۱ ـ سیاست تقسیم سود نتیجهای از نیازهای مصرفی سرمایهگذار است.
۲ ـ ارزش بازار سودهای انباشته، کمتر از ارزش بازار سودهای تقسیم شده است.
۳ ـ رشد پرداخت سود سهام ثابت بوده، با نسبت بدهی به حقوق صاحبان سهام سازگار است.
۴ ـ پرداخت سود نقدی نتیجه تفکیک مدیریت از مالکیت است.
۵ ـ تاثیر عدم تقارن اطلاعاتی و هزینه نمایندگی در مدل تقسیم سود ناچیز است.
۲ـ ۲ـ ۱ـ ۱ـ ۳ـ مدلهای عدم تقارن اطلاعاتی
توزیع اطلاعات به صورت نابرابر میان مدیران و مالکان، مبنایی برای تشریح سیاست تقسیم سود است. این مدل شامل سه فرضیه است:
۱ـ فرضیه هزینه نمایندگی[۹] ؛
۲ـ فرضیه جریان نقدی آزاد[۱۰]؛
۳ـ فرضیه پیامدهی[۱۱].
۲ـ ۲ـ ۱ـ ۱ـ ۳ـ ۱ـ فرضیه هزینه نمایندگی
این مدلها اطلاع رسانی شرکت و مدیریت آن در کاهش تضاد منافع ناشی از مسئله نمایندگی و متقاعد کردن بازار به عدم سوء استفاده مدیران از موقعیتشان را مؤثر میدانند. توزیع سود نقدی میتواند برای کاهش تضاد منافع بین مدیران و سهامداران به عنوان ابزاری برای جلوگیری از مصرف درآمدهای شرکت در پروژه های ناکارآمد استفاده شود. زیرا پرداخت سود، منابع مالی تحت کنترل مدیران را کاهش میدهد و کاهش قدرت مدیران را به دنبال خواهد داشت. زمانی که واحد تجاری درپی جذب سرمایه جدید است، بازار شرکت را بر اساس. پرداختهای سود سهام ارزیابی مینمایند. ( گنزالز، ۲۰۰۷ )
۲ـ ۲ـ ۱ـ ۱ـ ۳ـ ۲ـ فرضیه جریان نقدی آزاد
جریان نقدی آزاد، جریان نقدی عملیاتی مازاد بر وجوه نقد مورد نیاز برای پروژه هایی است که دارای خالص ارزش فعلی مثبت باشند. هرچه جریان نقدی آزاد شرکت بیشتر باشد، شدت تضاد دیدگاه میان مدیران و سهامداران در مورد سیاستهای پرداخت سود بیشتر میشود؛ زیرا پرداخت سود سهام جریان نقدی آزاد در دسترس مدیران برای سرمایهگذاری و اداره کردن منابع را کاهش میدهد. بر اساس فرضیه جریان نقدی آزاد بین تغییر در سیاست تقسیم سود و واکنش قیمت سهام رابطه مثبتی وجود دارد.( لمبرت و همکاران، ۲۰۱۲ )
۲ـ ۲ـ ۱ـ ۱ـ ۳ـ ۳ـ فرضیه پیامدهی
کاهش عدم تقارن اطلاعاتی میان مدیران و مالکان از طریق تغییرات غیرمنتظره در سیاست تقسیم سود زیر بنای مدلهای پیامدهی سود نقدی است. طرفداران تئوری پیامدهی معتقدند که سیاست تقسیم سود شرکت به عنوان یک ابزار پیامدهی از وضعیت شرکت به علت داشتن هزینهای پایینتر از سایر روشها، مورد استفاده قرار میگیرد. تحقیقات در مورد پیامدهی سود سهام به دو نوع عمده تقسیم میشود:
۲ـ ۲ـ ۱ـ ۱ـ ۳ـ ۳ـ ۱ـ تحقیقات مبتنی بر رابطه سود نقدی ـ قیمت[۱۲]
این نوع آزمون خیلی بحث انگیز نبوده است. نتایج حاصل از آزمون رابطه قیمت و سود نقدی، بیانگر وجود رابطه مثبت میان آن ها است؛ یعنی با افزایش / کاهش سود سهام، قیمت سهام افزایش/ کاهش مییابد.
