چهارگزاره مشترک که مفهوم یادگیری سازمانی را پیریزی میکنند عبارتاند از:
۱) به منظور بقا، سازمان باید به سرعت تغییرات محیطی خود را بیاموزد. بدین معنی که توانایی یک سازمان برای تطبیق با تغییرات محیطیاش به منظور حفظ تولید مداوم بهینه شرکت به توانایی سازمان در یادگیریاش بستگی دارد.
۲) میزانی که یک سازمان نیاز دارد تا از شکلهای سنتی یادگیری به سمت یادگیری سازمانی حرکت کند، به درجه بیثباتی (تغییر) محیطیاش بستگی دارد.
۳) در گذشته حفظ اتحاد و سازش با محیط سازمان، مسئولیت مدیران ارشد بود، اما امروزه محیط آن قدری سریع در حال تغییر است که این کاردر توانایی تعداد کمی مدیران نخبه است که همراه با تغییرات ضروری خود را تغییر دهند.
۴) تمامی نیروی کار نیازمند سهیم شدن در شناسایی نیاز به تغییر و اجرای آن هستند که این امر به نوبه خود مستلزم این است که آنها در یادگیری نیز سهیم شوند.
این چهار گزاره بر پایه عقاید طرفداران یادگیری سازمانی بنا میشوند و هدف اصلی این تحقیق مطالعه اعتبار این عقاید است و همچنین مطالعه این که آیا در این زمینه اطلاعات حسابداری مدیریت به کار گرفته می شود.
از اینرو، در تحقیق حاضر اهداف زیر مورد بررسی قرار میگیرد:
۱- بررسی این مطلب که آیا بین ارتقاء یادگیری سازمانی و عملکرد تولیدی شرکت رابطه مثبت و معناداری وجود دارد.
۲-بررسی این مطلب که آیا بین میزان اطلاعات حسابداری مدیریت، یادگیری سازمانی و عملکرد تولیدی رابطه مثبت و معناداری وجود دارد.
۱-۴- اهمیت وضرورت انجام تحقیق
در مسیر تحولات تاریخی جامعه بشری آن چه که به عنوان منبع ثروت برای جوامع یا سازمانها مطرح بوده، دچار تغییر و تحول بوده و این تغییر بنیادین منجر به تغییر در اصول اقتصادی و کسب و کار این جوامع گردیده است. به همین دلیل، تغییر در منبع ثروت غالب، به عنوان نقطه عطف تحولات اقتصادی شناخته میشود. در طول دهه هشتاد نظریهپردازان مختلف حوزه های اقتصاد و مدیریت دوره جدیدی را پیشبینی میکردند. آنها بر این اعتقاد بودند که در سبز فایل، دانش به عنوان اصلیترین منبع ثروت در جوامع بشری مطرح خواهد شد. تغییرات در محیط کسب و کار از عصر صنعتی به سبز فایل مبتنی بر دانش سبب شده است که سازمانها تنها به فکر استفاده از داراییهای ملموس نباشند، چون امروزه تنها سرمایه های معنوی و داراییهای ناملموساند که میتوانند برای سازمانها ایجاد مزیت رقابتی پایدار نماید و به همین جهت محققان بسیاری در دهه های اخیر به اهمیت یادگیری سازمانی در خلق ارزش برای سازمانها پرداختهاند و از یادگیری سازمانی به عنوان یک منبع نامحسوس کلیدی در سازمانها نام برده میشود که درک مدیران از این قضیه و انعکاس آن در فرهنگ و ساختار سازمانی توسط آن ها عامل تضمینکننده بقای سازمان است (بنتیس، ۲۰۰۰: ۵۴۶).
