باند[۹۶] (۲۰۰۴) ۲۴ مکانیسم دفاعی را فهرست کردند که از این میان بازداری، نوع دوستی کاذب و رفتار چسبنده را مطرح کردند. اتو کرنبرک [۹۷](۱۹۸۰) و ملانی کلاین[۹۸] (۱۹۷۳) دوپاره سازی، همه توانی همراه با نا ارزنده سازی ، آرمان سازی بدوی، همانندسازی فرافکنانه و انکار ساکوتیک را مطرح نمودند.
۲-۱۶- سلامت روان
سلامت روانی موضوع مهمی است که کمتر از یک قرن است، مسئولان دولتی و بهداشتی و دست اندرکاران مربوطه تلاش جدی در خصوص آن داشته اند به طوری که سازمان بهداشت جهانی، سلامت روانی را درمراقبت های اولیه بهداشتی قرار داده است. بنابرین لازمه زندگی سالم و پویا و رشد و شکوفایی افراد داشتن سلامت روانی همانند سلامت جسمی است که این مسئله اهمیت بهداشت روانی را دو چندان میکند. فراهم نمودن زمینه ی سلامت فکر و روان و حفظ آن، توانایی مقابله با مشکلات و چالشهای زندگی، توانایی داشتن تعامل در روابط سالم وصمیمانه با دیگران و داشتن زندگی هدفمند و پرباربرای هر انسانی از اهمیت زیادی برخوردار میباشد، در جامعه ای رو به پیشرفت که افراد بیش از گذشته در برابر موقعیت های تنش زا قرار می گیرند، به نظر میرسد بهداشت روانی مربوط به همه ی انسانها و کل جامعه می شود
سلامتی از واژه هایی است که تعریف آن آسان به نظر میرسد در حالی که این واژه برای افراد مختلف معانی بسیار متفاوتی دارد. معنای لغوی ریشه ی سلامتی، کامل بودن است، این واژه در زبانهای انگلوساکسون از ریشه ای گرفته می شود که واژه های کامل، بی عیب ومقدس هم از آن گرفته شده اند (خدارحیمی ، ۱۳۷۴).
حال آنکه بهداشت روانی را حالت سازگاری نسبتا خوب، احساس بهزیستی و شکوفایی توان و استعدادهای فردی تعریف کردهاند.
این اصطلاح عموما برای کسی به کار می رود که در سطح بالایی از سازگاری و انطباق رفتاری و عاطفی عمل کند نه کسی که صرفا بیمار نیست . علم سلامت روان فرایند همیشگی است که از بدو تولد تا هنگام مرگ ادامه مییابد. این علم با چهار هدف شکوفایی توان بالقوه، شادکامی، رشد وتحول هماهنگ و زندگی مؤثر و کارآمد سعی میکند که از طریق آموزش به کارکنان بهداشت روانی ، پیشگیری، درمان اختلالات روانی حفظ و تداوم بهداشت روانی در اشخاص سالم، شرایطی ایجاد کند.
که شهروندان جامعه بتوانند در خانه، مدرسه، جامعه، محیط های کاری و نهایت با خویش سازگار شوند (رمضان خانی،۱۳۸۵).
به طور کلی دراکثر تعاریف بهداشت روانی به مفهوم سلامت روان اشاره شده و هدف آن بهزیستی و رفاه اجتماعی و سازش منطقی با مشکلات زندگی میباشد (حجتی،۱۳۸۷).
فرهنگ بزرگ لاروس بهداشت روانی را چنین تعریف میکند: استعداد روان برای هماهنگ، خوشایندو مؤثر کار کردن، برای موقعیت های دشوار انعطاف پذیربودن و برای بازیابی تعادل خود، توانایی داشتن.
ازنظرفورتیناژ (۲۰۰۸)، سلامت روان تنها عدم وجود بیماری روانی نیست، سلامت روان از زمینه زیستی نشأت میگیرد و سپس به صورت نوع، کمیت و کیفیت ادراکات، تفکرات، عواطف ورفتارفرد نشان داده می شود (گنجی،۱۳۸۶).
درکتاب سلامت روانی: گزارش پزشک ارشد خدمات بهداشت عمومی ، سلامت روانی به این صورت تعریف شده است: داشتن کارکردهای روانی موفق در زمینه تفکر، خلق و رفتار که منجر به فعالیتهای ثمر بخش ، روابط ارضا کننده با دیگران و توانایی انطباق باتغییر ومدارابا ناملایمات می شود
همچنین تعریفی از سلامت روانی در فرهنگ لغات روانپزشکی کمپل وجود دارد که مقبولیت وسیع و کاربرد رایجی دارد: افراد بهنجار از نظرروانی کسانی هستند که با خود و محیط اطرافشان هماهنگ و سازگارهستند و با مقتضیات فرهنگی یا قوانین اجتماع خود هماهنگی پیدا میکنند. این افراد ممکن است واجد انحراف طبی یا بیماری باشند ولی تا هنگامی که بیماری مذبور، استدلال، قضاوت، توانایی هوشی وتوانایی سازگاری شخصی و اجتماعی آن ها رامختل نکرده است از نظر روانی سالم یا بهنجار محسوب میشوند(سادوک سادوک، ۲۰۰۷، ترجمه رضایی).