پرداختهای سود سهام روی رفتار قیمت سهامدار کوتاه مدت به دو شیوه اثر میگذارد:
اول شرکتهایی که برای اولین بار سود نقدی پرداخت میکنند، یا شرکتهایی که سود نقدی را افزایش میدهند، یک خبر خوب را به بازار منتقل کرده، باعث ایجاد یک بازده اضافی مثبت پیرامون تاریخ اعلان سود میشوند. این بازده اضافی به علت افزایش منظم در پرداختهای سود سهام است که بازار آن را تعهدی برای پرداخت سودهای بیشتر در آینده تلقی میکند. شرکتها اغلب تمایل به پرداخت سود به صورت یکنواخت[۱۳] دارند؛ یعنی اغلب سود نقدی را افزایش نمیدهند و از کاهش یا حذف آن بشدت اجتناب میکنند. همچنین، وقتی سود سهام پرداخت میشود، ارزش دفتری شرکت با این پرداخت کاهش مییابد و موجب ایجاد یک بازده اضافی منفی پیرامون وقوع این رویداد میشود. .( لمبرت و همکاران، ۲۰۱۲)
۲ـ ۲ـ ۱ـ ۱ـ ۳ـ ۳ـ ۲ـ تحقیقات مبتنی بر رابطه سود نقدی ـ بازده[۱۴]
با توزیع بخشی از سود، شرکتها به منظور تامین مالی پروژه های سرمایهگذاری جدید باید هزینه های بالاتری برای انتشار سهام پرداخت نمایند. تئوری پیامدهی [۱۵]این جنبه از ابهام در سیاست تقسیم سود را تشریح میکند. چون مدیران دارای اطلاعات بیشتری در مورد سودآوری آتی شرکت نسبت به سرمایهگذاران بیرونی هستند، با افزایش سود تقسیمی میتوانند پیامدهی بهتری از چشمانداز آتی واحد تجاری داشته، به طور عادی قیمت سهام بالاتری را در بازار تجربه کنند. علاوه براین، مدیران مالی ممکن است از سیاست تقسیم سود به سبب محتوای اطلاعاتی آن در تعیین کیفیت سود شرکت استفاده نمایند. بنابرین، چون سرمایهگذاران خارجی دارای اطلاعات کمتری درباره سودآوری آتی شرکت هستند، عملکرد سود تقسیمی را به عنوان یک پیام از جریان نقدی مورد انتظار آتی در نظر میگیرند، زیرا قیمت سهام در بازار به تصمیمات مرتبط با سود تقسیمی شرکت به سرعت واکنش نشان میدهد. ( لمبرت و همکاران، ۲۰۱۲)
۲ـ ۲ـ ۱ـ ۲ـ سیاست تقسیم سود
همچنان که میدانیم هدف بلند مدت شرکتها و مدیران آن ها به حداکثر رسانیدن ثروت سهامداران است. پرداخت سود سهام به صاحبان سهام عادی از راههایی است که شرکت میتواند بدان وسیله بر ثروت سهامداران اثر بگذارد، اما باید این نکته را متذکر شد که پرداخت تمام سود به سهامداران به معنی به حداکثر رسانیدن ثروت سهامداران نخواهد بود.( جنسن و همکاران، ۲۰۱۰ )
به طور کلی تحقیقات انجام شده در زمینه تقسیم سود به سه دیدگاه فکری منجر شده است. عدهای به پیروی از عقاید پروفسور لیتزن برگر معتقدند که کاهش سود پرداختی به سهامداران باعث افزایش ارزش سهام آن ها میشود. عدهای دیگر مانند جان چایلد معتقدند که تقسیم سود برای سهامداران و شرکتها از اهمیت برخوردار است و تقسیم سود بیشتر، سهامداران را از زیانهای احتمالی آتی برحذر میدارد. گروه سوم که در میان آن ها از پروفسور میلر نام برده میشود، اعتقاد دارند که سیاستهای سرمایهگذاری مجدد سود سهام در شرکت باعث افزایش منفعت سهامداران میشود که در کل نتیجه بهتری از تقسیم سود به صورت نقدی دارد.
البته اتخاذ هر یک از سیاستهای تقسیم سود فوق یکی از قدیمیترین و سوال برانگیزترین موضوعات مطروحه در مدیریت مالی بوده تا جایی که به قول فیشر بلاک، از آن به عنوان «معمای سود» سهام یاد میکنند. نکته مهم در خصوص سیاستهای تقسیم سود، تعیین حد مطلوب نسبت مناسب پرداخت سود است. برخی معتقدند که شرکتهای قدیمیتر و بالغ به علت امکانات محدودتر توسعه، معمولاً به تقسیم سود میپردازند و شرکتهای جدید و کوچکتر که فنآوری پیشرفته را به کار میگیرند، به علت نیاز آنی برای سرمایهگذاری و توسعه به عدم تقسیم سود علاقه نشان میدهند. با عنایت به موارد فوق الذکر میتوان گفت که صدها سیاست تقسیم سود میتواند وجود داشته باشد اما اکثر آن ها در سه گروه یا روش اصلی زیر طبقهبندی میشوند.