باید توجه داشت که بالا بردن سودآوری لزوماًً به معنای قوی بودن وضعیت جریان نقدی نیست. ممکن است سود بالا باشد ولی به دلایلی مانند سررسید شدن بدهیها، جایگزینی داراییها و یا دلایل دیگر، مشکلات نقدینگی وجود داشته باشد؛ زیرا سرمایه در گردش خالص موردنیاز برای افزایش فروش، ممکن است در داراییهایی باشد که برای پرداخت تعهدات جاری، بهسرعت قبل تبدیل به وجه نقد نباشد. تأثیر فعالیتهای سودآور بر نقدینگی، از طریق مقایسه جریان نقدی حاصل از عملیات با سود خالص روشن میشود. اگر گردش حسابهای دریافتی و موجودی کالا سریع باشد، جریان نقدی دریافتی از مشتریان را میتوان به منظور تحصیل بازده سرمایهگذاری کرد و سود را افزایش داد. (همان منبع،۱۳۷۸)
۳- نسبتهای اهرمی (توانایی پرداخت بدهیها)
این نسبتها وجوهی را که توسط صاحبان شرکت (سهامداران) تأمین گردیده، با وجوهی را که به صورت وام جهت سرمایهگذاری از طلبکاران شرکت تأمینشده باهم مقایسه کرده و نسبت آن ها را اندازهگیری میکند. این نسبتها از چند نظر قابلتوجهاند:
-
- بستانکاران شرکت توجه خود را معطوف به میزان سرمایهای که توسط سهامداران شرکت تأمین مالی شده است میدارند. اگرچه سهم سهامداران کمتر از سهم بستانکاران باشد.
-
- تأمین مالی از طریق اخذ وام باعث میشود که صاحبان اصلی با اعمال کنترل بیشتر بر امور شرکت و با سرمایهگذاری محدود، سود بیشتری نصیبشان گردد.
- در صورتیکه شرکت عایدیاش از مبلغ وام سرمایهگذاری شده بیشتر از میزان بهره پرداختنی بابت وام باشد، میزان بازده سرمایه سهامداران زیادتر خواهد شد.
در واقع شرکتهای با نسبت اهرمی پایین در مواقع رکود اقتصادی ریسک زیان کمتری خواهند داشت و درعینحال در زمان رشد اقتصادی هم باید انتظار سود کمتری را داشته باشند. (وستون و بریگام،۱۳۶۲). برخی از نسبتهای اهرمی عبارتاند از:
- نسبت بدهی :
این نسبت جمع کل بدهیها را با جمع کل داراییها مقایسه میکند. به عبارت دیگر درصد کل منابعی را که از طریق قرض گرفتن از طلبکاران تأمینشده است، نشان میدهد. طلبکاران ترجیح میدهند که این نسبت کوچکتر باشد چون در صورتیکه ورشکستگی شرکت ریسک کمتری را برای از دست دادن طلب خود تحمل خواهند کرد.
- نسبت دارایی ثابت به ارزش ویژه:
این نسبت از تقسیم دارایی ثابت بر ارزش ویژه به دست میآید.
میزان سرمایهگذاری در دارایی ثابت بستگی به نوع صنعت دارد؛ بنابرین بهراحتی نمیتوان نسبت به کم یا زیاد بودن این نسبت اظهارنظر کرد.
بهطورکلی این نسبت نشان میدهد که چه مقدار از ارزش ویژه به مصرف دارایی ثابت رسیده و بهبیاندیگر چه مقدار از سرمایهگذاری صاحبان سهام از گردش عملیات جاری واحد تجاری خارج شده است. وقتی این نسبت پایین باشد نقدینگی بالا است.