۲-۱۷- خصوصیات بهداشت روانی از نظر جهودا[۹۹]شامل:
۱-نگرش مثبت نسبت به خود: این مفهوم داشتن نظر واقعی درباره ی خود میباشد. هرفردی نسبت به خود وتواناییها و عدم تواناییها برداشتی دارد، هرچه این برداشت به واقعیت نزدیک تر باشد و فرد تصور درستی از خود و توانایی هایش داشته باشد از سلامت روان بیشتری برخوردار است.
۲- رشد و تکامل خودشکوفایی: بنا به عقیده مازلو و راجرزنهایت رشد و تکامل انسان رسیدن به خودشکوفایی است و اگر شخصی پایین ترخود را به درستی پشت سر گذارد، میتواند به خودشکوفایی برسدو چنین فردی از سلامت روان برخوردار است.
۳- یکپارچگی و تمامیت: یکپارچگی نشان دهنده یک حالت تعادل بین رفتار و افکار مشخص میباشد به این معنا که یک هماهنگی بین خلق و عاطفه ی فرد وجود دارد داشتن یکپارچگی باعث حفظ و نگهداری ثبات و تعادل در تمامی فرایندهای زندگی می شود و شخصی که دارای یکپارچگی است، موقعیت های تنش زای زندگی را با کمترین اضطراب پشت سر میگذارد.
۴- استقلال: فردی که از نظر روانی دارای سلامت میباشد قادر است به تنهایی در امور زندگی خود تصمیم گیری نماید. چنین فردی مسئولیت رفتارهای خود را قبول میکند.
۵- درک واقعیت: یک فرد سالم نسبت به خود و محیط اطرافش دیدگاه و برداشت واقعی دارد و اهداف خود را متناسب با امکانات و تواناییهای خود انتخاب میکند. به همین دلیل انتظار و توقع وی از خود و محیطش منطقی خواهد بود.
۶- تسلط بر محیط خود: یعنی هنگامی که فرد با موقعیت های مختلف زندگی روبرو می شود قادر است تصمیم گیری صحیح کند و خود را با شرایط وفق دهد یا شرایط را تغییر دهد.(نوقابی،۱۳۸۵)
شیوز(۲۰۰۸) در تعریف سلامت روان می نویسد:با اینکه یک تعریف کلی و همه جانبه در مورد سلامت روان وجود ندارد اما به نظر میرسد افراد مختلف با این تعریف موافقند که سلامت روان سطحی مثبت است که در آن فرد مسئول است، خودآگاهی نشان میدهد، خود هدایتگر است ، به طور منطقی رها از نگرانی است و میتواند با تنش های زندگی روزمره سازگاری یابد. چنین افرادی عملکرد خوبی در اجتماع داشته، در گروه مورد پذیرش قرار می گیرند و در کل از زندگی راضی هستند. وی با اعتقاد به نظرمازلو می نویسد: افراد سالم از نظر روانی که به تعالی نفس دست مییابند تواناییهای زیر را دارند:
-
- خودپنداره های مثبت داشته و با افراد و محیط ارتباط خوبی برقرار میکنند.
-
- روابط نزدیک با دیگران ایجاد میکند.
-
- خوش بین و قدر شناس بوده و از زندگی لذت میبرند.
-
- در فکر و عمل مستقل بوده و بر استاندارهای رفتاری و ارزشهای فردی تکیه میکنند.
- خلاق بوده و از روش های متنوعی دراجرای وظایف و حل مشکلات استفاده میکنند.
آلفرد آدلر[۱۰۰] معتقد است” زندگی بودن نیست بلکه شدن است” به عقیده ی وی فرد سالم از هشت ویژگی برخوردار است:
۱- ازمفاهیم و اهداف خودش آگاهی دارد.
۲- عملکرد مبتنی برنیرنگ و بهانه نیست.
۳- جذاب و شاداب بوده و روابط جتماعی سازنده ومثبت دارد.
۴- روابط خانوادگی صمیمی و مطلوبی داشته و جایگاه خود را به خوبی در خانواده و جامعه می شناسد. هدفمند است و اعمال بر اساس اهداف است.