مطالعات اولیه در زمینه ساختار سازمانی سه بعد اساسی را برای تشریح انواع مختلف ساختار سازمانی مورد توجه قرار می دادهاند. به عنوان مثال رابینز ( ۱۹۸۷ ) ابعاد ساختاری اصلی سازمان را سه عامل رسمیت، تمرکز و پیچیدگی معرفی میکند. به هر حال این چارچو بهای اولیه ای،ساختار رسمی سازمان را تشریح میکنند. در کنار ساختار رسمی سازمان چیزی به عنوان ساختار غیر رسمی وجود دارد که مهمترین عامل تاثیر گذار در آن فرهنگ سازمانی است . از این رو در ادامه مطلب این چها بعد مهم ساختار سازمانی را مورد بررسی قرار میدهیم .
پیچیدگی: اگر سازمان در سطح افقی (تعداد مشاغل و وظایف) و یا در سطح عمودی (تعدد پستهای مدیریتی) از پیچیدگی برخوردار باشد و ارتباطات سازمانی آن قانونمندتر و رسمی تر شود، امکان تعامل گروهی در سازمان به شدت تقلیل مییابد و این امر سازمان را از اهداف کارآفرینی خود دور میسازد. تحقیقات انجام شده در این رابطه نیز مؤید رابطه منفی پیچیدگی ساختار و کارآفرینی سازمانی است.
رسمیت: در شرایطی که سازمان از رسمیت بالایی برخوردار باشد، افراد آزادی عمل ندارند. کارها از انعطاف قابل قبول و قابل تحمل برخوردار نیست و بروز رفتارهای مختلف ازجانب کارکنان سلب میگردد. (منوریان ، عسگری ، آشنا ، ۱۳۸۶)
در این شرایط چون یادگیری نقشی در پیشبرد برنامه و ارتقای عملکردها نخواهد داشت لذا کارکنان تمایل به یادگیری را نیز از دست خواهند داد. درحالی که در سازمان کارآفرین، یادگیری، انعطاف پذیری و پذیرش خطر ازسوی سازمان اصول محوری محسوب میشوند. به عبارتی دیگر، سازمان در شرایطی میتواند کارآفرین قلمداد گردد که ضمن پذیرش خطر، قدرت تصمیم گیری و قضاوتهای شایسته را به اعضا خود واگذار و در انجام امور اجازه به کارگیری خلاقیتهای فردی را به آن ها صادر کند.
این امر زمانی میسر میگردد که میزان دستورالعملها، بخشنامهها و استانداردهای عملیاتی تاحد امکان تقلیل یابد و فرصت برای بروز توانایی به کارکنان داده شود. با این وصف، رابطه کارآفرینی سازمانی و رسمیت رابطهای معکوس خواهد بود.
تمرکز: در سازمانهای کارآفرین که اختیارات تصمیم گیری می بایست به واحدها و افراد تفویض شده باشد تا بتوانند در زمان مناسب حرکت مناسب را طراحی و به اجرا درآورند، مفهوم تمرکز رنگ میبازد و با توجه به خلاقیت، استعداد و قدرت فکری و اجرایی متخصصان و کارشناسان این گونه سازمانها، عدم تمرکز جلوه شفافی پیدا خواهدکرد. این درحالی است که دیگر ابعاد محتوایی سازمان بویژه اندازه و فناوری نیز بر سطح تمرکز تاثیر بسزایی دارند.
به طوری که هر قدر اندازه سازمان بزرگتر شود و یا سازمان از وجود متخصصان مجرب بهره گیرد و شبکه ارتباطی متناسب با فناوری روز دراختیار داشته باشد، مسئله تفویض اختیار و تمرکززدایی بیشتر معنی پیدا میکند. اگر کارکنان ازنظر تخصصی واجد شرایط لازم باشند خطرات مربوطه به تفویض اختیار کمتر می شود و زمینه تمرکز زدایی بیشتر فراهم خواهدشد.
