۱-۳ : اقسام اذن
اذن اقسامی دارد که به قرار زیر است :
۱ -۳ -۱ : اذن صریح و ضمنی
مشهورترین تقسیم اذن، انقسام آن به صریح، ضمنى است(نجفی ، ۱۴۰۴ ، ۱۵۶ : ۲۷ ) . قانون مدنى در برخى از مواد خود به این تقسیم اشاره نموده است. چنان که در مورد ودیعه گذار گوید:
«کسى مىتواند مالى را به ودیعه بگذارد که مالک یا قائم مقام مالک باشد و یا از طرف مالک صراحتاً یا ضمناً مجاز باشد».
در این ماده، قانونگذار، ودیعه گذاردن مال دیگرى را منوط به اذن صریح یا ضمنى مالک براى ودیعه گذاردن مال نموده است.
فقها،در تألیفات خود از اذن ضمنى غالباً به اذن فحوا یاد کرده اند. همچنین در منابع فقهى از اذن صریح گاهى به اذن قولى یا اذن بالقول تعبیر مىکنند.( بخردیان ، ۱۳۹۳ ، ۳۸)
اذن صریح، اذنى است که عبارت اذن دهنده صراحتاً برآن دلالت کند. به عقیده برخى از فقها، ملاک اذن صریح آن است که الفاظ اذندهنده به طور مطابقى براذن به شخص دلالت نماید.( نراقی ، ۱۳۷۷ ، ۱۲) چنان که کسى به دیگرى بگوید: «از این غذایى که به من تعلق دارد بخور» چنین عبارتى را که جاى هیچ گونه تردیدى در دلالت بر اذن باقى نمىگذارد، اذن صریح مىنامند. ماده ۱۰۷۲ ق.م. اذن صریح موکل را براى صحت وکیل گرفتن توسط وکیل لازم شمرده، اعلام مىکند:
وکیل نمىتواند موکله را براى خود تزویج کند، مگر اینکه این اذن صریحاً به او داده شده باشد.
اذن ضمنى یا اذن فحوا آن است که لفظ اذندهنده، به صراحت بر اذن دلالت نکند، ولى اذن از لوازم عبارت او باشد. یکى از موارد آن فحوا و مفهوم اولویت است؛ بدین معنا که از عبارت اذندهنده به طریق اولى اذن نسبت به امرى استنباط گردد. براى مثال، شخصى به دیگرى صریحاً اذن دهد که براى سکونت خود و خانوادهاش از منزل او استفاده کند؛ لازمه چنین اذنى، آن است که به طریق اولى شخص مأذون مىتواند در منزل را بسته چند روزى به مسافرت برود. مثال دیگر آنکه شخصى منزل خود را به دیگرى اجاره مىدهد و به او در اجاره دادن یکى از اطاقها به شخص ثالث اذن مىدهد، این اذن به طور ضمنى دلالت مىکند، شخص نسبت به انجام اقداماتى که براى اجاره دادن آن اطاق لازم است، مأذون است.
در مثال اخیر، اذن ضمنى از مصادیق مفهوم موافقت نمىباشد و با ملاحظه این گونه اذنها روشن مىشود که گفته برخى از فقها که اذن فحوا را تنها از باب مفهوم موافقت مىدانند،(همان ، ۱۲) نقدپذیر است.
۱ -۳ -۲ : اذن شاهد حال
اذن شاهد حال، اذنى است که قراین و شواهد بر آن دلالت کند. هر چند در این قسم از اذن، لفظى که به طور صریح یا ضمنى بر رضایت باطنى فرد دلالت کند، به میان نمىآید، ولى اوضاع و احوال به گونهاى است که به اذن در انجام امرى شهادت مىدهد؛ مانند آنکه میان دونفر خویشاوندى و دوستى کاملى باشد، به گونهاى که این حالت دلالت کند که هر یک به دیگرى در خوردن خوراکى از منزل خود، اذن داده است. از اینرو به دلیل وجود قراین و شواهد، استفاده متعارف از آب چشمه و نهر دیگران( میرزای قمی ، ۱۳۷۱ ، ۱۱۶ -۱۱۷ ) و یا تکیه دادن به دیوار خانه دیگرى به اذن شاهد حال مجاز است.( نراقی ،۱۳۷۷ ، ۱۳)
اذن شاهد حال، زمانى داراى اثر حقوقى است که کاشف از رضایت باطنى و واقعى شخص باشد. فرض کنیم، بین کسى بادیگرى آنچنان رفاقت صمیمانه باشد که پى مىبرد مىتواند از برخى از وسایل منزل او استفاده کند. ولى در عین حال نسبت به دوست خود، مخفیانه اعمالى ناپسند انجام داده است، به طورى که مىداند، اگر دوست او از آن کارها آگاه شود، هیچ گاه به او اجازه استفاده از وسایل منزل خویش را نمىدهد. در این صورت نمىتوان گفت شخص در استفاده از وسایل منزل دوست خویش مأذون است، زیرا این شاهد حال، کاشف از رضایت باطنى شخص نمىباشد.
