و در تبصره همین ماده آمده است: قذف هر یک از ائمه معصومین علیهم السلام و یا حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها یا دشنام به ایشان در حکم ساب النبی است.
در مورد اینکه آیا فردی که به یکی از امامان معصوم (ع) یا حضرت فاطمه(س) توهین کند، نیز مشمول حکم سب النبی میگردد یا خیر؟ صاحب جواهر ادعای اجماع محصل و منقول میکند. فقهای دیگر نیز با صاحب جواهر هم عقیده بوده و به روایاتی در مورد سبّ ائمه(ع)استناد میکنند.از جمله آن ها، روایتی است که ضمن آن از حضرت امام صادق (ع) درباره کسی که به حضرت علی(ع) ناسزا میگوید و از آن حضرت برائت می جوید، سوال شد، حضرت پاسخ داد: به خدا سوگند خون او مباح است، البته هزار تا از ایشان،ارزش یک تن از شما را ندارد، پس اگر خطری شما را تهدید میکند،او را رها کنید.[۱۹۵]
مرحوم آیت الله خویی در مورد سبّ حضرت زهرا (س) می فرماید: تقریباٌ تمامی فقهای شیعه اتفاق نظر دارند، سبّ حضرت فاطمه زهرا (س) همانند سب پیامبر (ص) موجب مجازات است و بر این مسئله اجماع محصل و منقول شده است، چه که ائمه (ع) حضرت زهرا (س) و شخص پیامبر (ص) تابع حکم واحدی میباشند و آیه تطهیر آن ها نیز دلالت دارد.[۱۹۶]
در ماده ۵۱۳ ق.م.ا. ذیل عنوان اهانت به مقدسات اسلامی آمده است:
هر کس به یکی از مقدسات اسلامی یا هر یک از انبیای عظام یا ائمه طاهرین (ع) یا حضرت صدیقه طاهره (س) اهانت نماید، اگر مشمول حکم ساب النبی باشد، اعدام و در غیر این صورت، به حبس یک تا پنج سال، محکوم خواهد شد.[۱۹۷]
کیفر ساب النبی و تاثیر توبه بر آن
معظم فقهای عامه، با استناد به روایاتی که در منابع روایی آنان ذکر گردیده، قتل ساب النبی را واجب می دانند و قائلند ظهور توبه از جانب وی، مسقط حد قتل نخواهد بود. اما مالک معتقد است ساب النبی، مرتد است لذا توبه داده می شود و در صورت عدم توبه، قتلش واجب است.[۱۹۸]
فقهای امامیه نیز بر قتل ساب النبی اتفاق نظر دارند و معتقدند: قتل او بر هر سامعی، بدون اذان امام و حاکم واجب است. مستند دیدگاه آنان، روایاتی است که مجازات قتل را برای ساب النبی و الائمه را به نحو مطلق و بدون هیچ قیدی – مگر ضرر جانی – بیان کردهاند. لازم است ذکر شود، با توجه به اینکه ضمن روایات این باب، اشاره ای به استتابه و پذیرش توبه ساب النبی نشده است، فقهای امامیه نیز تاثیری برای توبه ساب النبی در سقوط مجازات وی، ذکر نکرده اند.[۱۹۹]
بند هفتم- ارتداد:
ارتداد از واژه ی ردهّ گرفته شده است و در لغت به معنی بازگشت است. در فرهنگ دینی، بازگشت به کفر ارتداد و ردهّ نامیده می شود.[۲۰۰]
آقای خوئی معتقد است: مرتد کسی است که از دین اسلام خارج شده است.[۲۰۱]
همه علما اتقاق نظر دارند: که ارتداد گناه است و بیشر آن ها کیفر مرتد را قتل می دانند، اما در وجوب قتل مرتد اختلاف است. قانون مجازات اسلامی در خصوص ارتداد جرم انگاری ننموده و در قوانین کیفری دیگر هم تعریفی از ارتداد ارائه نشده است و مجازاتی نیز برای آن در نظر گرفته نشده است، در ماده ۲۶ قانون مطبوعات آمده است ((هر کس به وسیله مطبوعات به دین مبین اسلام و مقدسات آن اهانت کند. در صورتی که به ارتداد منجر شود حکم ارتداد در حق او صادر و اجرا و اگر به ارتداد نینجامد طبق نظر حاکم شرع بر اساس قانون تعزیرات با وی رفتار خواهد شد)). لازم به توضیح است که در زمان تصویب و اصلاح این قانون(۱۳۷۹) نه قانونی به نام تعزیرات وجود نداشت و نه جرمی به نام ارتداد در قوانین پیشبینی گردیده بود. در ق. م.ا مصوب ۱۳۹۲ در مورد سبّ النبی مواد ۲۶۲ و ۲۶۳ آورده شده است که در واقع این جرم جزء ملحقات حکمی ارتداد است نه خود ارتداد و در پیش نویس قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۹۲ در مورد سب النبی ماده ۲۲۵ به این جرم اختصاص داده شده بود که پس از تصویب نهایی دیگر به چشم نمی خورد که این خود موجب انتقاد و سوال است.
