۲-۷-۲،ز) نرخ بازده حقوق صاحبان سهام
نرخ بازده حقوق صاحبان سهام[۳۲] یکی از نسبتهای مالی است که از طریق تقسیم سود قبل از مالیات به حقوق صاحبان سهام به دست میآید، بنابرین همه ایرادهایی که به سود حسابداری وارد شد، به این معیار نیز وارد میباشد. سود حسابداری با توجه به روشهای گوناگون حسابداری و همچنین برآوردهای حسابداری تحت تأثیر قرار میگیرد. به عبارتی مدیریت میتواند با توجه به اهداف خود، سود حسابداری و در نتیجه نرخ بازده حقوق صاحبان سهام را تغییر دهد(جهانخانی و سجادی،۱۳۷۴).
۲-۷-۲،ح) نرخ بازده دارایی ها
نرخ بازده دارایی ها[۳۳] یکی از نسبتهای مالی است که از طریق تقسیم سود خالص بعلاوه هزینه بهره به مجموع داراییها به دست میآید. نرخ بازده دارایی ها به مهارت های تولید و فروش شرکت مربوط می شود و به وسیله ساختار مالی شرکت تحت تأثیر قرار نمیگیرد. به دلیل استفاده از سود حسابداری در محاسبه نرخ بازده داراییها، ایرادهایی که بر سود حسابداری وارد است، بر این معیار نیز وارد میباشد. با توجه به اینکه دارایی ها در ترازنامه به خالص ارزش دفتری نشان داده میشوند، بنابرین ارزش واقعی دارایی ها ممکن است بسیار پایینتر یا بالاتر از ارزش دفتری آن ها باشد. بنابرین نرخ پایین بازده دارایی ها ضرورتاً به این مفهوم نیست که دارایی ها باید در جای دیگر به کار گرفته شوند. همچنین نرخ بالای بازده دارایی ها نیز به این مفهوم نیست که شرکت می بایست نسبت به خرید دارایی ها و کسب بازده بیشتر اقدام نماید (همان منبع).
مزایای سود حسابداری و معیارهای ارزیابی عملکرد مبتنی بر آن
سود حسابداری سنتیترین معیار ارزیابی عملکرد است که برای سرمایهگذاران، سهامداران، مدیران، اعتباردهندگان و تحلیلگران اوراق بهادار از اهمیت زیادی برخوردار است. سود حسابداری که با فرض تعهدی محاسبه میشود به نظر بسیاری از استفاده کنندگان اطلاعات حسابداری یکی از مهمترین معیارهای سنجش عملکرد محسوب میشود(لهن[۳۴] و ماخیجا[۳۵]، ۱۹۹۷؛ چن و داد، ۲۰۰۱؛ و وُرثینگتون[۳۶] و وست[۳۷]، ۲۰۰۴). برای مثال، سود حسابداری به عنوان یک معیار ارزیابی عملکرد در تعیین ارزش شرکت، پیشبینی سودهای آتی شرکت، تفسیر سایر معیارها و اطلاعات مالی، ارزیابی عملکرد مدیران، قراردادهای اعتباردهی و نیز ارزیابی شرکتهایی که خواستار ورود به بازار سرمایه هستند، توسط سرمایهگذاران و اعتباردهندگان مورد استفاده قرار میگیرد(دیچو[۳۸]، ۱۹۹۴). علیرغم کاربردهای ذکر شده برای سود حسابداری در تصمیمگیریهای اقتصادی، نحوه محاسبه آن بر مبنای فرض تعهدی باعث بروز مشکلاتی میشود که در ادامه برخی از آن ها بیان شده است.
۲-۷-۳، معیارهای مبتنی بر اطلاعات حسابداری و اطلاعات بازار
این معیارها علاوه بر استفاده از اطلاعات موجود در صورتهای مالی اساسی و یادداشتهای همراه، اغلب از اطلاعات بازار نیز برای اندازه گیری عملکرد شرکت استفاده مینمایند. این معیارها با ترکیب معقول ریسک و بازده از طریق اطلاعات بازار و نیز ترکیب آن با اطلاعات حسابداری مبنای ارزشیابی مناسبی برای ارزیابی عملکرد شرکتها را فراهم میآورند. به همین دلیل این معیارها علاوه بر حفظ مزایای معیارهای قبلی، برخی از معایب آن ها را نیز برطرف میکنند. به عبارتی چون از اطلاعات بازار نیز استفاده میکنند معیارهای مربوطتری هستند و بیشتر با واقعیات همخوانی دارند ولی از قابلیت اتکاء کمتری برخوردارند و به دلیل اینکه اطلاعات بازار دائماً در حال تغییر میباشند، این معیارها نسبتاً بی ثبات هستند. در حالت کلی این معیارها نسبت به معیارهای مبتنی بر اطلاعات تاریخی ارجحیت دارند و عملکرد شرکت را دقیقتر اندازهگیری میکنند. این معیارها شامل نسبت قیمت به سود، نسبت ارزش بازار به ارزش دفتری و نسبت Q توبین میباشد(جهانخانی و ظریف فرد، ۱۳۷۴).