به نظر مىرسد، اذن شاهد حال را نمىتوان از مصادیق اذن دانست، زیرا انشا از عناصر اذن مىباشد و در شاهد حال، اذن دهنده، رضایت خویش را ابراز نکرده، رضایت او از طریقى غیر از انشا و ابراز کسب شده است، اما جواز تصرف در این گونه موارد با آنکه اذن واقع نشده، به دلیل آن است که متصرف به رضایت مالک، علم پیدا کردهاست و چنانکه در بخش چهارم خواهد آمد، ملاک جواز تصرف احراز رضایت مالک مىباشد، اگر چه مالک، رضایت خود را ازطریق لفظ یا فعل ابراز نکند.
۱ -۳ -۳ : اذن مطلق و مقید
اذنى که شخص صادر مىکند، گاهى از جهت محدوده موضوع به مورد خاصى محدود نگردیده و به شرطى مشروط نشده است. چنین اذنى ر امىتوان اذن مطلق نامید. ولى گاهى اذن به مورد خاصى محدود و یا به شرطى، مشروط مىگردد که آن را اذن مقیّد مىنامیم.(علامه حلی ، ۱۴۱۳ ، ۷۸ )
در قانون مدنى، وکالت از جهت مورد به دو قسم مطلق و مقیّد تقسیم شده است. وکالتى، مطلق معرفى شده است که متعلَّق آن، تمامى امور موکل باشد و وکالت، آن گاه مقیّد نامیده شده است، که تنها نسبت به امر یا امور خاصى از امور موکل صادر گردد. به وحدت ملاک و به دلیل شباهتى که بین وکالت و اذن وجود دارد، آن تقسیم را در اینجا یادآور شدیم.
۱ -۳ -۴ : اذن عام و خاص
اذن، به اعتبار مأذون به دو قسم اذن خاص و اذن عام تقسیم مىشود. ملاک تقسیم، معین بودن یا معین نبودن مأذون است. در صورتى که مأذون یک یاچند نفر معین باشد، اذن را اذن خاص مىنامند( علامه حلی ، ۱۴۲۳ ،۱۲۳) ؛ همان گونه که اذن مورد بحث در مواد ۹۸، ۱۰۸، ۱۲۰ و ۱۲۱ ق.م. از این نوع مىباشد، ولى چنانچه اذن، عمومیت داشته باشد و به فرد یا افراد معینى منحصر نباشد، آن را اذن عام مىگویند.ماده ۱۶۰ ق.م. به طور عام به هر کس اذن مىدهد که مال گم شده رابه مالک آن برگرداند. در این ماده، فرد یا افراد معینى مخاطب اذن نمىباشند، بلکه اذن به صورت عام داده شده و هرکسى را شامل مىشود.از موارد دیگر اذن عام که قانونى نبوده، بلکه ناشى از قصد اشخاص مىباشد، موردى است که کسى از مال خویش اعراض مىکند؛ در این صورت مىتوان گفت اعراض کننده به طور ضمنى، اذن عام داده است که هر کس بخواهد مىتواند آن مال را حیازت کند.
۱ -۳ -۵ : اذن موقت و غیر موقت
گاهى اذندهنده نسبت به امرى براى همیشه به دیگرى اذن مىدهد؛ چنین اذنى را اذن دائم گویند. همچنین در موردى که کسى بدون تعیین مدت به صورت مطلق به دیگرى اذن مىدهد، مىتوان اذن او را دائم خواند. زیرا در این گونه موارد تا زمانى که اذن دهنده از اذن خود رجوع نکند، یا به علت دیگرى اذن مرتفع نگردد، اذن باقى است. اگر اذندهنده، اذن خویش را به زمان معیّنى محدود کند، آن را اذن موقت، نام مىنهیم؛ چنان که کسى به دیگرى اذن دهد که براى یک ماه در خانه او سکونت کند، یا از میوههاى باغ او استفاده کند.
نتیجه تعیین مدت در اذن آن است که در پایان مدت، بدون آنکه نیازى به اعلام اراده اذن دهنده، مبنى بر رجوع باشد، اذن منتفى مىشود.( علامه حلی ، ۱۴۱۳ ، ۴۲۴ ) پس اگر کسى براى مدت معینى به دیگرى اذن در انتفاع از مالى بدهد، در پایان مدت، مأذون نمىتواند به انتظار مطالبه مالک و رجوع او بماند و باید در اولین فرصت آن را به مالک برگرداند. زیرا با خاتمه اذن، مال دیگر نزد مأذون امانتمالکانه نبوده، بلکه امانت شرعى مىباشد.