۲-۴-انواع دانش
علوی[۳] و لیدنر[۴] در مقالهای در سال ۲۰۰۱ به بیان انواع دانش، تعاریف آن ها و ارائه مثال برای انها پرداختند. به گفته آن دو محقق، نوناکا در سال ۱۹۹۴ دو بعد دانش در سازمان را توضیح داد: ضمنی و صریح، که دانش ضمنی رشد در عمل، تجربه و شرکت در بافت خاص دارد و شامل عناصر ذهنی، عقیدهها، پاردایم ها و دیدگاه های فرد می باشد. عنصر فنی شامل داشته های عینی، چگونگی و مهارتهایی است که در محیط خاص به کار برده می شود. دانش صریح بعدی از دانش است که تولید، کدگذاری و در فرمهای سمبولیک و زبان طبیعی مکاتبه می شود.
دانش را همچنین از دیدگاه وجود داشتن در فرد یا جمع میتوان دید. دانش فردی به وسیله فرد تولید و در آن وجود دارد. نوناکا و افراد دیگر از جمله اسیندر خیلی زیاد قائل به تمایز دانش ضمنی و صریح و دانش فردی، جمعی هستند اما توضیح جامعی برای روابط درونی انواع متفاوت دانش ارائه نکردهاند.
یک جنبه مسئله دار احتمالی در تفسیر این طبقه بندی این فرض است که دانش ضمنی با ارزش تر از دانش صریح است، تعداد خیلی کمی ریسک کرده اند و دانش صریح را با ارزشتر دانستهاند، دیدگاهی که اگر پذیرفته شود مطلوب فرایند مدیریت دانش ناشی از تکنولوژی میباشد یعنی از تکنولوژی در تفسیر و توضیح، ذخیرهسازی و انتشار دانش استفاده می شود.
دانش ضمنی پس زمینه مورد نیاز برای تعیین ساختار برای توسعه و تفسیر دانش صریح می باشد. رابطه پیچیده دانش ضمنی و صریح بیان می کند که تنها افراد با سطح الزامی دانش مشترک می توانند به درستی دانش خود را مبادله نمایند. دانش ضمنی بیشتر مورد توجه قرار گرفته است، اما باز نتوانسته است منافع سازمان را برآورد سازد و سازمان را در چالشهای خود یاری نمایند. دانش صریح به واسطه قابلیت ضبط شدن از مشروعیت بیشتری برخوردار است. این امر تصمیمگیرندگان را به دانش صریح علاقهمند می سازد زیرا بیشتر قابل توصیف است.
طبقه بندی دانش ضمنی و صریح به طور گستردهای پذیرفته شده است. اگرچه طبقه بندیهای مختلفی از دانش وجود دارد که از درک ظرافتهای عمیق بعد ضمنی صریح اجتناب می کنند. تعدادی دانش را به عنوان دانش اظهاری (دانش درباره یا دانش ناشی از آگاهی)، دانش روشی (دانش چگونگی)، سبب (دانش چرایی)، شرطی (دانش چه زمانی) و رابطهای (دانش با چه) طبقه بندی می کنند. یک روش واقعبینی در طبقهبندی دانش سعی در شناسایی انواع دانش مفید برای سازمان می باشد. دانش درباره مشتریان، محصولات، فرایندها و رقبا که میتواند شامل بهترین رویه ها، دانش چگونگی و قوانین ذهنی، الگوها، کدهای برنامهنویسی، فرایندهای تجاری و مدلها معماری، فناوری و چارچوبهای کسب و کار، تجربه های پروژه و ابزارهای مورد استفاده برای اجرای فرایندها از قبیل چک لیستها و مطالعات میباشد.
درک مفاهیم دانش و انواع آن بسیار مهم است زیرا توسعه نظری حوزه مدیریت دانش تحت تأثیر انواع متفاوت دانش می باشد. علاوه بر اینکه شناسایی انواع دانش میتواند ما را در طراحی سیستمهای مدیریت دانش مورد نظر و جریان آن یاری نماید. جدول شماره ۲-۱ انواع دانش را به طور خلاصه بیان می کند.
