داستانهای کوتاه و بلند زیادی وجود دارند که به مفهومسازی، تصویرسازی و تخیل میپردازند. داستاننویسان با شخصیتهای متفاوت، نظرات متفاوتی نیز دارا میباشند و دستهای از خوانندگان خود را در قالب نقشهای داستان تصور میکنند. نهایتاًً شکلی از داستانها که توانایی شناسایی فعالیتهایی مانند رمزگشایی زبان، آشکارسازی و شکل دادن تجربه را دارا میباشند، تخیل و تفکر افراد را نیز تقویت میکنند. خوانندگان، معانی متون را مثل واقعیات جان میبخشند. اغلب خوانندگان در جستجوی انسجام، تجزیه، تضاد و مشکوک بودن میباشند و سعی در بر طرف کردن کمبودها و مشکلات داستان بر میآیند و برای کامل کردن کشف یگانگی آن ها تمرین میکنند. با تخیل بین. با تلاش به سوی به هم پیوستن و رهایی از چندگانگی و حرکت به سوی مشابهتسازی یا رسیدن به جهان مشترک در بین افراد، از طریق یادگیری مفاهیم و لغات، واژهپردازی، بدیع پردازی، ایهام و کنایه میتوان به انواع تفکر به خصوص خلاق و انتقادی رسید (همان منبع).
۲-۱۲- ترکیب نظر فلاسفه و روانشناسان در تفکر انتقادی:
یکی از مشهورترین مطالعات در زمینه تفکر انتقادی به وسیله انجمن ملی فلسفی آمریکا در زمینه آموزش و ارزیابی تفکر انتقادی صورت گرفته است. در این مطالعه ۴۶ متخصص از رشتههای مختلف در پژوهشی کیفی در چند سال شرکت نمودند. گزارش نتیجه این تحقیق به «گزارش دلفی» شهرت یافته است. در این گزارش، از تفکر انتقادی به عنوان عضوی از خانواده تفکر سطح بالا مانند حل مسأله، تصمیمگیری و تفکر خلاق یاد میشود. فاسیونه[۴۴] معتقد است که این اصطلاح به لحاظ مفهومی با سایر مفاهیم همپوشی دارد و در نهایت اتفاقنظر متخصصان درباره تفکر انتقادی را به شرح زیر مطرح میسازد:
«تفکر انتقادی، تفکری است هدفمند و قضاوت خود تنظیمی که منجر به تفسیر، تحلیل، ارزشیابی و استنباط به همراه تبیین مفهومی، روش شناختی و ملاک شناسی مبتنی بر چنین قضاوتی است. از طرف دیگر تفکر انتقادی نیروی رهاییبخش در تعلیم و تربیت و منبع قدرت در زندگی فردی و مدنی به شمار میرود. تفکر انتقادی مترادف با تفکر خوب نیست. تفکر انتقادی پدیده فراگیر و خود تصحیح است. آرمان متفکر انتقادی، کنجکاوی، ذهن باز، منعطف، دوراندیش در قضاوت، منصف و عادل در ارزشیابی، صداقت در سوگیریهای شخصی، تمایل به بازبینی مجدد، مطلع، دارای حسن ظن، شفافیت در مواجهه با مسائل، در مواجهه با مسائل پیچیده سازمان یافته است، مستدل در انتخاب ملاک، تأکید بر پژوهش، پشتکار تا حصول به نتیجه. ترکیب مهارتهای تفکر انتقادی با پرورش چنین گرایشهایی مبنایی برای عقلانیت و جامعه دموکراتیک است»(نوشادی، ۱۳۸۶).
به طور کلی عبارات فوق در بردارنده مهارتهای مرتبط با تفکر انتقادی در دو حیطه «شناختی» و «عاطفی» است. مهارتهای، تفسیر، تحلیل، ارزشیابی، استنباط،خودتنظیمی و تبیین است. گرایشهای عاطفی مانند حسن ظن و انصاف و نظایر آن است. در مطالعه حاضر با عنایت به پیشینه مباحث و یافته های تحقیقاتی گرایش به تفکر انتقادی شامل مؤلفههای حقیقتجویی، منظم بودن، اعتماد به خود، پختگی، داشتن ذهن باز و کنجکاو بودن بررسی و مطالعه میشود (همان منبع).
