گفتار چهارم-حق ارتفاق
حق ارتفاق از جمله مباحثی است که موادی چند از قانون مدنی را به خود اختصاص داده و فقها نیز در کتب فقهی خود پیرامون آن سخن گفتهاند و در حقوق ایران مورد توجه است. این حق که به واسطه مالکیت فرد بر مال غیرمنقول حاصل میشود، در نمودها و عنوانهای مختلفی ظاهر میگردد که منشأ تحقق آن میتواند به اعتبارات متفاوتی بیان شود. این حق گاه چنان برای مالک واجد اهمیت است که وجود ملک بدون آن به منزله عدم ملک برای صاحب حق تلقی میشود.
بند اول- حق ارتفاق در لغت
ارتفاق درلغت به معنای تکیه کردن بر آرنج، از چیزی یاری گرفتن در رفاقت کردن و نفع بردن از چیزی میباشد [۹]و از ریشه رفق (بفتح راء) بمعنى مدارا مشتق شده وباب افتعال است و به این حق ارتفاق گفته شده براى اینکه مالک ملک باید با صاحب حق ارتفاق برفق و مدارا رفتار کند[۱۰] و جلوگیرى از استفادۀ او ننماید. اصطلاحاً حق ارتفاق حق کسى است در ملک دیگرى براى کمال استفادۀ از ملک خود، چنان که باغى در همسایگى خانه دیگرى است و مالک باغ براى مشروب نمودن درختان باغ خود، حق بردن آب از خانه همسایه داشته باشد.
بند دوم- ارتفاق در حقوق
ارتفاق حقی است برای غیر در ملک دیگری،برای کمال استفاده از ملک خود(ماده۹۳ قانون مدنی) مانند حق عبور آب از ملک غیر و حق گشودن ناودان در زمین غیر،حق داشتن در وپنجره .در قانون ثبت اسناد از این گونه حقوق به حقوق ارتفاقی تعبیر شده است. [۱۱]
این تعریف به کلی غلط است زیرا مثلاًمرتهن که حق عینی در رهینه دارد،بنا به تعریف این ماده دارای حق ارتفاق بر مال مورد رهن است.یا مستأجر که پس از عقد اجاره برعین
مستأجره حق پیدا میکند صاحب حق ارتفاق در مورد اجاره است،در حالی که هیچ یک از این مصداق ها حق ارتفاق نیست.با توجه به مطالب فوق تعریف درست حق ارتفاق عبارت است از:« حق ارتفاق حقی است که مالک مال غیر منقولی (زمین- بنا)به مناسبت مالکیت آن مال ،در ملک دیگری ( اعم از مجاور یا غیر مجاور) دارد».[۱۲]
بند سوم -ارتفاق در فقه
واژه ارتفاق در فقه اسلامی به معانی مختلفی به کار رفته است .ممکن است شامل استفاده از اموال منقول یاغیر منقول یا دیگر مشترکات عمومی باشد.حتی ارتفاق به معنای استفاده ازحق خیارواستفاده ازچاهی که درزمین مباح وجود دارد نیزاستعمال میگردد.فقه اسلامی حق ارتفاق راتحت عنوان موضوع مستقل موردبحث قرار نداده،اما مسائل آن به طور پراکنده درابواب مختلف فقه مخصوصاًکتاب صلح آمده است.
فقهای شیعه بعداز قرن هشتم کلمه ارتفاق رادر ابواب مختلفی مانند غصب ،عقد بیع(اختلاف فی القدر)و احکام عقدبیع در(مبیع)، وصیت،شروط ضمن عقد نکاح،حواله، موجبات ضمان،وکالت وکفالت به کار برده اند.فقهای عامه نیز کلمه ارتفاق رادرمعانی مختلف ودرموضوعات گوناگونی آورده اند .
