به طور کلی محققین در زمینه شادکامی و خوشبختی به نتایج ذیل رسیده اند:
۱- برخلاف آن چه تصور می شود احساس خوشبختی افراد جوانتر و کسانی که در مرحله جوانی هستند، بیشتر از احساس خوشحالی افراد مسنتر نیست. ۲- میزان خوشحالی مردم روستاها، بیشتر یا کمتر از مردم شهر نشین نیست. ۳- به نظر نمیرسد که پول، وجهه یا موفقیت اجتماعی کلید خوشبختی یا شادکامی باشد. ۴- هر چند احتمال ضعیفی وجود دارد که افراد ثروتمند بیشتر از افراد فقیر احساس خوشحالی یا شادکامی منند ولی این تفاوت کمتر از میزانی است که بیشتر در ذهن داریم. ۵- مردمی که در فقر شدید زندگی میکنند، کمتر احتمال دارد بسیار خوشحال باشند، اما وقتی گروههای با درآمد بسیار بالا را با گروههای با درآمد بسیار پایین مقایسه میکنیم، نتایج حاصل نشان میدهد درصد کسانی که خود را بسیار خوشبخت میدانند به نسبت ۳۲ درصد برای گروههای با درآمد بسیار بالا و ۲۵ درصد برای گروههای با درآمد بسیار پایین بوده است. ۶- روابط و همبستگیهای اجتماعی در احساس خوشبختی افراد مؤثر هستند. ۷- افرادی که متأهل هستند در مقایسه با افرادمجرد، مطلقه، بیوه به طور متوسط بیشتر احساس خوشبختی میکنند. ۸- در بین افراد مجرد نیز کسانی که دارای دوستیهای نزدیک و صمیمی میباشند بیشتر از کسانی که فاقد این چنین دوستیها هستند احساس خوشحالی یا خوشبختی را تجربه میکنند. ۹- مراقبت کردن از دیگران یا احساس این که دیگران از ما مراقبت میکنند، نیز در احساس خوشحالی و خوشبختی مؤثر میباشند. ۱۰- احساس رضایت از روابط و همبستگیهای اجتماعی می تواند نقش با اهمیتی را در سلامت روانی و احساس شادکامی ایفا کند. ۱۱- احساس شخص نسبت به خودش، بیشتر از عوامل همبستگی های اجتماعی در احساس خوشبختی وی مؤثر است. به عبارتی دیگر، افرادی که نسبت به خود احساس رضایت دارند و نیز احساس میکنند که کنترل امور زندگی خود را بر عهده دارند در مقایسه با کسانی که نسبت به تواناییهای خود کمتر احساس رضایت میکنند یا خود را تحت تسلط نیروهای خارج از درون خود حس میکنند احساس خوشبختی بیشتری را تجربه میکنند. ۱۲- مزلومعتقد است که آدمی ابتدا میکوشد تا نیازهای مربوط به بقای خود مثل آب، غذا، ایمنی و خواب را ارضا کند پس از انکه نیازهای اساسی ارضاء شدند، نیاز آنان به عشق و تعلق و احترام به خویشتن و نیز ارضاء این نیازها می تواند نشاندهنده تفاوت بین کسانی باشد که احساس خوشبختی را تجربه میکنند یا این احساس را ندارند. ۱۳- تحقیقات نشان میدهد که به دست آوردن ثروت زیاد غیر منتظره نیز دارای اثرات دائمی اندک در ایجاد احساس خوشبختی در برندگان جوایز لاتاری یا بخت آزمایی بوده است. یکی از توضیحاتی که برای این وضعیت غیر عادی یا غیر متداول میتوان ارائه داد آن است که معمولاً ما خود را با شرایطی که در آن زندگی میکنیم انطباق میدهیم. حتی اعضای حسی ما نیز به سرعت نسبت به سطح خاصی از تحریکات سازگار میشوند(ساعتچی، ۱۳۷۷).