انواع مرتد:
معظم فقهای امامیه معتقدند، مرتد بر دو نوع است:
الف- مرتد ملی: کسی که از ابتدا کافر بوده، یعنی انعقاد نطفه اش در حال کفر والدین صورت گرفته و بعد از رسیدن به بلوغ، دین اسلام را برگزیند اما دوباره از تدین به اسلام بر گردد، مشمول این عنوان می شود. مرتد ملی توبه داده می شود، اگر توبه کرد مجازات وی ساقط میگردد و در غیر این صورت کشته می شود. اموال چنین فردی از مالکیت او خارج نمی شود مگر آنکه بمیرد. همسرش نیز از هنگام ارتداد وی عده طلاق نگه میدارد. اگر بعد از پایان مدت زمان عده، بر کفر خویش باقی بود، همسرش از او جدا می شود، اما در صورت توبه و بازگشت به اسلام، حرمت نکاح او از بین نمی رود.[۲۰۲]
ب- مرتد فطری: کسی که بر فطرت اسلام متولد شده باشد یعنی در حال انعقاد نطفه، پدر و مادرش مسلمان باشند و او نیز بعد از بلوغ، دین اسلام را برگزیند اما بعد از آن کافر گردد و از دین اسلام خارج شود. چنین فردی مرتد فطری است.
اکثر فقهایی که مرتد را شامل ملی و فطری می دانند، در خصوص کیفر و مجازات وی معتقدند که توبه مرتد فطری به هیچ وجه پذیرفته نمی شود و مجازات او، یعنی، قتل، حتمی است.
همسرش نیز باید از او جدا شده و عده وفات نگه دارد. دارایی او که در زمان ارتداد مالک آن بوده است، پس از ادای دیونی که سابق بر ارتداد بر ذمه اش بوده،
به ورثه او یعنی خویشاوندان مسلمانش منتقل میگردد و اگر اقوام مسلمان نداشته باشد، امام وارث او محسوب میگردد و کافر مطلقا از او ارث نمی برد.[۲۰۳]
اما دیدگاه مذکور قابل خدشه است، چرا که اصول عقاید اسلام عبارت است از: اعتقاد به توحید، نبوت، عدل (از جمله در قانون گذاری) امامت و معاد. اگر کسی قلباً و از روی علم و آگاهی به مجموع این اصول معتقد باشد، مسلمان است. بنابرین اعتقادات مذکور تقلیدی نیست. مسلمان کسی است که اسلام را بپذیرد و اعتقادش به احکام و قوانین اسلام کامل و «عن علم» باشد. در مقابل مرتد کسی است که اسلام را پذیرفته و به آن اعتقاد پیدا کرده – به همان نحوی که بیان گردید – و سپس به یک دین و ایدئولوژی دیگری متمایل گشته و اعتقاد پیدا کردهاست یا این که به این باور رسیده که نباید به دینی معتقد باشد. در همه این موارد، او از اعتقاد به اسلام برگشته است.
پیش از پرداختن به بحث تاثیر توبه بر کیفر مرتد فطری، بحث موضوعی که در این جایگاه قابل طرح میباشد، بررسی این مطلب است که آیا در اسلام آزادی عقیده وجود دارد یا خیر؟ طبیعت و خلقت انسان بر این است که خداوند او را آزاد در اندیشه، تفکر و اراده خلق کردهاست. کرامت و ارزش انسان، عمدتاًً بر این معنا است که انسان موجودی مختار است،
نه مجبور به فعل است و نه به ترک آن. به تعبیر شیخ الرئیس «الانسان مجبور باختیاره» یعنی هویت انسان این است که ذات او مختار است.
از طرفی در قرآن هم ذات باریتعالی می فرماید: «لا اِکراهَ فِی الدّین».[۲۰۴]
به این معنی که هیچ کس نمی تواند با اکراه، تدین به دین پیدا کند، یعنی نمی توان با اجبار و اکراه کسی را وادار به پذیرش دینی کرد.