کتل این عامل ها را صفات میخواند و آن ها را با عنوان عناصر ذهنی شخصیت توصیف میکند. تنها زمانی که ما صفات یک نفر را بشناسیم میتوانیم پیشبینی کنیم که آن شخص چگونه در یک موقعیت معین رفتار خواهد کرد(آزادی، ۱۳۸۶).
-رویکرد کتل به صفات شخصیت: کتل صفات را به صورت گرایش های واکنش نسبتاً دایمی که واحدهای ساختاری بنیادی شخصیت هستند تعریف کرد . اوصفات را به چند شیوه طبقه بندی کرد که شامل:
-صفات مشترک و صفات یگانه: کتل ابتدا صفات مشترک[۸۳]۱ را از صفات یگانه[۸۴]۲ متمایز کرد . صفت مشترک ، صفتی است که هر کسی تا اندازه ای از آن بهره مند است . هوش ، برون گرایی ، و جمع گرایی مواردی از صفات مشترک هستند . هر کسی این صفات را دارد ، اما برخی از افراد بیش تر از دیگران آن ها را دارند (آزادی، ۱۳۸۶ ).
-صفات توانشی، خلقی و پویشی: شیوه ی دوم طبقه بندی کردن صفات ، تقسیم بندی آن ها به صفات توانشی ، صفات خلقی، و صفات پویشی است . صفات توانشی تعین میکنند که یک فرد با چه کارایی قادر خواهد بود تا در جهت یک هدف تلاش کند . هوش یک صفت توانشی است ؛ سطح هوش ما به تعیین نحوه ی تلاش ما برای یک هدف ، مانند مدرک دانشگاه ، کمک میکند . صفات خلقی ، شیوه ی عادی و حالت هیجانی رفتار ما را توصیف میکنند ، برای مثال ، ما چقدر جسور ، آسان گیر ، یا زود رنج هستیم . این صفات بر شیوه ی عمل و واکنش ما به موقعیت ها تأثیر میگذارند . صفات پویشی ، نیروهای برانگیزنده ی رفتار ما هستند و انگیزش ها ، تمایلات و آرزوهای ما را توصیف میکنند (موسوی، ۱۳۸۷).
-صفات سطحی و صفات عمقی: سومین شیوه ی طبقه بندی صفات، یعنی، صفات سطحی در برابر صفات عمقی، طبق پایداری یا تداوم آن ها انجام می شود. صفات سطحی ، ویژگی های شخصیتی هستند که به یکدیگر همبسته اند، اما یک عامل شخصیت را تشکیل نمی دهند، زیرا آن ها توسط یک منبع واحد تعیین نمی شوند. برای مثال، چندین عنصر رفتاری مثل اضطراب، دودلی، و ترس غیر منطقی، صفت سطحی روان رنجور خویی را تشکیل میدهند. بنابرین، روان رنجور خویی از یک منبع واحد ناشی نمی شود. از آن جایی که صفات سطحی از چند عنصر تشکیل میشوند، پایداری و دوام کمتری دارند و از این رو برای شناخت شخصیت کم اهمیت تر هستند. صفات عمقی که عوامل متحد کننده ی شخصیت هستند و پایدارتر و دائمی ترند ، اهمیت بیش تری دارند. هر صفت عمقی موجب برخی از جنبههای رفتار می شود. صفات عمقی، عوامل فردی هستند، از تحلیل عاملی به دست میآیند و برای توجیه صفات سطحی، با هم ترکیب میشوند (خردمندزاده، ۱۳۹۱).
-صفات سرشتی و صفات محیط ساخته:
صفات محیط ساخته[۸۵]۱ از تأثیرات موجود در محیط اجتماعی و فیزیکی ما ناشی میشوند. این صفات، ویژگی ها و رفتارهای آموخته شده ای هستند که یک الگو را به شخصیت تحمیل میکنند. رفتار شخصی که در یک محله ی درون شهری فقیر پرورش یافته است، در مقایسه با رفتار فردی که در ناز و نعمت طبقه ی بالا بزرگ شده است، به صورت متفاوتی شکل میگیرد(آزادی، ۱۳۸۶).