بدون شک امروزه موفقیت از آن سازمانهایی است که به جای داراییهایی مثل ماشینآلات به طور مستمر نوآوری دارند، به دانش و مهارت کارکنانشان و همچنین به تکنولوژی جدید اعتماد میکنند. امروزه یادگیری سازمانی به عنوان راهانداز مهمی در خلق ارزش برای شرکتها تبدیل شده است و ارزش بازاری شرکت میتواند چندین یا حتی ده برابر ارزش دفتری آن باشد و این اختلاف برابر ارزشی است که یادگیری سازمانی ایجاد میکنند (لیو و همکاران، ۲۰۰۹، ص. ۲۶۱). ارزش تولید شده به وسیله داراییهای ناملموس همیشه در صورتهای مالی منعکس نمیشوند. اما شرکتهای پیشرو در این زمینه، این موضوع که داراییهای ناملموس جز اصلی عملکردهای مربوط به شرکتاند را درک کردهاند. امروزه یادگیری سازمانی به یک موضوع هیجانانگیز هم برای محققان و هم برای دستاندرکاران سازمانی تبدیل شده است و در رشتههای مختلف تلاشهای زیادی برای به کارگیری مفاهیم یادگیری سازمانی مشاهده میشود. برای مثال حسابداران علاقهمند به اندازهگیری آن در ترازنامه هستند، متخصصان فناوری اطلاعات درصدد کدگذاری آن در سیستمهای اطلاعاتی هستند، جامعهشناسان تمایل دارند قدرت را با آن متوازن سازند، روانشناسان تمایل دارند ذهنها را توسعه دهند، مدیران منابع انسانی تمایل دارند بازدهی سرمایهگذاری را از طریق آن افزایش دهند و کارکنان آموزش و توسعه، خواهان به کارگیری آن در برنامه های توسعه منابع انسانی هستند (عالم تبریز و همکاران، ۱۳۸۸: ۲۳).
این تحقیق درراستای نشان دادن اثرات یادگیری سازمانی بر عملکرد تولیدی شرکت با توجه به بخش حسابداری مدیریت سازمان است. و بر اساس نتایج تحقیق مدیران به نقش یادگیری سازمانی و اطلاعات حسابداری مدیریت بر بهبود عملکرد و تولید شرکت خود پی خواهند برد.
۱-۵- فرضیه های تحقیق
از آنجایی که دانش، یک منبع ارزشمند برای یک شرکت میباشد، ایجاد و حفظ مزیت رقابتی یک شرکت به طور قابل ملاحظهای وابسته به دانش و قابلیت های ایجاد دانش توسط آن شرکت میباشد (لیتل و همکاران[۲۰]، ۲۰۰۲). بنابرین یادگیری اثربخشی سازمانی، که از طریق آن دانش حاصل میگردد، در دستیابی به اهداف یک سازمان به عنوان نتیجهای از اهداف آن دخالت دارد و عملکرد سازمانی را ارتقاء میبخشد. در نتیجه میتوانیم اختلافات عملکردی سازمانها را از طریق نا برابریها در دانش یا فرآیندهای ایجاد عملیات (یادگیری سازمانی) ارزیابی و دنبال کرد (کنر و پراهالد[۲۱]، ۱۹۹۶). بعضی از محققان به صورت تجربی یک ارتباط مثبت بین یادگیری سازمانی و عملکرد شرکت نشان داده اند. سینونین[۲۲] (۱۹۹۷) به صورت تجربی بیان کرده که تجربیات مشترک یک شرکت که موجب افزایش گسترش دانش مشترک میگردد در منافع مشترک آتی شرکت دخیل میباشد. کراتز[۲۳] (۱۹۹۸) به صورت عملی استدلال کرد که شبکه های درون سازمانی میتوانند یادگیری اجتماعی را ارتقاء داده و در نتیجه میزان پذیرش تغییر محیطی را افزایش دهند. بار[۲۴] و همکاران (۱۹۹۲) و پنینگز[۲۵] و همکاران (۱۹۹۴) ارتباطات مثبتی را میان یادگیری از تجربه یا تغییرات محیطی و موفقیت شرکت نشان دادند.یانگ و سلتو[۲۶] (۱۹۹۳)، متوجه شدند که کمبود اطلاعات، مشکلات زیادی را در فرایند تولید، به دلیل اثربخش نبودن اطلاعات ایجاد مینمایند. چنحال[۲۷] (۱۹۹۷)، نشان داد که اثرات یادگیری سازمانی از اطلاعات عملکردی مرتبط با مدیریت کیفیت جامع، عملکرد شرکت را بهبود میبخشد. او نشان داد که اطلاعات عملکردی موجب افزایش یادگیری سازمانی در فرایند کنترل استراتژیک و عملیاتی میگردد. سیم و کیلوس[۲۸] (۱۹۹۸)، نیز بیان کردند که چنانچه تکنولوژیهای تولید مورد استفاده قرار گرفته باشد، گزارشهای مکرر بیشتر از عملکرد مالی مانند کیفیت و رضایتمندی مشتری می تواند از طریق یادگیری، عملکرد سازمانی را بهبود دهد.