باآنکه تعیین کردن حدی مطلوب برای این نسبت مشکل است، اما عدهای از صاحبنظران بر این باورند که این نسبت نباید در واحدهای صنعتی کمتر از ۱۰۰ % و در شرکتهای غیر صنعتی از ۷۵ % تجاوز کند. تجاوز از این حد حاکی از آن است که بخشی از مطالبات اشخاص و شرکتها از واحد تجاری در دارایی ثابت سرمایهگذاری شده است که مطلوب نمیباشد. (اکبری،۱۳۷۸)
- نسبت بدهی به حقوق صاحبان سهام:
این نسبت نشان میدهد که در مقایسه با وجوهی که از طریق صاحبان سهام تأمینشده، چقدر از منابع مالی توسط بدهی به دستآمده است. این نسبت معیار مهمی از توانایی پرداخت بدهیهاست، زیرا بالا بودن میزان بدهیها در ساختمان سرمایه، میتواند مشکلاتی را برای پرداخت بهره ها و اصل بدهی در سررسید فراهم آورد. (مدرس و عبدالله زاده،۱۳۷۸)
- نسبت پوشش هزینه بهره :
تعداد دفعاتی را نشان میدهد که سود قبل از مالیات (یا بعد از مالیات) میتواند هزینه بهره را کاهش دهد. این نسبت معیاری از حاشیه ایمنی است و نشان میدهد که تا چه حد شرکت میتواند کاهش در سود را تحمل کند. (اکبری،۱۳۷۸)
۴- نسبتهای سودآوری
عملکرد کلی شرکت و مدیریت آن از دیدگاه سودآوری و بازدهی سرمایهگذاریها را میتوان با نسبتهای سودآوری موردمطالعه قرار داد. (اکبری،۱۳۷۸)
نسبتهای سودآوری، میزان سودآوری شرکت در یک دوره را نشان میدهند. توانایی تحصیل سود و بازده کافی سرمایهگذاری، معیار سلامت مالی و مدیریت مؤثر شرکت است. معمولاً سرمایهگذاران مایل نیستند در شرکتهایی که توانایی سودآوری ضعیفی دارند سرمایهگذاری کنند، زیرا سودآوری ضعیف، بر قیمت بازار سهام و توانایی پرداخت سود سهام شرکت تأثیر منفی دارد. اعتباردهندگان نیز به اینگونه شرکتها علاقهای ندارند زیرا ممکن است طلب آن ها وصول نشود. در تجزیهو تحلیل نسبتهای سودآوری، مبلغ سود را باید نه به طور مطلق بلکه در ارتباط با منبع تحصیل آن موردبررسی قرار داد. برخی از نسبتهای مهمی که نتایج عملیات شرکت را اندازهگیری میکنند به شرح زیر است :
- نسبت سود ناخالص :
حاشیه سود ناخالص، درصد هر ریال فروش را نشان میدهد که پس از کسر قیمت تمامشده کالای فروش رفته باقی میماند. هرچه سود ناخالص بیشتر باشد، بهتر است. سود ناخالص نیز مابهالتفاوت فروش خالص و قیمت تمامشده کالای فروش رفته میباشد.)مدرس و عبدالله زاده، ۱۳۷۸ )
-نسبت سود خالص :
این نسبت نشاندهنده سودی است که شرکت به ازای هر واحد فروش به دست میآورد. بهبیاندیگر، نسبت حاشیه سود نشان میدهد که چه سهمی از فروش را سود شرکت تشکیل میدهد. پرواضح است که هرچه حاشیه سود افزایش یابد، سودآوری محصولات نیز بالاتر خواهد رفت.)اکبری،۱۳۷۸ (
- بازده مجموع داراییها (ROI) :
نسبت سود خالص به مجموع داراییها بازده کل سرمایهگذاری شرکت را نشان میدهد که آن را با سه حرف (ROI) نشان میدهند.
بازده مجموع داراییها را میتوان به صورت دیگری نیز نشان داد که به فرمول دو پونت معروف است و در آن ارتباط بین حاشیه سود و گردش مجموع داراییها نشان داده میشود.)وستون و بریگام،۱۳۶۲ (
گردش مجموع داراییها × حاشیه سود خالص = بازده مجموع داراییها
در نتیجه :
بازده مجموع داراییها را میتوان از طریق افزایش حاشیه سود یا گردش مجموع داراییها افزایش داد. البته نسبت اخیر تااندازهای به نوع صنعت بستگی دارد. برای مثال خردهفروشان و مشابه آن ها امکان بالقوه بیشتری برای افزایش نسبت گردش مجموع داراییها دارند تا شرکتهای خدماتی و آب و برق. باوجوداین، حاشیه سود در یک صنعت میتواند بسیار متغیر باشد، زیرا تابعی از فروش، کنترل هزینه ها و قیمتها میباشد. در نتیجه شرکتی که سعی در افزایش بازده مجموع داراییها دارد میتواند با بهره گرفتن از رابطه متقابلی که در فرمول دو پونت وجود دارد، عوامل مؤثر را شناسایی میکند.)مدرس و عبدالله زاده،۱۳۷۸ (