حقیقت و ایرانشاهی هم در پژوهش خود در سال ۱۳۸۹؛ همانند کوپر و همکارانش (۲۰۰۸) اعتقاد داشتند که واکنش غیر منطقی سرمایه گذاران نسبت به تغییرات اقلام تعهدی به علت جنبه سرمایه گذاری این اقلام است. از آنجایی که اقلام تعهدی محاسبه شده از طریق تغییرات غیرنقدی سرمایه در گردش به عنوان معیاری برای رشد/ سرمایه گذاری شرکت محسوب می شود؛ بنابرین سرمایه گذاران افزایش در اقلام تعهدی را نشانه مثبتی در شرکت توصیف نموده و سودآوری شرکت را خوش بینانه پیشبینی می نمایند و برعکس کاهش در اقلام تعهدی را نشانه منفی در شرکت توصیف نموده و سودآوری آتی شرکت را بدبینانه پیشبینی میکنند. آن ها در پژوهش خود به این نتیجه رسیدند که بین معیارهای رشد (از جمله؛ رشد تعداد تولید، رشد مقدار فروش؛ رشد دارایی ثابت و تأمین مالی خارجی) و اقلام تعهدی رابطه مثبت و معنی داری وجود دارد؛ بدین علت اقلام تعهدی را معیاری برای رشد و سرمایه گذاری در نظر گرفتند. آن ها همچنین در پژوهش خود وجود اقلام تعهدی خلاف قاعده را تأیید کردند و بیان نمودند که رابطه منفی بین اقلام تعهدی و بازده آتی سهام به علت وجود سرمایه گذاران بی تجربه در بازار ایجاد می شود.سپس بعد از تأیید وجود سرمایه گذاران بی تجربه در بازار، جنبه سرمایه گذاری اقلام تعهدی را به عنوان عامل واکنش ناصحیح نسبت به تغییرات اقلام تعهدی مورد بررسی قرار دادند و به این نتیجه رسیند که، هر چه نقش سرمایه گذاری اقلام تعهدی بیشتر می شود؛ اقلام تعهدی خلاف قاعده افزایش مییابد؛ که علت آن را واکنش بیش از وافع سرمایه گذاران نسبت به تغییرات اقلام تعهدی بیان نمودند. در نتیجه می توان استنباط کرد که سرمایه گذاران نسبت به اخبار جدید منتشره در ارتباط با افلام تعهدی واکنش غیر منطقی نشان داده و موجب ایجاد بازده مازاد در بازار میشوند که این نشانه عدم کارایی بورس اوراق بهادار تهران میباشد.
وُ جین و همکارانش[۳۸] (۲۰۰۹) اظهار داشتند که شرکت ها در واکنش به تغییرات نرخ بهره، اقلام تعهدی را تعدیل میکنند. زمانی که نرخ بهره کاهش مییابد، اکثر پروژه ها سودآور شده، اقلام تعهدی افزایش مییابد، ولی بازده های آتی کاهش مییابد؛ زیرا نرخ تنزیل پایین به معنی بازده مورد انتظار پایین در آینده است و زمانی که نرخ تنزیل افزایش مییابد، پروژه های کمتری سودآور شده؛ اقلام تعهدی کاهش مییابد، ولی بازده آتی باید افزایش یابد؛ زیرا نرخ تنزیل بالا به معنی بازده های مورد انتظار بالا در آینده است. در نتیجه بین اقلام تعهدی و بازده سهام رابطه منفی وجود دارد.
۲-۶٫ کیفیت افشا و قیمت گذاری نادرست اقلام تعهدی و جریان نقدی
هدف اصلی افشا آگاه کردن تحلیل گران و سرمایه گذاران درباره مبلغ و زمان بندی جریان های نقدی آتی است تا تحلیل گران مالی و سرمایه گذاران پیشبینی بهتری از سودهای آتی داشته باشند. بنابرین شفافیت و افشای بهتر برای سهامداران، اطلاع دهندگی بهتری ایجاد میکند. تحقیقاتی که در این زمینه صورت گرفته است، نشان میدهد که یک افشای خوب، دقت پیشبینی تحلیل گران از سود سال های آتی را بهبود می بخشد. به این معنی که شرکت های با سطح افشای بالا نسبت به شرکت های با سطح افشای پایین، رابطه قوی تری با بازده سهام سودهای آتی دارند(دسای و همکارانش، ۲۰۰۴).