۳- دیدگاه عصبی– شناختی: بسیاری از روانشناسان معتقدند که هیجانها را میتوان در سه دسته کلی و اساسی یعنی خشم، ترس و شادی طبقه بندی کرد. به اعتقاد این روانشناسان انواع دیگر هیجانها در واقع حالتهای گوناگون همین سه دسته کلی هیجان خشم، ترس و شادی هستند. مثلاً، نفرت، غصب و خصومت اشکال مختلف خشم هستند و اساس هیجانهایی مانند حسادت و احساس گناه، هیجان ترس میباشند. بر اساس این نظریه پایه و اساس هیجانهایی مانند عشق، خوشبختی، شادکامی (خوشی، خوشحالی، خرسندی و سعادت) نیز هیجان شادی است و غمگینی نیز احتمالاً ترکیبی از هیجانهای ترس و خشم است. در واقع، خشم یک هیجان نا مطبوع است و معمولاً در نتیجه ناکامی در موقعیتهایی ایجاد می شود که خارج از کنترل فرد است. ترس نیز با احساس خطر یا مواجهه با موقعیت خطرناک همراه است. ترسها می توانند واقعی یا غیر واقعی باشند و معمولیترین واکنش فرد در مقابل ترس آن است که از موقعیت ترسآور فرار کند. اما شادی از مطبوعترین هیجانهای اساسی آدمی است مه در عین حال تعریف آن نیز مشکلتر از دو هیجان دیگر است، شادی نوعی احساس نشاط و لذت است(ساعتچی، ۱۳۷۷).
پلاتچیک[۸۵] (۱۳۷۶) هیجانها را به چهار بعد اصلی تقسیم می کند و جایگاه شادی و نشاط را در این چارچوب مشخص میسازد. در این طبقه بندی هیجانها بر اساس ابعاد زیر از یکدیگر مشخص شدهاند که عبارتاند از: ۱- مثبت و منفی. ۲- نخستین یا مختلط. ۳- قرار گرفتن در قطبهای متضاد. ۴- سطوح مختلف شدت. با توجه به ابعاد بیان شده میتوان شادی و نشاط را عنوان یک هیجان مثبت در نظر گرفت که امکان دارد با هیجانهای دیگر ترکیب گردد. این حالات در قطب متضاد با خشم، احساس گناه و افسردگی قرار می گیرند و میزان شدت آنها تغییرپذیر است.
هار[۸۶] و لوتز[۸۷](۱۹۸۱؛ به نقل از آریایی مقدم، ۱۳۸۲) معتقدند که حالات هیجانی بر اساس احساسات مثبت و منفی کوتاه مدت نسبت به یک موضوع معین (واقعی یا خیالی) برانگیخته می شود. مانستد[۸۸] (۱۹۹۶؛ به نقل از جان بزرگی، ۱۳۷۸) هیجانها را واکنشهای عاطفی شدیدی تلقی می کند که تابع مراکز دیاسفالیک[۸۹] و شامل تظاهرات نباتیاند و جلوههای آنها در شادی، ترس، خشم و تنفر قابل مشاهدهاند. پژوهشهای گوناگون روانشناسی چهار متغیر اصلی که اجزاء هیجان را تشکیل میدهند، نام میبرند: ۱- ارزشیابی موقعیتی. ۲- تغییرات بدنی. ۳- تجلی هیجانی. ۴- عمل برانگیخته.
سانتروک[۹۰] (۱۹۹۱؛ به نقل از جان بزرگی، ۱۳۷۸) معتقد است که هیجانهای منفی به کاهش سطح عزت نفس و کیفیت روابط با دیگران منجر میشوند در صورتی که هیجانهای مثبت عزت نفس را افزایش می دهند و به گسترش روابط با دیگران میانجامند. در چهارچوب هیجانهای مثبت نشاط هیجانی است که همه انسانها در جستجوی آن هستند و شدت آن نیز مانند هر هیجانی متغیر است.
۲-۲۱- ویژگیهای اصلی افراد شادکام
۱- اعتماد به نفس و عزت نفس. اشخاص شاد به خودشان علاقهمند و متکی هسنتد. ۲- خوش بینی. مردم شاد به وقایع و اتفاقات آینده خوشبین هستند و در ضمن آنها مالامال از امید میباشند. ۳- برونگرایی. مردم شاد برونگرا، خوش مشرب، اجتماعی، اهل معاشرت و گفت و شنود هستند. ۴-کنترل شخصی. افراد شاد عقیده دارند که سرنوشتشان را خودشان انتخاب میکنند و بر وقایع و حوادث و همچنین زندگی خود کنترل و احاطه دارند. ۵- شوخ طبعی. افراد شادکام دارای طبعی شوخ و مزاحگونه هستند. ۶- پذیرش خود، دیگران و طبیعت. افراد شاد خویشتن، افراد دیگر و عالم خارج را آن چنان که در واقع هستند، میبینند و قبول دارند(آرگایل؛ ۱۹۹۰ به نقل از کریمی، ۱۳۸۱).
۲-۲۲- اسلام و شادی