جدول ۲-۱- انواع دانش (Alavi & Leidner, 2001 )
مثال
تعاریف
انواع دانش
بهترین وسایل برخورد با مشتری خاص
عقیدههای افراد درباره روابط علت و معلولی
مهارتهای جراحی
دانشی که ریشه در فعالیتها، تجربه و درگیری در یک محیط خاص دارد
مدلهای ذهنی
دانستن چگونگی قابلیت کاربرد به کار خاص
ضمنی
ضمنی شناختی
ضمنی فنی
دانش درباره مشتریان عمده در یک منطقه
دانش عمومی و تولید شده
صریح
بصیرتی که از پروژههای تکمیل شده به دست می آید
دانش ایجاد شده به وسیله فرد یا به ارث گذاشته شده در فرد
فردی
معیارهایی برای روابط درون گروهی
دانش ایجاد شده به وسیله جمع یا به ارث گذاشته شده از فعالیتهای گروهی
اجتماعی
چه دارویی برای بیمار مناسب است
دانش درباره
اظهاری
چگونه یک داروی خاص را استفاده کنیم
دانستن درباره چگونگی
روشی
درک چرایی عملکرد دارو
دانستن درباره چرایی
سببی
درک اینکه چه زمانی باید دارو را تجویز کرد
دانستن درباره چه زمانی
شرایطی
درک اینکه چگونه دارو با دیگر دارو ها تعامل دارد
دانستن با چه چیزی
رابطهای
بهترین رویه ها، چارچوبهای تجاری، تجارب پروژه، طراحیهای مهندسی و گزارشهای بازار
دانش مفید برای یک سازمان
عمل گرایانه
۲-۵- مدیریت دانش و ضرورت آن
مفهوم مدیریت دانش (KM) در سالهای اخیر توجه زیادی را به خود جلب کردهاست. با مطالعه تاریخچه موجود متوجه میشویم که تعاریف ارائه شده در زمینه KM با یکدیگر متفاوت بوده و هر یک ابعاد گوناگونی از این موضوع را نمایش میدهند. تعاریف ارائه شده عموماً KM را از منظر فرایند سازمانی نگریستهاند. در یک تعریف کلی از مدیریت دانش میتوان آن را تبدیل دانش ضمنی افراد به دانش صریح، انتخاب دانشی که برای سازمان مهم بوده و استفاده مجدد از دانش به روشی که به افزایش یا اکتساب منابع نامشهود یاری برساند تعریف شده است. KM شامل فرآیندهایی است که کاربرد و توسعه سرمایه های فکری را تسهیل نموده تا از این طریق ارزش خلق کرده و مزیت رقابتی را حفظ و افزای دهد (عالم تبریز، ۱۳۸۸).
مفهوم مدیریت دانش با انتظارات واقعگرایانه از یاری سازمانها در خلق، اشتراک گذاری و مدیریت دانش به طور مؤثر پدیدار شد. مدیریت دانش را میتوان به عنوان رویهای از به کار گیری دانش قبلی برای تصمیم گیری جهت تاثیر در کارایی سازمان فعلی و آیندهسازی آن تعریف نمود (Lee & Lan, 2011).
هدف مدیریت دانش این است که یک سازمان از دانش فردی و جمعی خود، آگاهی یافته و بدین ترتیب، به مؤثرترین شکل، از دانش خود استفاده نماید. سیستم اطلاعات مدیریت همواره بر کسب، ذخیره سازی، انبار، مدیریت و گزارش دهی دانش عینی تمرکز داشته است. اکنون سازمانها نیاز به یکپارچه ساختن دانش عینی و ضمنی را در سیستمهای اطلاعات رسمی، دریافتهاند (Bennet & Bennet, 2003).
مدیریت دانش به عنوان یک چارچوب برای طراحی اهداف، ساختار و فرایندهای سازمان دیده می شود به طوری که سازمان میتواند از آنچه که میداند برای یادگیری و ایجاد ارزش برای مشتریان و جامعهاش استفاده کند (Vorakulpipat& Rezugi, 2008) .
مدیریت دانش بر سازماندهی و در اختیار قرار دادن مدیریت دانش مهم به تصمیم گیرندگان هر جا و هر زمان که نیاز باشد تمرکز دارد. مدیریت دانش همچنین با استراتژی کسب و کار رابطه قوی دارد، آنچنان که طرفداران این ایده اعتقاد دارند که مدیریت دانش باید سازمان را قادر سازد به طور مؤثر و کارا تغییرات محیطی سریع را مدیریت کند و به مزیت رقابتی دست یابد (Liao, 2010).