۲-۳-۶ مفاهیم اساسی هوش هیجانی و هوش معنوی از دیدگاه مایر و سالووی
ادراک هیجانی: توانایی شناخت دقیق و درست هیجانات در خود و دیگران و تمیز قائل شدن بین ابراز هیجانات واقعی از هیجانات نادرست و غیرواقعی (ریاکارانه) اشاره دارد.
تنظیم هیجانی: به توانایی تنظیم مؤثر و تعدیل شدن هیجانات و مدیریت آن در خود و دیگران اشاره دارد؛ که این امکان را به فرد میدهد که هیجانات منفی را متعادل و ملایم نموده و هیجانات مضر و آسیبزا را به صورتی سازگار و انطباقی تبدیل کند.
شناخت هیجانی: توانایی فهم هیجانات و استفاده صریح و صادقانه، انعطافپذیر و ابتکاری از هیجانات در موقعیتهای اجتماعی است که در جهت حفظ انگیزه های مثبت برای رسیدن به اهداف به کار میرود.
۲-۳-۷ تئوری هوش هیجانی و هوش معنوی گلمن
گلمن در پاسخ به این سؤال که چرا برخی از افراد هوشمند (ازنظر هوش عمومی) در مقابل هیجانات لجامگسیخته و تکانههای سرکش از پا در میآیند یا به طرز حیرتآوری در بحرانهای زندگی خصوصی و عاطفی خود تسلیم شکست میشوند، مفهوم هوش هیجانی و هوش معنوی را مطرح میسازد و به نظر او مهارتها و تواناییهای هوش هیجانی و هوش معنوی تعیین میکند که چگونه میتوان از سایر استعدادهای خود و ازجمله هوش شناختی به بهترین صورت استفاده نمود.
«هوش هیجانی و هوش معنوی شامل تواناییهای شناخت هیجانات خود، درک احساسات درونی دیگران، مهار کردن هیجانات و اداره و مدیریت روابط، با نرمش و مدارا میباشد» (گلمن، ۱۹۹۵).
اگرچه هوش شناختی ممکن است برخی افراد را آماده مواجهه با وضعیتهای دشوار بسازد ولی هوش هیجانی و هوش معنوی نقش مهم و حیاتیتری در تعیین میزان موفقیت فرد و در موفقیتهای خاص دارد «هوش هیجانی» خصوصاًً در کاربرد آن در زمینههای تحصیلی، شغلی، رشد شخصی و اجتماعی بسیار موردتوجه قرارگرفته است (نیلسون، ۲۰۰۳).
نتایج بررسیها نشان میدهد که هوش هیجانی و هوش معنوی با رهبری کار گروهی، تبادلات اجتماعی و اصلاح رفتار رابطه دارد و به افراد کمک میکند تا در موقعیتهای خاص هماهنگ و متناسب عمل کنند.
افرادی با هوش هیجانی و هوش معنوی بالا، در بازشناسی احساسات خود و دیگران، ایجاد انگیزه نمودن در خود و هدایت هیجانات مثبت در خود و در دیگران، موفق هستند (گلمن ۱۹۹۵).
۲-۳-۸ مفاهیم اساسی هوش هیجانی از دیدگاه گلمن
گلمن به پنج مفهوم اساسی هوش هیجانی تأکید دارد:
خودآگاهی[۳۹]، خود تدبیری هیجانی[۴۰]، خود انگیزی[۴۱]، همدلی[۴۲]، مهارتهای اجتماعی[۴۳].
۲-۳-۸-۱ مؤلفههای خودآگاهی
خودآگاهی، توانایی شناخت و فهم حالات روحی و هیجانات خود و تأثیر آن ها بر روی دیگران است هر فرد نیاز دارد که درک مفهومی دقیق از هیجانات خود داشته باشد و برای سازگاری موقعیتهای فردی و اجتماعی با روشی صحیح از آن ها استفاده کند.
«خودآگاهی مبنای اعتمادبهنفس است، افرادی که نسبت به شناخت هیجانات خود اطمینان بیشتری دارند، ضعفها و قوتهای خود را میشناسند خودارزیابی واقعی دارند و دارای حس قوی از شایستگی خود هستند، لذا بهتر میتوانند هیجانات خویش را هدایت نموده و در زمینه اتخاذ تصمیمات شخصی، احساس اعتمادبهنفس بیشتری دارند.»
۲-۳-۸-۲ مؤلفه خود تدبیری
خود تدبیری هیجانی یا کنترل هیجانات، توانایی تنظیم احساسات خود و به کار بردن درست هیجانات و هدایت آن ها در جهت رسیدن به اهداف است که متکی بر توانایی خودآگاهی است. افرادی که میزان بالایی از این توانایی برخوردار هستند، با سرعت بیشتری ناملایمات زندگی را پشت سر میگذارند و در تسکین دادن خود، در جلوگیری از عکسالعملهای سریع و شتابزده هیجانی و تعدیل اضطراب و افسردگی ناشی از ناکامی، موفقترند (گلمن ۱۹۹۵) خودکنترلی هیجانی به این معنا نیست که افراد، احساسات واقعی خود را انکار یا سرکوب نمایند و همچنین به معنای کنترل بیشازاندازه و پنهان کردن همه احساسات هم نیست، بلکه مدیریت خود به این معنا است که افراد انتخاب میکنند که احساساتشان را چگونه و در چه زمانی بروز دهند. مدیریت خود، سرمایه بزرگی است که به فرد این امکان را میدهد که چگونه، چه زمان و در چه مکانی هیجانات خود را ابراز کند و بدین ترتیب فرد را قادر میسازد به گونهای که به روابط با دیگران آسیب نرسد به اهداف نائل شود و هیجانات خود را اظهار کند.
۲-۳-۸-۳ مؤلفه خود انگیزی
ایجاد انگیزش در خود برای حرکت به سوی اهداف توانایی است که فرد را در جهت کانالیزه و هدایت کردن هیجانات یاری میدهد، اشتیاق، انگیزه درونی میل رسیدن به هدف و بهکارگیری نیرو و پشتکار همراه امیدواری و خوشبینی، به فرد در مقابله با موقعیتهای دشوار زندگی، نیرو میدهد. توانایی ایجاد انگیزش و واداشتن خود به برنامهریزی و پیگیری آن تا انتها در جهت نیل به مقصود، هستهی مرکزی اثربخش بودن است. افرادی که از این توانایی برخوردارند، در کارهای محوله بسیار مولد و مؤثر میباشند.
۲-۳-۸-۴ مؤلفه همدلی
به توانایی درک احساسات دیگران، درک نیازهای هیجانی آنان و مهارت در بر خود با افراد بر اساس عکسالعملهای هیجانی آن ها، همدلی گفته میشود هماهنگی بااحساست دیگران، با هشیاری نسبت به هیجانات فرد دیگر آغازشده و سپس با حساس بودن نسبت به احساسات آنان ادامه مییابد. فردی با توانایی همدلی بالا بهخوبی میداند که نباید احساسات افراد را از طریق تحقیر، قضاوت انکار یا بیتوجهی، بیارزش نمودن همچنین برای درک دیدگاه دیگران و برقراری ارتباط مؤثر با آن ها باید از ارزشگذاری و برچسب زدن به آن ها پرهیز نمود.
گلمن (۱۹۹۵) همدلی را ریشه نوعدوستی و ترمزی برای خشونت بشر میداند به اعتقاد او همدلی را میتوان یاد گرفت و یادگیری انسان از مهرومومهای اولیه زندگی شروع میشود. حتی کودکان خردسال خانوادهای مهربان که فرزندانشان را ازنظر عاطفی موردتوجه قرار میدهند، غالباً برای آرام کردن و تسکین دوست غمگین و ناراحت خود تلاش میکنند.
دانستن اینکه افراد دیگر چگونه احساس میکنند دربرگیرنده درک و ارزیابی رفتارهای هیجانی و غیر گفتاری است که شامل جنبههای بدنی، حالات چهره، تن صدا و حرکات دیگران میشود. در تواناییهای اشخاص برای درک و پردازش این نوع اطلاعات هیجانی، تفاوتهای فردی وجود دارد .
(سالووی ۱۹۹۳، سالووی و مایر ۱۹۹۰).
بدین ترتیب افرادی با همدلی بالا توانایی شنیدن و پذیرفتن حالات هیجانی دیگران (آشفتگی، ناراحتی و یا شور و اشتیاق و …) را دارند و در برقراری ارتباط مؤثر را دیگران موفقاند.