۲-۱۳- موانع تفکر انتقادی:
۱٫ انگیزه: تا زمانی که شاگردان انگیزهای برای بهکارگیری تفکر انتقادی نداشته باشند، تعلیم چارچوبی برای تجزیهو تحلیل، کاری عبث خواهد بود. شاگردان باید به اتفاق استادان خود فعالانه با مسائل و مشکلات واقعی در ستیز باشند. پرداختن به جنبههای علمی و رفتاری تفکر انتقادی بهتر از موعظه و سخنرانی درباره آن است (مایرز، ۱۳۷۴).
۲٫ نگرش و دید کنونی افراد: بزرگترین مانع در سر راه آموزش تفکر انتقادی نگرش و دید کنونی افراد میباشد. افراد مختلف اعم از شاگردان و دانشجویان و … همانند لوحههایی عاری از نوشته و صرفاً برای پذیرش عقاید استادان وارد محلهای آموزشی نمیشوند. آن ها از دوران کودکی بینش، طرز تفکر و روشهای حل مسأله خود را تنظیم کردهاند. فراگیری تفکر انتقادی شامل توسعه فرایندهای فکری از طریق سیر به ماورای نگرشها و تصورات خودمحور و تجربه حسی است و استادان نقش اساسی در توسعه این فرایند دارند (همان منبع).
۳٫ انتقال از تجربه عینی به امور انتزاعی: یکی از مشکلات دشوار در آموزش تفکر انتقادی، چگونگی کمک به شاگردان در فاصله گرفتن از عقاید و ارزشهای خود است تا از این طریق قادر باشند انواع انتزاعیتر تصور را به کار گیرند. در انتقال تفکر عینی به انتزاعی نکته مهم، ترتیب آن است: اول تجربه عینی و بعد انتزاعی ولی روشهای آموزش سنتی بر عکس است (همان منبع).
۴٫ پرورش علاقه در افراد: بدون علاقه، رشد فکری امکان نخواهد داشت و علاقه جزء لاینفک توجه و درک کردن است.
برخی از روشهای تشویق علاقه: الف) طرح مسائل تعجبآور و سؤالبرانگیز ب) استعاره و تمثیل ج) پرسش و پاسخ (همان منبع).
۵٫ رشد تدریجی مهارتها: شاگردان باید به تمرین تفکر انتقادی بپردازند. برای این کار شاگردان باید با عملیات سادهای چون خلاصه کردن، شناخت مسائل اساسی و مفاهیم کلیدی و یادگیری پرسش مناسب شروع کنند، سپس میتوانند به مهارتهای پیچیدهتری چون شناخت فرضیات و ایجاد و نقد مباحث بپردازند. فراگیری تفکر انتقادی همانند رشد دیگر تواناییهای فرد است و باید برای تسلط بیشتر پیوسته در سطوح پیچیده آن را تمرین کرد. آن ها باید بدانند که درگیر موضوعات واقعیاند نه اینکه صرفاً لحظات فکری را میگذرانند (همان منبع).
شکل شماره (۲-۲) مهارتها در تفکر انتقادی
۲-۱۴- روشهای آموزش مهارتهای تفکر انتقادی
توانایی تفکر انتقادی برای افرادی که عملکرد مؤثر در جامعه فعلی داشته و در جهت ایجاد تغییرات مطلوب در آن میکوشند از اهمیت خاصی برخوردار است از این جهت در طرفداران آموزش تفکر انتقادی فعالیتهایی را در جهت آموزش و توسعه تفکر انتقادی آغاز کردهاند.
در زمینه آموزش این مهارت دو رویکرد متفاوت به چشم میخورد:
-
- تفکر انتقادی را میتوان به عنوان یک دوره مستقل آموزش داد (رویکرد فرآیندی).
- آموزش این تفکر در طی دوره های مستمر و دائمی امکانپذیر است (رویکرد محتوی)
یادگیری مهارتهای شناختی به صورت مستقل ممکن است لزوماًً نتواند کاربرد آن را در یادگیری آموزشگاهی و موقعیتهای واقعی زندگی تسهیل کند و تحقیقات سودمندی نیز چنین دوره هایی را وابسته به تلاشهایی در موازات برنامه درسی دانسته و آموزش معلمان را در زمینه مهارتهای شناختی ضروری میدانند. این دوره ها نسبتاً کوتاهمدت و بدون توجه به رشته تخصصی و برای گروههای مختلف سنی اجرا میشود.