MDFT به دو صورت اجرا می شود: نخست به والدین کمک میکند تا ادراکشان را از نوجوانشان، تعریف و ارزیابی کنند و سپس نظام و سبک باورهایشان را تغییر دهند و تلاش کنند تا “حس عامل بودن در نقش والدینی” برای به کارگیری توانایی هایشان برای کمک، حمایت و راهنمایی نوجوانانشان افزایش دهند. سپس چرخه های هیجانی منفی را قطع کنند و حیطه های هیجانی سالم را برای تعامل والدین/نوجوان پیدا کنند. همچنینMDFT بر جنبههای چند وجهی اثر والدین که ناشی از شناخت و حوزه های رفتاری- عاطفی است، تأکید میکند (سوزان و اسمیت[۲۶۲]، ۱۹۹۴). این رویکرد چند بعدی، فرض را بر آن میگذارد که کاهش در علائم و افزایش در رفتارهای مورد نظر اجتماع پسند از طریق راههای چند گانه رخ میدهد. درمانگر درصدد است تا به همراه نوجوان سبک زندگی وی را که همراه سوء مصرف مواد است، در جهت یک سبک زندگی که به لحاظ رشدی بهنجار است، سوق دهد. در ارتباط با والدین اهداف عبارتند از: افزایش تعهد والدینی، بهبود برقراری ارتباط با نوجوان و افزایش دانش و مهارت های فرزند پروری (نیکولز و شوارتز[۲۶۳]، ۲۰۰۶).
خانواده درمانی راه حل- محور
تاریخچه درمان راه حل- محور
رنج دیدگی های بشر، مقوله ای است پیچیده، فراگیر و چند بعدی. به نظر نمی رسد که تاسی بر یک رویکرد منحصر به فرد درمانی بتواند راهگشای همه مردم با حیطه وسیع مشکلات پیرامونشان باشد (فریدمن، ۱۹۹۷). شعار پست مدرن ها از این قرار است، مراجعان مقاوم نیستند، درمانگران انعطاف ناپذیرند (مجردزاده کرمانی، ۱۳۷۵). از این گذر به نظر میرسد به جای تلاش کردن در جهت از میان برداشتن انسداد موجود میان رویکردهای گوناگون (التقاط نگری) بهتر است به این فرض که به تعداد آدمهای روی زمین نظریه وجود دارد (وایت، ۱۹۹۵)، اعتماد کنیم. درمان راه حل- مدار، حاصل تجربه آزمایی درمانگرانی است که چنین پیش فرض هایی را در هم آمیختند (دونوان، ۱۹۹۹). رویکرد راه حل – مدار در دهه ۱۹۷۰ توسط دیشازر[۲۶۴] و همسرش اینسو کیم برگ[۲۶۵]، زمانی که در مرکز خانواده درمانی مختصر در میلواکی[۲۶۶] ویسکانسن[۲۶۷] در پالو آلتو کالیفرنیا در مرکز پژوهشی روانی (MRI[268]) بودند، بنیانگذاری شد. بعد از مطالعه در درمان مختصر در MRI، استیو دیشازر به درمان مختصر علاقمند شد و به اتفاق همسرش و دیگر همکارانش نظیر اوی، لیپچیک[۲۶۹]؛ جیم، درکز[۲۷۰]؛ الام، نانالی[۲۷۱]؛ مارلین، لاکورت[۲۷۲]؛ کیت، کوولسکی[۲۷۳]؛ و میشل وینر-دیویس[۲۷۴]، به فکر تأسيس MRIدر مرکز آمریکا افتاد (لیپچیک، ۲۰۰۲). این گروه کارشان را بر اساس MRI به ویژه با کارهای میلتون اریکسون[۲۷۵] و جان ویکلند[۲۷۶] شروع کردند. آنها به صورت گروهی، درمان را از پشت آینه یک طرفه هدایت میکردند. برخی از گفتگوها و عقاید برخاسته از همین مشاهدات اولیه هستند که در نهایت منجر به تأسیس درمان راه حل مدار و فرایند ابداعی که با این رویکرد همراه شد، گردید. این گوناگونی و تنوع، منجر به کاربرد گسترده SFT ، در طیف گسترده ای از حوزه ها، از مدارس گرفته (متکالف[۲۷۷]، ۲۰۰۸) کار بر انواع اعتیادها (برگ و میلر، ۱۹۹۲) خدمات مراقبت از کودک (برگ و کلی، ۲۰۰۰) تا خشونت خانوادگی (لی، آنکن و سیبلد[۲۷۸]، ۲۰۰۴).