فرهنگ سازمانی: فرهنگ سازمان نشان دهنده مجموعه ای از ارزشها، باورها و هنجارهایی است که سازمان در آن ها با کارکنان وجوه مشترک دارد از ویژگیهای سازمانهای کارآفرین داشتن فرهنگ انعطاف پذیری یا کارآفرینی است (بدان معنا که) از مجرای انعطاف پذیری و ازنظر استراتژیک به محیط خارجی توجه شده و کوشش می شود تا نیازهای مشتریان تامین گردد. در این فرهنگ، هنجارها و باورهایی موردتایید است که بتوان بدان وسیله علائم موجود در محیط را شناسایی و تفسیر کرد و بر آن اساس واکنش مناسب از خود نشان داد، یا رفتاری مناسب در پیش گرفت. چنین سازمانی باید در برابر طرحهای جدید به سرعت از خود واکنش نشان داده و توان این را داشته باشد که تجدید ساختار کند و برای انجام یک کار جدید، مجموعه رفتارهای جدیدی را در پیش بگیرد». «سازمان هایی که دارای فرهنگ و ساختار غیرقابل انعطاف باشند، برای ایجاد همکاری و وحدت در دوران بحران، دچار آشفتگی میشوند درحالی که سازمانهایی که امکان برقرار کردن رابطه مخصوصاً روابط غیررسمی و انعطاف پــذیر را در ساختار خود پیشبینی میکنند، عوامل مثبت و مؤثری برای ترغیب و رشد خلاقیت و نوآوری در سازمان خود به وجود می آورند.(همان منبع)
۲-۲-۶- عوامل تسهیل کننده در رشد کارآفرینی
حمایت مدیریت: ارزشها و فلسفه مدیریت و میزان حمــــایت مدیریت ارشد از افراد ریسک پذیر و نوآور در سازمانهای کارآفرین اهمیت بسزایی دارد و اساساً حمایت مدیریت یکی ازمهمترین عوامل در بین پنج عامل اصلی کارآفرینی سازمانی – یعنی تشویق و پاداش، ساختار سازمانی، ریسک پذیری، دسترسی به منابع، و حمایت مدیریت است تحقیقات زیادی درخصوص این عامل انجام شده و خصوصیات ذیل در مدیریت ارشد سازمان، مبین حمایت مدیریت از کارآفرینی است.
خصوصیات شخص مدیرعامل؛
تغذیه مالی برای شروع و حرکت طرحهای نو.
استفاده از ایده های جدید کارکنان.
سازگاری ارزشها و فلسفه مدیریت یا کارآفرینی.
اعتقاد به مدیریت مشترک.
تحمل انحراف از قواعد.
قدردانی از افراد ریسک پذیر.
قدرت تصمیم گیری مدیریت ارشد.
قبول مسئولیت فعالیتهای کارآفرینانه.
پذیرش ریسک به عنوان خصیصه ای مثبت.
تنوع در حمایتهای مالی.
قدردانی از افراد صاحب ایده.
تجربه نوآوری مدیریت ارشد.
حمایت از طرحهای آزمایشی کوچک. (صادقی،حناچیان ، ۱۳۸۷ : ص ۱۰)
تفکر استراتژیک: یکی از تمهیدات بسیار مهمی که نقش قابل ملاحظه ای در پرورش مفاهیم آموزشی در دو سطح فردی و سازمانی داشته و بستر لازم جهت عملی شدن آن مفاهیم را به صورت تغییرات رفتاری و عملکردی فراهم می آورد ایجاد تفکر استراتژیک در سازمان است.
تفکر استراتژیک در دو سطح فردی و سازمانی با جامعیت و دوراندیشی خاصی که ایجاد میکند باعث درک بهتر سازمان و محیط آن شده و به خلاقیتهای مکرر منجر می شود. از طرف دیگر، زمینه ارتباطات و تعامل بیشتر بین مدیران و کارکنان را فراهم آورده و باعث بهره برداری از نبوغ و خلاقیت کارکنان در سازمان می شود. کارآفرینی سازمانی در راستای بهبود عملکرد سازمانی میباشد و دریک نگاه می توان گفت اثر سینرژیک بر توسعه بلندمدت جامعه در ابعاد مختلف اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی را به دنبال خواهد داشت، از این رو آموزش و پرورش نیز که در سازمانهای مختلف کشور ما تشنه توسعه است ضرورتی دوچندان پیدا می کند.( همان منبع :ص ۱۲)
۲-۲-۷-اهمیت فرهنگ در توسعه کارآفرینی
مقوله فرهنگ در دهه های اخیر یکی از مهم ترین مباحث مدیریت و سازمان ها میباشد,اهمیت مسائل میان فرهنگی با جهانی شدن کسب کار برای مدیران افزایش پیدا کردهاست.اهمیت این موضوع با افزایش حضور زنان در دهه های اخیر بیشتر شده است .
ارزش ها و تفاوت های فرهنگی میان زنان و مردان و در سطح کلی تر میان کشورهای مختلف میتواند بر جنبههای عملکردی مدیریت تاثیر بگذارد. اثر فرهنگ بر کارآفرینان و استراتژی های آن ها بسیار مهم است؛چون معمولا میزان ریسک پذیری و مواجه شدن با شرایط نامطمئن در فرهنگ های مختلف ,متفاوت است .