زمانی که موقعیت انتخاب شد، ممکن است لازم باشد برای اصلاح تاثیر هیجانی آن،تغییراتی در آن داده شود، یعنی هر کدام از گزینه های s1x،s1y،s1z را فرد انتخاب کند.این همان “تعدیل موقعیت[۵۶]” است، که به عنوان سازگاری مسئله مدار [۵۷]( لازاروس و فولکمن[۵۸]،۱۹۸۴ ،به نقل از گراس،۲۰۰۲)یا کنترل اولیه[۵۹] هم به آن اشاره میگردد( روتبام،ویسز و اسنایدر[۶۰]،۱۹۸۲ ،به نقل از گراس،۲۰۰۲). برای مثال، در ادامه ی مثال امتحان، اگر شما در شب قبل از یک امتحان بزرگ با دوست خود صحبت میکنید و او از شما میپرسد آیا برای امتحان آماده هستید ( راجع به امتحان صحبت می کند)، شما با صراحت از وی میخواهید راجع به موضوع دیگری صحبت کنید. سوم اینکه، موقعیتها جنبههای مختلف دارند( برای مثال a1،a2،a3، a4،a5 )، و “تمرکز زدایی[۶۱]” برای انتخاب یک جنبه از چندین جنبه موقعیت به شما کمک می کند، یک مثال از آن وقتی ست که مکالمهای ناراحت کننده را می شنوید ( دوست ندارید بشنوید )آنگاه به سقف نگاه کرده و آویزهای لوستر را میشمارید ( نیکس،واتسون،سیزنسکی و گرین برگ[۶۲]،۱۹۹۵، به نقل از گراس، ۲۰۰۲).
هم چنین تمرکززدایی شامل تلاش برای متمرکز شدن زیاد بر موضوع یا تکلیف خاصی هم هست( سیزنت میهالی[۶۳]، ۱۹۷۵، به نقل از گراس، ۲۰۰۲) یا پی بردن به عمق مسئلهای با نشخوار ذهنی در مورد آن(نولن-هوکسما،۱۹۹۳، به نقل از گراس، ۱۹۸۴). زمانیکه شما بر جنبه ی خاصی از موقعیت تمرکز کردید، تغییر شناختی به معنای انتخاب یکی از چندین معنای ممکن است (مثل m1،m2،m3) که شما به آن موقعیت میتوانید نسبت دهید. برای مثال، ممکن است،به خود بگویید ” اون فقط یه امتحانه” (m2 )،به جای اینکه امتحان را به عنوان وسیله ای برای ارزشیابی شخص شما به عنوان یک انسان باشد(m1). تغییر شناختی اغلب برای کاهش پاسخ هیجانی به کار میرود. اگرچه، این روش ممکن است برای بزرگتر کردن پاسخ هیجانی هم به کار رود، و حتی خود هیجان را هم تغییر دهد (برای مثال خشم را در یک فرد زورگو به ترحم و دلسوزی تبدیل کند). معنای شخصی که به آن موقعیت انتساب داده می شود خیلی پراهمیت است، چراکه این معنا بر هر کدام از جنبههای فیزیولوژیکی، تجربهای و رفتاری تمایل پاسخدهی که در آن موقعیت ایجاد خواهد شد، تاثیرگذار خواهد بود.
سرانجام، ” تعدیل پاسخ [۶۴]” اشاره به تلاشهایی دارد که بر تمایلات پاسخدهی هیجانی تاثیر می گذارد زمانیکه آن ها آشکار شده اند. تعدیل پاسخ در شکل با کاهش رفتار بیانگر[۶۵]( – ) نشان داده شده است(گراس،۲۰۰۲). در مثال ما از امتحان، تعدیل پاسخ ممکن است، این شکل را به خود بگیرد که خجالتی خود را بعد از شکست در امتحان پنهان کنید. دیگر اهداف تعدیل پاسخ شامل جنبههای فیزیولوژیکی و تجربهای هیجان میباشد(گراس،۲۰۰۲)؛ برای مثال داروها ممکن است برای مورد هدف قرار دادن پاسخهای فیزیولوژیکی مورد استفاده قرار بگیرند؛ هم چنین ممکن است حالتهای عاطفی مثل اضطراب و افسردگی را تحت تاثیر قرار دهند.
کنترل فعالانه[۶۶]، شامل به کارگیری آگاهانه توجه و بازداری یا فعالسازی آگاهانهی رفتار میباشد، به ویژه زمانیکه فرد تمایلی به انجام رفتار خاصی ندارد، اما برای به دست آوردن هدف خاصی یا انطباق با محیط مجبور به انجام آن رفتار است( روتبارت و بایتز[۶۷]،۲۰۰۶). بنابرین برخی از مهارتهای کارکردی اجرایی[۶۸] ازجمله به کارگیری فعالانه توجه[۶۹]، یکپارچه سازی اطلاعات برای توجه[۷۰] و برنامه ریزی[۷۱] در فرایندهای کنترل فعالانه نقش دارند(ردا[۷۲] و روتبارت و پوسنر،۲۰۰۵).
این فرایندها میتوانند برای تعدیل تجارب هیجانی و بیانگرهای آشکار رفتاری هیجان[۷۳]، به اندازه ی تنظیم رفتارهای غیر هیجانی به کار روند. فرایندهای کنترل فعالانه می توانند برای مدیریت هیجان و بیانگرهای آن در رفتار به کار برده شوند(ایزنبرگ،هافان و واقان[۷۴]،۲۰۰۷).
رشد طبیعی فرایندهای تنظیم گر و کنترل فعالانه
کودکان تنظیم هیجانها و رفتارهای هیجانی خود را در سالهای اول زندگی شروع میکنند. روانشناسان رشد، گاهی رشد طبیعی فرایندهای تنظیمی وابسته به هیجان را در دامنه ی رفتارهای اطاعت پذیری یا درونی سازی دستورات یا ارزشهای والدین بررسی میکنند(ایزنبرگ،هافان و واقان،۲۰۰۷). کاپ[۷۵] (۱۹۸۲) رشد فرایندهای خودتنظیمی را در سالهای اولیه ی زندگی مرحله بندی می کند. در این مرحله بندی، کودکان در پایینترین سطوح به عنوان تنظیم کنندگان سادهی برانگیختگی و فعال سازان طرح های سازمان یافته رفتار و در سطوح بالاتر به عنوان افرادی که قادر به استفاده ی منعطفتر از فرایندهای کنترل برای به تأخیر انداختن و رفتارکردن طبق انتظارات اجتماعی در عدم حضور محرکهای بیرونی به شیوه ای که خواسته های محیطی مدام در حال تغییر را برآورده کنند، دیده میشوند. او پیش نیازهای شناختی لازم را برای این پنج مرحله را به طور خلاصه بیان می کند از جمله قصد آگاهانه[۷۶]، رفتارهای در جهت هدف[۷۷]، تفکر بازنمایی[۷۸]، حس هویت[۷۹]، و تولید راهبرد[۸۰] و… . کاپ بر این مسئله تأکید کردهاست که چگونه فرایندهای کنترل در ابتدا از بیرون تحمیل می شود و به تدریج به صورت فرایند خود_تنظیم گر در می آید و این اتفاق در سال اول زندگی رخ میدهد.