SFT رویکردی است که ملهم از MRI در مرکز خانواده درمانی مختصر میباشد و هم اکنون در سرتاسر جهان گسترش یافته است. هر توسعه جدید نظری مورد پژوهش قرار گرفته است(دیشازر،۲۰۰۷). برگ و همکارانش (۱۹۹۸) اظهار داشتند که خلق راه حل، مؤثر تر از حل مشکل است. زیرا خلق راه حل بر توانمندیها و موفقیت های مراجع به جای ضعف ها و نارسایی های مراجع تمرکز دارد. به جای استفاده از کاوش مشکل، درمانگران راه حل- مدار به مراجعان اجازه میدهند که آزادانه دلیل خود را از آمدن به درمان توصیف کنند و بر راه حل های موفقیت آمیز قبلی که در زندگی شان به کار برده اند، تمرکز کنند (برگ و همکاران، ۱۹۹۸). پژوهش های اولیه بر سودمندی مدل و سوالاتی که در حین درمان به وجود آمده بود استوار بود. این گروه، تنها جنبه هایی که سودمند بودند و مراجع را به سوی راه حل ها سوق داد حفظ کردند. بعداً تکنیک ها و سوالات مؤثری هم به صورت کتاب و هم مقالات پژوهشی انتشار دادند. همچنین در سال های بعد در این رویکرد پژوهش های زیادی صورت گرفت. در بیشتر مطالعات عملی SFT با بیشتر رویکردهای قابل پذیرش و پر کاربرد مورد مقایسه قرار گرفت. در این مطالعات SFT به نتایجی رسید که بر رویکردهای دیگر برتری داشت (مک دولاند[۲۷۹]، ۲۰۰۷).
تاریخچه درمان راه حل- مدار مملوء از داستان های درمانگرانی است که به صورت متفاوت فکر، صحبت و عمل کردهاند. این راه جدید فکر کردن، غیر منطقی است. منطق به ما میگوید، چنانچه مشکلی وجود دارد، شخص می بایستی آن را حل کند. در ابتدا می بایستی درباره مشکل که امکان حل آن وجود دارد، بیشتر یاد بگیریم. منطق همچنین به ما میگوید که اگر ما یک مشکل جدی داشته باشیم، بنابرین یک راه حل جدی هم مورد نیاز است. این گروه اصلی که توسعه دهندگان [۲۸۰]SFT هستند اجازه ندادند که این منطق ادامه پیدا کند، در حقیقت آن ها طیف مقابل آن را انتخاب کردند. بنابرین، آن ها در سرتاسر دنیا به عنوان درمانگران راه – مدار شناخته شدند (کانی، لیندا و متکالف، ۲۰۱۰). درمان راه حل- مدار ملهم از خانواده درمانی مختصر است (دیشازر[۲۸۱]، ۱۹۸۲). درمان راه حل- مدار یک پارادایمی است که مبتنی بر تغییر از روان درمانی سنتی متمرکز بر مشکل و سپس، حل مجدد مشکل میباشد که تقریباً تمام رویکردهای روان درمانی از زمان فروید به بعد را در بر می گرفت. در عوض درمان راه حل- مدار بر توانمندی ها و انعطاف پذیری ها متمرکز است و راه حل ها و استثنائات مشکل را مورد بررسی قرار میدهد. سپس از طریق یکسری مداخلات مراجعان تشویق میشوند تا این رفتارها را بیشتر انجام دهند (دیشازر، ۱۹۸۵؛ ۱۹۸۸).
SFT یک رویکرد آینده نگر، هدف مدار و کوتاه مدت است و غالباً با فنون ابتکاریش مشخص می شود، اما این فقط نصف کار است (که شامل راه حل ها میباشد) (دیشازر، ۱۹۹۱). دیشازر به تواناییهای مراجع که آن ها تشخیص دهند چه چیزی برایشان بهتر است و اینکه چگونه به طور ثمربخش در جلسه درمان برنامه هایشان را اجرایی کنند، وفادار ماند (تریپر و همکاران[۲۸۲]، ۲۰۰۶). بوریل و چن[۲۸۳] (۲۰۰۶) ویژگی های درمان راه حل مدار را اینگونه بیان میکنند: ۱) زمان آن محدود است. ۲) دارای اهداف معین است. ۳) دارای یک روش کار پیوسته و قابل توسعه است. ۴) تمرکز در طول فرایند مشاوره وجود دارد. ۵) مشاور فعال است. ۶) مشاور انعطاف پذیر است. ۷) طرح اقدامات سریع و فوری هستند. ۸)ارزیابیها به سرعت و در ابتدای جلسه به کار گرفته میشوند. ۹) مراجعان ترغیب میشوند تا احساسات شان را بیان کنند.