-دیدگاه آیزنک درباره ی صفات شخصیت :
یکی از وسایل کار آیزنک در تحقیقات، تستی بود که «فهرست شخصیت مودسله» نامیده می شد. در سال ۱۹۶۳ آیزنک با کمک همسرش در این تست تصرفاتی به عمل آورد و تست جدیدی تعبیه کرد به نام «فهرست شخصیت آیزنک» . این تست مشتمل بر ۴۸ موضوع است که نیمی از آن ها ناظر به هر یک از عوامل برون گرائی ـ درون گرائی، و روان نژندی است. نتیجه ی نهایی این تحقیقات معلوم داشت که شخصیت دارای سه حد است که هر کدام یک قطب مخالف دارد، بدین قرار:
۱ـ درون گرائی برون گرائی
۲ـ روان نژندی فقدان روان نژندی
۳ـ روان پریشی فقدان روان پریشی
آیزنک ضمناً افرادی را که به هر یک از این قطب های نهائی تعلق دارند از نظر روانی توصیف و تعریف کردهاست . بعضی از صفات هر یک از این تیپ ها بدین قرارند :
۱ـ درون گرایان ـ درون گرایان زیر تحت تأثیر ویژگی های سیستم عصبی مرکزی قرار دارند :
استعداد سرشتی آن ها برای تحریک پذیری زیاد است؛ از محرک ها اجتناب میکنند، رشد آن ها عمودی است. کمتر معتاد به دود هستند، به هر حال پیپ را ترجیح میدهند. بیش تر در خود فرو میروند، خیال پرورند ؛ علاقه ای به شرکت در اجتماعات ، از خود نشان نمی دهند ؛ گوشه گیر و انزوا دوست هستند . میزان هوششان بالا است ، قوه ی بیانشان عالی است(صداقت، ۱۳۹۱).
معمولاً در کارها دقیق هستند ولی گام ها را آهسته و با احتیاط بر می دارند . فزونی طلب هستند ولی برای کارهایی که انجام میدهند به قدر کافی ارزش قائل نیستند. بیش تر پایبند به سنت ها و اصول دیرین هستند. گرایش به احساس کمبود (حقارت) در آن ها زیاد است. برای ابتلای به دلواپسی و افسردگی و وسواس و… آمادگی بیش تری دارند.
۲ـ برون گرایان ـ برون گرایان نیز زیر تأثیر سیستم عصبی مرکزی هستند. استعداد آن ها برای تحریک پذیری کم است، یعنی حساسیت کمتری در برابر محرک ها دارند، دموی مزاجند؛ رشد بدنی آن ها افقی است. میتوانند پای خود را برای درازتری بلند نگاه دارند. آن ها فاصله زمانی را کوتاه تر از درون گرایان احساس میکنند؛ و نیز بیش از این ها دود استعمال میکنند و سیگار هم ترجیح میدهند. به دنبال چیزهای تحریک آمیز میگردند؛ از کارهایی که در آن ها احتمال خطر یا ضرر می رود روگردان نیستند. به کار و کوشش چندان علاقه ای ندارند و نیروی کمتری به کار می اندازند. هوششان نسبتاً کم و قوه ی بیانشان ضعیف است. پایداری و استقامت ندارند؛ در کارهایشان شتاب زدگی هست ولی دقت نیست، چندان فزونی طلب نیستند، ولی برای کارهایی که میکنند زیاده از حد ارزش قائلند. انعطاف پذیرند؛ شوخی و لطیفه را خیلی دوست می دارند به خصوص اگر جنبه ی جنسی داشته باشد. گرایش بیش تری برای تظاهرات ناشی از هیستری دارند(سید محمدی، ۱۳۸۶).
۳ـ روان نژندان ـ روان نژندان زیر تحت تأثیر سیستم عصبی خودکار قرار دارند: دیدشان در تاریکی کمتر از دید افراد به هنجار است . اگر چشم های آن ها با پارچه بسته شده باشد بیش از افراد به هنجار تعادل خود را از دست میدهند . جسماً و روحاً ضعیف و ناقص هستند . از حیث هوش و تسلط بر نفس و ادراک جسمی و تمرکز حواس و اراده و سعی و کوشش از متوسط افراد به هنجار پائین ترند. تلقین پذیرند و در اندیشیدن و عمل کردن کند هستند( شولتز، ۲۰۰۵).
۴ـ روان پریشان ـ سخت و دشوار هستند. از عهده ی نقاشی به واسطه ی آینه خوب بر نمی آیند . در جمع زدن پی در پی ضعیف هستند. تمرکز حواسشان کم است ؛ حافظه شان ضعیف است . به کندی چیز می خوانند ، و به طور کلی از نظر فهم و ادراک و اعمالی که تحرک لازم دارد بسیار کند هستند . بیش تر ساکن و بی حرکت می مانند . سطح آرزو و توقعشان کمتر با واقعیت تطبیق میکند . آمادگی ندارند به این که خود را با تغییراتی که در محیط زندگی روی میدهد سازش دهند (صداقت ، ۱۳۹۱).