۲-۷-۳،الف)نسبت قیمت به سود) (P/E
P/E ابزاری رایج برای تحلیل وضعیت شرکتها، صنایع و بازار است که از طریق تقسیم قیمت بازار یک سهم به سود همان سهم به دست میآید و بیانگر مبلغی است که سرمایه گذاران میبایستی برای هر ریال سود پرداخت نمایند. نسبت P/E از عایدی شرکت به عنوان مبنای ارزش گذاریسهام استفاده میکند و به روشهای مختلف به ارزیابی سهام و شاخص بازار میپردازد. این نسبت مظنه زیر ارزش یا بالای ارزش بودن قیمت سهام است(همان منبع).
۲-۷-۳،ب) نسبت ارزش بازار به ارزش دفتری سهام
این نسبت از طریق تقسیم ارزش بازار هر سهم به ارزش دفتری همان سهم به دست میآید. ارزش دفتری هر سهم نشان دهنده ارزشهای تاریخی است. از طرفی ارزش بازار هر سهم انعکاسی از جریانات نقدی آتی میباشد که عاید شرکت خواهدشد. بنابرین اگر شرکت دارای مدیریت و سازماندهی باشد که با کارایی کامل به وظایف و نقشهای خود عمل کند در این صورت ارزش بازار بزرگتر از ارزشهای تاریخی و دفتری خواهد بود و این نسبت افزایش خواهدپیدا میکند. نسبت ارزش بازار به ارزش دفتری هر سهم طرز تفکر سرمایه گذاران نسبت به عملکرد گذشته و دورنمای آتی شرکت را بیان میکند(همان منبع).
۲-۷-۳،ج) نسبت Q توبین
این نسبت یکی دیگر از ابزارهای اندازه گیری عملکرد شرکتها میباشد که از طریق تقسیم ارزش بازار شرکت بر ارزش جایگزینی داراییهای شرکت به دست میآید. این نسبت توسط آقای جیمز توبین در سال ۱۹۷۸ مطرح شد. هدف وی برقراری یک ارتباط علت و معلولی بین شاخص Q و میزان سرمایه گذاری انجام شده توسط شرکت بود. اگر شاخص Q محاسبه شده برای شرکت بزرگتر از یک باشد، انگیزه زیادی برای سرمایهگذاری وجود دارد، به عبارتی نسبت Q بالا، معمولاً نشانه ارزشمندی فرصتهای رشد شرکت میباشد. اگر نسبت Q کوچکتر از یک باشد، سرمایهگذاری متوقف می شود.
مزایای این نسبت عبارتند از:
الف. سادگی در فهم برای استفاده کنندگان و تحلیل گران مالی
ب. سهولت دسترسی به اطلاعات مورد نیاز برای محاسبه آن
ج. Q از طریق مشارکت دادن معیار اندازه گیری بازار سرمایه برای بازده ضمنی ۱) از نرخ تنزیل تعدیل شده بر مبنای ریسک صحیحی استفاده میکند، ۲) انحرافات در قوانین مالیاتی و میثاقهای حسابداری را به حداقل می رساند.
د. معیاری است که بیشتر مبتنی بر اطلاعات بازار است، بنابرین نقاط ضعف معیارهای مبتنی بر سود حسابداری را ندارد(کاوسی، ۱۳۸۲).
معایب این نسبت عبارتند از:
الف. محاسبه ارزش جایگزینی داراییهای شرکت مشکل میباشد.
ب. تعیین ارزش بازار سهام شرکتهایی که عضو بورس اوراق بهادار نیستند و با سهام شرکتهایی که عضو بورس اوراق بهادار هستند ولی سهامشان داد و ستد نمیشود، مشکل میباشد.
ج. در مخرج کسر داراییهای نامشهود در نظر گرفته نمیشود، بنابرین عملکرد شرکتی که سرمایه گذاری زیادی در داراییهای نامشهود کردهاست، اغراق آمیز میباشد.
د. در نظر نگرفتن ریسک مالی شرکت(همان منبع).
نارساییهای مدلهای ارزیابی عملکرد مبتنی بر سود حسابداری
علیرغم اهمیت زیاد سود، این معیار قابلیت دستکاری دارد و مدیر میتواند با انتخاب روشهایی، سود را تحریف و دستکاری کند. برخی از شرایطی که در آن ها امکان دستکاری سود وجود دارد به شرح زیر است:
۱٫ روش ارزیابی موجودیها: مدیر بسته به شرایط میتواند روش مورد نظر خود را برای ارزیابی موجودی کالا انتخاب کرده و از این طریق سود را دستکاری کند.