گفتار دوم: باور به معاد
معاد در لغت به معنای بازگشتن و محل رجوع است و در اصطلاح احیا و زنده شدن مردگان در روز رستاخیز میباشد. باور به معاد یکی از ارکان اساسی دین در همه ادیان و از اصول دین اسلام است.در دین توجه زیادی به معاد شده به طوری که بنا بر تحقیق مورخان معاد و قیامت و ثواب و عقاب و بازگشت اعمال حدود هزار و هفتصد بار در قرآن آمده و بدین ترتیب یک سوم قرآن در مورد آن میباشد.[۱۹۷] «وَ وَضَعَ المَوازینَ القِسط لِیومِ القیامَهِ فَلاَ تُظلَمُ نَفسً شَیئاً وَ اِن کانَ مِثقَالَ حَبَّهٍ مِن خَردَلِ أَتَینا بِهَا وَ کَفی بِنا حاسِبینَ:و ترازوهای داد را در روز رستاخیز می نهیم پس هیج کس در چیزی ستم نمی بیند و اگر عمل هم وزن دانه خردلی باشد آن را می آوریم و کافی است که ما حسابرس باشیم.»[۱۹۸]
تو پنداری جهانی غیر از این نیست زمین و آسمانی غیر از این نیست
چو آن کرمی که در پیله نهان است زمین و آسمان او همان اســــت
معاد به عنوان یک باور جهانی در تمام ادیان و ملل وجود داشته و دارد و به طور مستقیم با انسان و ابعاد وجودی او درگیر است.لازمه قبول معاد پذیرفتن روح به عنوان یک امر غیر مادی و حقیقتی فناناپذیر است.هر انسانی در فطرت خود از هر گونه زوال و نیستی گریزان است و این میل به جاودانگی در درون انسانها باعث شده که همواره به ادامه بودن اعتقاد داشته باشد.حتی اگر بد هم باشد باز هم انسانها دوست دارند که مرگ پایان آن ها نباشد و کسانی که مرگ را به عنوان پایان زندگی می دانند سخت از آن هراس دارند.میل به جاودانگی در انسان با این توجیه همراه است که هیچ میلی در طبیعت بیهوده نیست و درون و بیرون از وجود آدمی در ارتباط کامل است.همانطورکه وقتی میل به غذا برای رفع گرسنگی در ما به وجود میآید به دنبال غذا در محیط بیرونی می رویم و به میل و نیاز خود پاسخ می گوییم پس حتما برای میل به جاودانگی یک ما به ازای خارجی وجود دارد.
مهمترین آثار و نتایج اعتقاد به معاد این است که هدفی متعالی و جاودانه برای انسان به وجود میآید. انسان دیگر در زندگیش احساس پوچی نمی کند و احساس میکند که زندگیش هدف دار است.اگر اعتقاد به معاد نباشد انگیزه عقلانی برای انجام امور پسندیده و کارهای خیر باقی نمی ماند همچنان که برای ترک گناهان و مقاومت در برابر آن ها انگیزه ای نمی ماند. چون انسان در مقابل چیزی که از دست میدهد چیزی به دست نمی آورد،چنانچه ممکن است آن چیز به درد زندگی این دنیایی انسان بخورد.[۱۹۹]
در فلسفه نیهیلیسم(پوچ گرایی) می بینیم که جهان مادی غایت و هدف انسان است.انسان بر حسب اتفاق به این دنیا آمده و در آخر هم محو و نابود شده و دیگر هیچ اثری از او باقی نمی ماند.تلخی این امر سبب اضطراب دائم و تردید افرادی که از این تفکر پیروی میکنند می شود.افرادی که درک درستی از آفرینش ندارند،زندگی را تنها در این دنیا معنا میکنند،دائما درحال گله و شکایت هستند،و ناامیدی جای هیچ نقطه روشنی برای آن ها باقی نگذاشته است.بسیاری از افعال مجرمانه نیز ناشی از همین حس تردیدهاست.گاهی مجرمان قبل از ارتکاب جرم تردید میکنند که به واقع هدفی برای زندگی انسان وجود دارد و یا هر عملی که انجام دهند در همین دنیا است و بعد از آن هیچ دنیای دیگری برای پاسخگوییشان در انتظار آن ها نیست.این خود موجب حالت خطرناک افراد می شود و این افراد بالقوه آمادگی انجام جرم را دارند.افرادی چون ابوالعلاء معّری که میگوید بر روی سنگ قبرم بنویسید:«این جنایت پدرم بر من بود و من بر احدی جنایتی نکردم.»یعنی پدرم به علت اینکه سبب شد تا من به این دنیا بیایم بزرگترین جنایت را در حق من کرد ولی من ازدواج نکردم تا این جنایت را در حق دیگری نکنم.»کار بسیاری از این افراد به خودکشی میرسد چون معنایی برای زندگی نمی یابند یا ممکن است افرادی شوند که برای هیجان دادن یا معنا دادن به زندگیشان دست به انجام جرائمی بزنند که جامعه را تحت تاثیر قرار دهد.یا در اشعار خیام می خوانیم که:
