ط- بالا بودن مهریه باعث افزایش توقعات میگردد.
ی- بالا بودن مهریه باعث افزایش سن ازدواج و حتی کاهش ازدواج میگردد.
ک- بالا بودن مهریه موجوب افسردگی و سردرگمی مرد میگردد.
خانواده ها با شعار “کی داده کی گرفته” مبالغ سرسام آوری را برای مهریه در نظر می گیرند. اما این سوال مطرح است که اگر خانواده دختر راضی نشد چه باید کرد. به نظر صاحب نظران اگر توقع خانواده دختر از دارایی پسر بیشتر باشد پسر باید قید آن دختر را بزند چون با خانواده کاملاً غیر منطقی طرف است. از طرفی در قسمت دوم بحث حمایت از زنان مطرح میباشد مطمئناً مردان دوست دارند که زنانشان در فقدان ایشان حمایت گردد و هر چه در توان دارند برای این مهم مایه میگذارند.
بارها این مطالب به تجربه اثبات شده است که مهریه های سنگین نمی تواند پشتوانه امنی برای تداوم زندگی زناشویی باشد. زیرا در صورت ناسازگاری زوجین و یا بد رفتاری شوهر تحمل و ادامه زندگی بی معنا است و به گواه موارد متعدد چه بسیار اتفاق افتاده که زن در طلاق پیشقدم شده با این منطق که ” مهرم حلال و جانم آزاد” که چنین نگرشی در واقع روایتگر روح حریت خواه و عزت طلب انسان است که زندگی بدون عشق و محبت و همراه با حقارت و آزار را دوست نمی دارد. چنان که شیخ اجل سعدی شیرازی در این باره سروده است:
تهی پای رفتن، به از کفش تنگ
بلای سفر، به که در خانه جنگ
چو طوطی، کلاغش بود همنفس
غنیمت شمارد خلاص از قفس
کسی برگرفت از جهان کام دل
که یکدل بود با وی آرام دل
۲-۵- بررسی صحت یا عدم صحت مهریههای سنگین موجود
چنانکه گفته شد، امروزه به دلایل مذکور، میزان مهریه بیش از آن است که توان مالی زوج امکان پرداخت هرچند بلندمدت را به وی بدهد.
سؤال مطرح این است که آیا میتوان چنین مهریه هایی را صحیح تلقی کرد؟ به عبارت دیگر مهریههای پانصد سکه و هزار سکه و بیشتر که با توجه به وضعیت مالی مردان تازه ازدواج کرده واقعاً پرداختنی نیست، آیا میتوان گفت این مهریهها به دلیل مقدورالتسلیم نبودن باطلاند؟
برای پاسخ به این سؤال باید ابتدا مقدورالتسلیم بودن را تعریف و سپس اثر مقدورالتسلیم نبودن موضوع معامله در عقد را بررسی کرد. اما قبل از آن باید یادآور شد عقد نکاح دائم به دو عقد تجزیهپذیر است یکی توافق در مورد خود عقد نکاح که توافقی غیر مالی است و دوم توافق در خصوص مهریه که توافقی مالی بوده و قواعد عمومی قراردادهای مالی در خصوص آن لازمالرعایه است. لذا باید شرایط موضوع معامله از جمله مالیت داشتن، قابلیت تسلیم و … در مهریه رعایت گردد زیرا رعایتنکردن آن ها اثری مثل رعایت نکردن آن ها در عقد بیع دارد.
۲-۶- عقد نکاح عقدی است مالی
چنانچه عقد نکاح را عقدی مالی بدانیم هنگامی که مهریهایی نامتعارف و سنگین در ذیل عقد ذکر میشود که طرفین یقین بر عدم قدرت پرداخت دارند، در نتیجه میتوان عقد را عقدی باطل تلقی نمود. با توجه به این امر باید از امکان قرار دادن طرفین به تدوین این عقد مبتنی بر مهریههای سنگین به عنوان امری برخلاف اخلاق حسنه و نامتناسب جلوگیری نمود و دست افراد را محدود نمود و از سوی دیگر از تحقق عقودی برخلاف قانون خودداری نمود.
