثربخشی درمانهای طولانی مدت نورفیدبک در تغییرات رفتاری، به وسیله تحقیقات انجام شده در زمینه انعطاف پذیری عصبی تبیین شده است. محققان نشان دادهاند تجاربی که فعالیت عصبی را تحریک میکنند، میتوانند ساختار و عملکرد مغز را تغییر دهند. یکی از تبیینها این است که تحریک مغزی، فعالیت الکتریکی مغز، ترکیب، ترشح و فعالیت نوروتروفینها را افزایش میدهند. که این خود منجر به پیوستگی و اتصال سیناپسی بیشتر میشود (فردریک[۱۱۷] و همکاران،۲۰۰۴) در واقع مکانیسم اثربخشی این روش بر این اساس است که مغز دائما سازش پذیر و دارای قابلیت بالای یادگیری است و میتواند یاد بگیرد عملکردش را تغییر دهد و بهبود دهد. اگر سرنخهایی درباره این که چه چیز باید تغییر کند در اختیارش قرار داده شود (LIB،۲۰۰۴).
تحریک درست و به موقع مغز میتواند باعث رشد و عدم تباهی مغز و سیناپسها و حتی شکل گیری سیناپسهای جدید و آغاز فعالیت بهنجار در آن ها شده و در بهبود اختلال روان شناختی موجود مؤثر باشد؛ و بالعکس عدم تحریک به موقع و درست سیناپسها باعث کاهش تدریجی فعالیتها و تأخیر رشد عصبی و مرگ سیناپسی و به دنبال آن بروز علائم اختلالات مختلف میشود. اساس شکل گیری نوروفیدبک همین فرضیه عصب شناختی است (دوفی،۲۰۰۴).در فرایند نورفیدبک یادگیری به سه شکل رخ میدهد: