به عقیده گیلفورد تفکر واگرا عمدتاًً شامل توانایی سیالی، انعطاف پذیری، ابتکار و بسط است. ویژگی تفکر واگرا این است که روند تفکر عادی را ندارد و بی شباهت به فرایند نخستین تفکر در نظریه فروید نیست. خصیصه اصلی آن “رها بودن از قید قراردادها” است. تفکر واگرا مجذوب ناشناخته ها می شود، خطر پذیر است و شک گرا. در بررسی یک مسئله قادراست چندین راه حل ارائه کند(دادستانی،۱۳۷۵).
دیدگاه تورنس نیز یکی دیگر از دیدگاه های رویکرد روانسنجی است. تورنس به عنوان یکی از سرشناس ترین صاحب نظران خلاقیت به دو دلیل از شهرتی بینالمللی در این زمینه برخوردار است. یکی به دلیل نظریه خلاقیت و کیفیت آموزش آن و دوم به دلیل ابداع آزمون های تفکر خلاق مینه سوتا. مدل خلاقیت او مبتنی بر سه محور مهارت، انگیزش و توانایی است. تورنس معتقد است علیرغم اینکه ممکن است فردی دارای انگیزه ی بالایی در انجام کارها باشد ولی ماهیت خلاقیت و طرز فکرهای اجتماع درباره آن یا به اصطلاح تلقی اجتماع میتواند گاهی بین انگیزه ها و مهارت های خلاقیت شکاف ایجاد کرده و یا حتی رابطه بین آن ها را از بین ببرد. از طرفی دیگر کسی که دارای سطح بالایی از توانایی و مهارت های خلاقانه است این امکان برای او وجود دارد که به شرط برانگیخته شدن انگیزش های خلاقانه در او دست آوردهای خلاق از خود نشان دهد. همچنین شخصی که دارای توانایی و انگیزش های خلاقانه است میتواند با کسب مهارت های خلاقانه به دستآوردهای خلاق نائل آید.(قاسم زاده،۱۳۷۴).
۲-۲-خلاقیت شناختی
خلاقیت شناختی توانایی و ظرفیت فرد برای تولید ایده ها، آثار و محصولات نو و ابتکاری را نشان میدهد. به عبارت دیگر خلاقیت موجب می شود تا فرد انطباقی جدید با شرایط و موقعیت های محیطی به گونه ای غیر مرسوم ولی مفید پیدا کند.از این رو باور صاحب نظران بر این است که خلاقیت ضمن داشتن تواناییهای استدلالی در درون خویش با تخیل و واگرایی همراه است(رانکو و آلبرت،۲۰۰۶).
خلاقیت یک جنبه ی مهم از حل مسئله است و خلاقیت شناختی به شخص کمک میکند در انجام کارها قدرت تمییز داشته باشد، تحلیل کند و در هنگام مواجهه با مشکل اعمال خود را بر اساس دانش پایه ریزی کند .بحث های زیادی پیرامون این مسئله مطرح است که آیا مفهوم خلاقیت شناختی یک مهارت است یا یک ویزگی شخصیتی.خلاقیت هر فرد به تواناییهای فکری او بستگی دارد و توجه به این مسئله که تواناییهای شناختی افراد به شخصیت آن ها نسبت داده می شود بسیار مهم است. تحقیقاتی که بر تحلیل خلاقیت شناختی تمرکز دارند از آن به عنوان یک ویژگی شخصیتی یاد میکنند نه یک مهارت. و حقایق و شواهد تجربی زیادی نیز در اثبات این مسئله وجود دارد(اسمیت[۵۷] و همکاران،۲۰۱۳).
بر اساس عقیده صاحب نظران مختلف میزان خلاقیت افراد را فرآیندهای تفکر او تعیین میکند. همچنین عوامل تأثیرگذار دیگری نیز وجود دارند از جمله فرهنگ، توانایی فردی و محیط. مدل های نظری در تحلیل و فهم خلاقیت شناختی از ارتباط و روانشناسی گشتالت استفاده میکنند.بر اساس نظریه های ارتباط(تعاملی) خلاقیت از طریق پاداش دادن به نمایش اعمال خلاقانه بهبود مییابد و احتمال اعمال خلاقانه بعدی را نیز افزایش میدهد. از سوی دیگر بر اساس دیدگاه گشتالت گرایی خلاقیت به فرآیندهای درونی ویژه و کشاننده ها نسبت داده می شود. مکانیسم هایی نظیر ارتباط، قضاوت، ادراک و استدلال در تنظیم شناختی تأثیر میگذارد و به تنظیمات عاطفی نیز کمک میکند.(آوریل،۱۹۹۹؛به نقل از اکبری و جوکار،۲۰۱۴).
۱-۲-۲-ابعاد خلاقیت شناختی
توجه به نظر آوریل خلاقیت یک حالت ذهنی است که همه ی اعمال هوشمندانه انسان را یکپارچه میکند(اعمال هوشمندانه انسان را ممتاز میسازد). او ۵ جنبه برای خلاقیت در نظر گرفت که شامل خیالی بودن، داشتن سبک و روش، دستیابی به هدف، ابتکارداشتن و ارزشمند بودن.(آوریل ،۲۰۰۵؛ به نقل از اکبری و جوکار،۲۰۱۴).
ابعاد متفاوت سیالی، انعطاف پذیری، بسط، اصالت و پیچیدگی تفکر نیز از شاخص ها و ملاک های خلاقیت شناختی است که در مدلهای متفاوت به آن ها توجه شده است (گیلفورد،۱۹۵۰؛ رنزولی، ۱۹۹۹؛ استرنبرگ،۲۰۰۱ ؛ آمابیل،۱۹۹۶).
سیالی: توانایی تولید ایده ها و پاسخ های متفاوت است.
انعطاف پذیری: توانایی کشف پاسخ های متفاوت است.
بسط: توجه به جزئیات مربوط به یک ایده است.
اصالت: توانایی تولید یک محصول جدید است(ساداتی و همکاران،۲۰۰۸).
۲-۲-۲-مراحل خلاقیت شناختی
خلاقیت شناختی را پژوهشگران و نظریه پردازان از دیدگاه های متفاوتی بررسی و تعریف کردهاند؛ برخی تعاریف فرآیندمدار[۵۸](نوعی خاص از تفکر)، برخی تولید مدار[۵۹](پدیدههای دیدنی و محسوس) و برخی دیگر شخص مدار[۶۰] (صفات و ویژگی های فرد خلاق) هستند. در این راستا مدل های متعددی نیز از جمله مدل های اولیه، مدل های حل مسئله خلاق، مدل های چرخشی (پلسک[۶۱]،۱۹۹۶؛فریتز[۶۲]،۱۹۹۱؛به نقل از البرزی،۱۳۸۶) مدل های تیز هوشی، مدل های صفتی و مدل های نظام یافته (آمابیل،۱۹۹۶؛ هنسی[۶۳]،۲۰۰۳)عناصر و ابعاد خلاقیت شناختی را تبیین کردهاند.
در بین کلیه مدل ها مراحل آمادگی به معنای کسب اطلاعات(تعریف موضوع،مشاهده و مطالعه)، مرحله نهان [۶۴]یا کمون(توجه نکردن به مسئله در یک فاصله زمانی)، مرحله روشنگری[۶۵](ظهور ایده جدید) و در نهایت بازنگری[۶۶](بررسی محصول ذهنی) مشترک است(استرنبرگ،۲۰۰۳(.
آمادگی
انگیزه تأثیر مهمی دارد چرا که برای شروع فرایند خلاق وجود انگیزه ضروری است. در این مرحله فردتمام اطلاعات ضروری را دست چین میکند و جنبههای گوناگون مسئله را مورد بررسی قرار میدهد. در این مرحله او آزادانه می اندیشد، مواد لازم را گرد می آورد، جستجو میکند، به پیشنهادات گوش فرا میدهد و اجازه میدهد تا ذهن سرگردانی داشته باشد(استرنبرگ،۲۰۰۳).
یک دانشمند یا هنرمند، پیش از خلق اثر خویش باید ابعاد مختلف زمینه ی کاری خویش آشنا باشد. علاوه بر آمادگی عمومی یک نوع آمادگی خاص نیز ضروری است. منظور از آمادگی خاص، بررسی، جست و جو و مطالعه و جمع آوری مدارک در خصوص موضوع مورد نظر است. یکی از روش های مفید در این زمینه مطالعه ی عقاید و نظریات دیگران است. از این طریق فرد میتواند بسیاری از واقعیت ها و مشکلات کار خود را بهتر درک کرده و سپس برای رشد افکار خویش نظریه های دیگر را رها کند(حسینی،۱۳۸۰).
نهفتگی
در این مرحله ظاهراًً نوعی توقف در کار دیده می شود و فرد هیچگونه تلاشی برای رسیدن به نتیجه انجام نمی دهد. در این مرحله ممکن است دانشمند یا هنرمند در خصوص مسئله فکر هم نکند. بعضی از روان شناسان معتقدند در این مرحله ذهن ناخودآگاه شروع به فعالیت میکند(استرنبرگ،۲۰۰۳).