۲-۶-۱- عقد نکاح عقدی است غیر مالی
با این پیشفرض که بپذیریم عقد نکاح، عقدی مالی نیست و مبتنی بر امور معنوی و غیرمالی میباشد. در نتیجه وجود مهریه در ذیل عقد را به عنوان یکی از شروط تصریح شده در عقد بدانیم که باید مشروط علیه (کسی که شرط به ضرر او گذارده شده است) بدان عمل کند. با این توصیف این شرط باید شرایط لازم در ماده ۲۳۲ قانون مدنی که بیان میدارد “شرط باید به گونهای باشد که شخص قدرت و توانایی انجام آن را داشته باشد، و فایدهایی عقلانی داشته و نامشروع نباشد” را داشته باشد. به موجب عقد، زوجه مالک مهریه میشود و میتواند درخواست مهریه را به طور کامل نماید، در نتیجه با توجه به شرایط زوج که قدرت و توانایی بر پرداخت مهریه را ندارد بموجب ماده ۲۳۲ این شرط باطل است و هیچ الزامی بر اجرای آن نیست و نمیتوان مرد را ملزم به اجرای این شرط نمود. در نتیجه مهرالمثل جایگزین این مهر نامتعارف میشود یعنی مهریهایی که متناسب با شخصیت زن است.
لذا میتوان نتیجه گرفت که عقد محقق شده توسط طرفین عقد صحیح است. ولی شرط باطل، و قابلیت اجرا ندارد، و بدین گونه از انعقاد مهریههایی نامتعارف خودداری میشود. با توجه به مجموعه مطالبی که بیان شد برای این امر که ما مهریه نامتعارف را نشانهایی از عدم وجود قصد و اراده طرفین و عدم قدرت بر تسلیم آن بدانیم و یا این که به عنوان شرطی نامقدور بدانیم، باید در عرصه عمل به گونه اقدام نماییم که بتوان از وجود این مهریه و تحقق شرایطی نامناسب خودداری نماییم و این امر با تعیین حدودی برای مهریه که بهترین ملاک عرف و شرایطی خاص طرفین است، حاصل میشود.
۲-۷- معنای مقدورالتسلیم بودن موضوع معامله
مقدور نبودن تسلیم مورد معامله ممکن است به دلیل ذات مالی باشد که مورد معامله قرار گرفته است، یعنی مال مورد معامله، عرفاً امکان تسلیم ندارد و عدم تسلیم آن به توانایی داشتن و نداشتن متعهد برنمیگردد. به عبارت دیگر چه متعهد چه شخص دیگری نمیتواند آن را تسلیم کند، مثلاً، اگر شخصی پرندهی در هوا یا ماهی در دریا را به دیگری بفروشد، یا مهریه قرار دهد این مال نوعاً تسلیمکردنی نیست و عدم امکان تسلیم به فروشنده یا زوج بر نمیگردد.
این عدم امکان تسلیم ناشی از طبیعت موضوع معامله است، اما گاهی اوقات موضوع معامله نوعاً و ذاتاً تسلیمکردنی است ولی متعهد امکان تسلیم آن را ندارد، مثل تعیین ۱۰۰۰ سکهی بهار آزادی به عنوان مهریه که بر ذمه زوج قرار گرفته است. تهیه و تسلیم این مقدار مهریه ذاتاً غیر مقدور نیست و به وضعیت مالی زوج مربوط است و اگر شخصی توانایی مالی داشته باشد، امکان تسلیم آن وجود دارد ولی برای یک فرد عادی امکان پذیر نیست. در این مثال مورد معامله ذاتاً مقدورالتسلیم است و عدم امکان تسلیم به طبیعت موضوع معامله بر نمیگردد بلکه به متعهد مربوط است و ناتوانی متعهد باعث غیر مقدورالتسلیم بودن مورد معامله شده است.
“از دیگر شرایط مورد معامله که در حقیقت از شرایط ثانوی قرار داد محسوب می شود،مقدورالتسلیم بودن ان است. منظور از این شرط این است که انتقال دهنده مال یا حق یا تعهد، توانایی تسلیم مورد قراردار به منتقل الیه یا متعهدله را داشته باشد،وگرنه معامله مربوط به آن مورد باطل است”[۱۲۱]
اکنون باید دید مقدورالتسلیم بودن به موضوع معامله بر میگردد یا به توانایی متعهد؟ پاسخ به این سؤال از این جهت اهمیت دارد که اگر غیر مقدورالتسلیم بودن مورد معامله را ناشی از خود موضوع بدانیم، مهریههای تعیین شده را به علت اینکه ذاتاً قابل تسلیم است باید صحیح تلقی کرد، اما اگر این امر به متعهد برگردد، نمی توان به صحت توافقهای مهریه حکم نمود.
“