ای بیخبر از کار جهان هیچ نه ای بنیاد تو باد است از آن هیچ نه ای
شد حد وجود تو میان دو عدم اطراف تو هیچ در میان هیچ نه ای[۲۰۰]
اعتقاد به معاد در نزد باورمندان یک روش تربیتی و عامل نگهدارنده در برابر گناهان و جرائم نیز به شمار میآید.مکانیزم کیفر و پاداش اخروی خود میتواند یک عامل بازدارنده برای پیشگیری از وقوع جرائم عمل کند.این تدابیر تربیتی برای حذف یک رفتار غلط یا انحراف یا عدم ارتکاب عمل خلاف با مکانیزم پاداش دهی یا به کیفر رساندن نقش مؤثری در تربیت افراد و جلوگیری از ارتکاب آنان به اعمال نادرست واقع گردد.[۲۰۱] البته این انذار و پاداش هم درجاتی دارد که بعضی از مردم با یک اشاره کوچک بیدار میشوند ولی عده ای دیگر را باید با خشم و غضب بیشتری آگاه کرد.[۲۰۲]
با معاد اندیشی اعمال انسان جهت گیری خاص پیدا میکند.سمت و سویی که در آن یاد معاد نقش پررنگی دارد. انسانی که معتقد است خداوند مالک روز رستاخیر است سعی میکند به سوی او حرکت کند و از لغزشها و انحرافات دوری گزیند.این اعتقاد مستلزم تنظیم رفتار و اعمال است چرا که با این جهت گیری هر گونه رفتاری سازگار نیست.انسان با این نگرش به یک نوع تعادل و امنیت روحی روانی میرسد که تمام روان شناسان و جرم شناسان به دنبال این هدف هستند.[۲۰۳]
مبحث دوم: باور به توصیه های دینی
حال اینجا باور مؤمنان محک میخورد.ما در این فصل به بررسی باور افراد و نقش این باورها در جلوگیری از ارتکاب این جرائم می پردازیم.اینکه داشتن عفت و نگهداشتن چشم و زبان و خشم و شهوت چه تأثیری از عدم وقوع جرائم و انحرافات گرایش افراد به سمت جرم دارد. آیا باور به توصیه هایی که مکرراً از جانب دین به باورمندان شده است میتواند در پیشگیری از وقوع جرائم نیز مؤثر واقع شود؟و عفت ورزی آیا راه مناسبی برای نیفتادن به دام جرائم و انحرافات و داشتن یک فکر و روح آرام در زندگی است؟
مِیلــها همچون سگــان خفتـه انـد اندر ایشان خیر و شر بنهفته انـد
چون که قدرت نیست خفته این رَده همچو هیزم پـاره هـا و تــن زده
تا که مــُرداری درآیــد در میــــان نفخ صور حرص کوبد بر سگـــان
چون در آن کوچه خری مردار شــد صد سگ خفته بدن بیـدار شـــد
مو به موی هر سگـی دنـدان شــده وز برای حمله دُم جُـنـبــان شـده
نیمِ زیـرش حیلـه و بــالا غــضــب چون ضعیف آتش که او یابد حطب
صد چنین سگ اندر این تن خفته اند چون شکاری نیستشان بنهفتـه انـد
آری وقتی که می توان این سگان نفس را در گوشه ای نشاند پس چرا باید با مردار خری آنان را بیدار کرد؟وقتی که می شود به راحتی از کنار گناه و انحرافی به آسانی گذشت،وقتی که می توان چشم را از گناه نگه داشت تا روح را وسوسه نکند،زبان را از غیبت و دروغ و هزاران آفت دیگر بر حذر داشت که کسی را آلوده نسازد و انسانی شکم باره نبود تا محرّک بسیاری از ضایعات روحی و جسمی نگردد، و درباره شهوت جنسی عفت پیشه کرد تا هزاران بی آبرویی و معضلات و مشکلات دیگر به بار نیاورد به راستی چرا باید برای این سگان درون خوراک ایجاد کرد!؟