افشای اطلاعات، نقش اساس در تصمیم گیری های صحیح و آگاهانه گروههای مختلف به خصوص سرمایه گذاران دارد. اما واحدهای اقتصادی بدون فشارهای خارج سازمان و الزامات قانونی و حرفه ای، تمایلی به افشای کافی اطلاعات مالی ندارند. احتمال می رود که عدم تمایل به افشای کافی با قیمت گذاری نادرست اجزای سود(اقلام تعهدی و جریان وجه نقد) مرتبط باشد. هدف های حسابداری و گزارشگری مالی ایجاب میکند که اطلاعات مربوط، به گونه ای مناسب افشا شود و دسترسی به این اطلاعات برای همه ممکن باشد(عرب مازار یزدی و ارزیتون، ۱۳۸۶). مطابق با نظر اسلون (۱۹۹۶)، ممکن است سرمایه گذاران در درک محتوای اطلاعات اقلام تعهدی کند عمل کنند. اگر آن ها اطلاعات مرتبط با جزء تعهدی و جزء نقدی سود را برای پیشبینی سودهای آتی بهتر درک کنند، به همان نسبت اوراق بهادار را به اندازه قیمت گذاری خواهند کرد.
اسلون(۱۹۹۶) شواهدی فراهم میکند که سرمایه گذاران، پایداری اقلام تعهدی را بیش از واقع و پایداری جریان نقدی را کمتر از واقع برآورد میکنند. ادبیات او اصولاً بر تخمین بیش از اندازه ثروت متمرکز می شود. هر چند، تحقیقات اخیر پیشنهاد میکند که تمرکز تحقیق بر قیمت گذاری نادرست اقلام تعهدی، بدون بررسی قیمت گذاری نادرست جریان نقدی ناقص است(بارون و مگیلک[۳۹]، ۲۰۰۹؛ دسای و همکارانش، ۲۰۰۴؛ یو[۴۰]، ۲۰۰۷).
۲-۷٫ پیامدهای قیمت گذاری نادرست اقلام تعهدی و جریان نقدی
برخی محققان بر این باورند که شرکت ها تمایلی به ارائه اطلاعات ندارند؛ مگر آن که دولت یا حرفه حسابداری آن را الزام آور نماید. به عقیده هندریکسون و ون بردا(۱۹۹۲) یکی از دلایل بی میلی شرکت ها در افشای اطلاعات این است که چون سرمایه گذاران نمی توانند رویه ها و سیاست های حسابداری را درک کنند، افشای اطلاعات بیشتر موجب گمراهی آنان خواهد شد. این دیدگاه هم دارای پشتوانه ای قوی نیست، زیرا مدیران مالی و تحلیل گران در زمینه حسابداری، آموزش های تکمیلی دیده اند و سهامداران میتوانند از دیدگاه تخصصی آنان استفاده کنند. بنابرین سرمایه گذاران، سود شرکت هایی که کیفیت افشای آن ها بالا است را بهتر درک میکنند و در نتیجه قیمت گذاری نادرست کمتری را در اجزای سود این شرکت ها مشاهده می شود. اگر قیمت گذاری نادرست اقلام تعهدی به علت توانایی محدود سرمایه گذاران برای ارزیابی پایداری این اقلام باشد، انتظارمی رود شرکت هایی که سرمایه گذاران با مهارت بالا اطلاعات حسابداری آن ها را تفسیر میکنند، قیمت گذاری نادرست کمتری در اقلام تعهدی تجربه نمایند(کولین و همکارانش[۴۱]، ۲۰۰۳).