درفقه شافعی واژه ارتفاق درباب(صدقه الخطاء: صدقه حیوانات آمیخته شده یا اموالی که باهم مخلوط میشوند)به معنای استفاده ازحیوانات شیرده یاجایگاه مشخص برای نوشیدن آب آمده است. درباب غصب به معنای استفاده کردن از سود و منفعت عینی که ممکن است منقول باشد مثل لباس یا غیرمنقول باشد مانند خانه درصورتی که این استفاده جهت برآورده شدن نیازی باشد.[۱۳]
درفقه مالکی ارتفاق به معنای نشستن وسوار شدن واستفاده کردن ازمال منقول یا غیر منقول به کار رفته است.[۱۴]
درفقه حنفی درباب محرم شدن زنان ومردان وپوشش زنان ،واژه ارتفاق به معنای استفاده از لباسی که پوشش کامل یاناقص رابه همراه دارد یا به معنای استفاده از روغن درسرمه دان آمده است.[۱۵] دراحیاءموات ،ارتفاق به معنای استفاده اززمین های موات به کاررفته است.[۱۶] درفقه حنبلی هم ارتفاق به معنای استفاده ازچاهی که درزمین موات برای تملک شخص یا استفاده شخصی ویا به نفع مسلمین حفر می شده است.[۱۷] دربرخی ازکتب فقهی نیز ازحق ارتفاق با عنوان «حق المنفعه العینی» نام برده شده است.[۱۸]
با توجه به مطالب فوق می توان گفت که واژه ارتفاق درفقه اسلامی(فقه امامیه وفقه عامه)به معانی مختلفی به کار رفته است که حق ارتفاق رانیز تحت عنوان مستقل مورد بحث قرار نداده است.اما مسائل مربوط به حق ارتفاق به طور پراکنده درابواب مختلف فقه آمده است.به عبارت دیگرارتفاق درفقه اسلامی که دربرخی از فرهنگ های فقهی ازآن نام برده شده است ونظر ماهم براین است شامل حق انتفاع از مباحات عمومی،حق بهره مندی از مشترکات عمومی،مانند راه ها ،خیابان ها،مساجد و میدان ها می شود.همچنین حق انتفاع از اموال منقول وغیر منقول متعلق به خود یادیگری درمذاهب فقهی به توافق همه آن ها حق ارتفاق نامیده می شود.درقانون مدنی ماتقریباًخلاف موضوعات فوق حاکم است. اول ازجهت موضوع حق ارتفاق همان طور که گذشت،دراملاک واراضی؛ یعنی فقط اموال غیر منقول راشامل می شودومال منقول رادربرنمی گیرد.دوم ازجهت تعلق این حقوق به ملک دیگری است که قانون مدنی برخلاف فقه اسلامی که دراموال متعلق به خود شخص که صاحب حق ارتفاق نیزباشد به وجود میآید.امادرقانون مدنی حق ارتفاق فقط درمال غیر منقول متعلق به دیگری که صاحب ملک مورد حق ارتفاق باشد،ایجاد می شود.
گفتار پنجم- رجوع
رجوع در لغت به معنای مراجعه فردی به فرد دیگر،بازگشت به حالت پیشین رارجوع میگویند. حق رجوع نیز به معنای حق بازگشت وبرهم زدن عقد یاایقاع را حق رجوع میگویند.
بند اول-ماهیت رجوع
برای شناسایی ماهیت رجوع ، باید اوصاف آن را مورد تحلیل قرار داد :
۱ – رجوع یک عمل حقوقی است : بدین معنی که آثار و ایجاد آن تابع اراده است و باید مقصود رجوع کننده آن باشد . همچنین باید به قصد انحلال عقد و باز گرداندن موضوع آن انجام گیرد . رجوع را نباید اثر قهری هیچ فعلی شمرد ، هرچند که به طور معمول برای رجوع به کار رود . تکیه بر وصف « ارادی بودن » رجوع ، به ویژه در جایی اهمیت پیدا میکند که به طور صریح انجام نمیشود و هدف اصلی از اقدام رجوع کننده امر دیگری است و رجوع به طور ضمنی از آن استنباط میگردد.
۲- رجوع ایقاع است : رجوع تنها به اراده رجوع کننده انجام می پذیرد و نیاز به تراضی ندارد.
۳ – قائم به شخص مالک است : رجوع در زمره احکامی است که تنها در زمان حیات مالک اجرا می شود و نباید آن را در شمار حقوق مالی و قابل انتقال به وارث پنداشت.